چهارم ، شماره 1059 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 3 سهشنبه 13
يكدنده شق ، كله
است؟ راه چقدر انعطاف تا يكدنگي از
و واعتقادات حساسيتها ما همه:روانشناسفرانسوي استراده پاتريك
پس هستند ، اشتباه سستو سطحي ، اغلب كه داريم خودرا خاص نظريات
را ديگران كه نكنيم كاري بنشانيم كرسي بر را خود حرف اينكه براي
.كنيم خرد و بشكنيم
يك در نابهنجار ، دفاعياست يكدندگي:استاددانشگاه اسكندري دكتر
موقعيتنابهنجار
برد نام افراد در يكدندگي بروز ميتوانبراي كه را عاملي مهمترين
او به كه منطقي حرف مقابل در باشد ، نداشته غرور شخص اگر.است غرور
نميكند موضعگيري ميشود زده
توگوشت مگه اما نميخوره ، تو ماشينبدرد اين گفتم بهت دفعه چند
بفرما.ماشينخوبه همين بالله و الا كه كفش كرديتويه تو پا.رفت فرو
هم ديروز طرف ، يه گذاشته دستت رو ماه سه اين كه خرجي عاقبتش ، هم اين
نميدهي؟ گوش بزرگترت حرف به چرا پسرجان آخه.سوزوند موتور و زد كه
رو چيزها خيلي هنوز مونده جووني ، ميكني؟تو رايي خود قدر اين چرا
.پسر نباش دنده يك قدر اين.بفهمي
خصلت براي ميتوان كه نمونهاي هزاران از بود يكي خوانديد آنچه
.برد يكدندگينام
رااين يكدنده و يكدندگي خود ، كلمههاي نامه لغت در دهخدا مرحوم
لجوج ، خويش ، عقيده در پايدار سخت =يكدنده:است كرده معني چنين
لجباز راي ، به مستبد نميگردد ، باز خود راي از كه پهلو يك عنود ،
پيشبردسخن در است كسي ايستادن يكپا بر عناد ، لجاج ، =يكدندگي
.خوانند لجاجت تازي به نادرستو چه و درست چه خود ،
ميان در شايد نيستيد ، شما اگر هستيد؟ يكدندهاي آدم آيا چطور؟ شما
را ويژگي اين كه ميشناسيد را افرادي خود دوستان يا فاميل خانواده ،
.است انساني چگونه يكدنده انسان كردهايد فكر تابحال.دارند
است باور اين بر دارد ، را ويژگي كهاين كسي:ميگويد رستميان شاپور
اشتباه اينكه ولو ميايستد حرفش روي.است درست ميگويد خودش هرچه كه
.ندارد قبول را مقابل طرف منطق فردي چنين ديگر عبارت به باشد ،
.عصبانياست هميشه تقريبا آدميكدنده:عمران مهندس افروشه حميد
چنين.كرسيبنشاند بر را خود حرف است كهممكن آنجا تا ميكند سعي
دارد ، اعتقاد اينواقعيت به خود باطن در بسياريمواقع در انساني
نيست حاضر دلايلي بنابه است ، اما اشتباه ميدهد انجام راكه كاري
.بگذارد زيرپا را خود نظر رايو
:روزنامهنگار ساماني محمدعلي
موضوعيبا درگير را خودتان شما ميافتدكه اتفاق هنگامي يكدندگي
نفرمعطل دو رابطه اين در.شويد معطلاو واقع در و كنيد ديگري
يكي.شود ميكندوارد تلاش كه ديگري و رابسته در كه يكي.يكديگرند
يك يكدندگي اينتعريف در ديوار ، طرف آن ديگري و است ديوار طرف اين
.است رسيده بنبست به و شده كشيده تعطيلي به رابطه
به منفينسبت ديدي فوق ، موارد درتمام ميكنيد ، ملاحظه كه همانطور
و خودرائي بصورت ديدگاه اين كه دارد ، وجود يكدندههستند كه افرادي
ديگران عمل و حرف مقابل در انعطاف نداشتن با گاه و بودن منطقي غير
.ميكند بروز
فردي ارتباطاتبين آئينه در يكدندگي
در.زندگياست اساسي جنبههاي از ارتباطاتيكي انسانها ، دنياي در
در را او ميتوان كنيم ، خلاصه را انسان ديد يك از بخواهيم اگر واقع
كه شخصيتي و انگيزش هر انسان يعني.كرد خلاصه محيط و افراد با روابطش
ارتباطاتش در را خودش روانشناختي دارائيهاي نهايت در باشد ، داشته
.ميكند سرمايهگذاري
را آدمها:است معتقد باره اين در دانشگاه استاد اسكندري حسين دكتر
آدمها برخي.كرد شناسايي دارند يكديگر با كه روابطي نوع از ميتوان
آنها با و كرده نفوذ آنها در ميتوانيم راحت ما و روبازند ، خيلي
و ميكشند حصار را خودشان ديگردور بعضيكنيم برقرار ارتباط
آنهاشد ، دنياي وارد و كرد ارتباطبرقرار آنها با نميشود تقريبا
.رسمياست خيلي ارتباطشان و پنجرهدارند يكديگر روي به بعضيها
وارد كه دريدارند ارتباط برقراري در ازانسانها ديگر برخي همچنين
باز بعضيها روي رابه در اين يعنياست ضوابطي داراي آن از شدن
و دارند هرچه انسانها عبارتي بهميبندند ديگر بعضي روي به و ميكنند
ما اگر اين بنابر.ميكنند سرمايهگذاري روابطشان در نحوي به ندارند
با كه روابطي طريق از ميتوانيم كنيم ، ارزيابي را انسانها بخواهيم
حسب بر زد حدس ميتوان.دهيم انجام را كار اين دارند ، خودشان از غير
چه ميكنند ، برقرار ارتباط چگونه ديگران و خودشان با انسانها اينكه
دارد ، وجود هميشه انسانها ما دنياي در كه چيزي.هستند آدمهايي تيب
و آراء و كرده نفوذ ديگران در كه نميآيد بدش كس هيچ كه است اين
تسلط ديگري بر عبارتي به و نمايد تحميل ديگران به را خودش عقايد
نيز سلطه فرهنگدارد را خودش خاص فرهنگ رابطهاي نوع هر.باشد داشته
براي است خاص اصطلاح يك يكدندگي.ميآورد همراه به را خود خاص الفاظ
نميخواهد انسان كه است اين يكدندگي ماهيت.سلطهگر فعاليتي فرهنگ يك
بلند را ديوارها انسان اين.بپذيرد خودش براي را ديگر انسان يك سلطه
تنگ خودش بر را نفوذ راه و ميبندد ديگران روي به را درها ميچيند ،
.ميكند
كسي يكدندهمثل انسان:ميگويد انسانيكدنده درباره اسكندري دكتر
به وكوچه خانه به خانه را او خود ، القاينظر براي شما كه است
كه است جا اين در.ميرسد بست بن به كه جايي تا تعقيبكردهايد ، كوچه
كه ديواري بلندترين پشت را خود و ميگيرد صورت او جانب از دفاع آخرين
تمام تا ميكند سعي يكدنده انسان اين.ميكند پنهان است چيده
ببردكه بالا و بچيند هم روي طوري را خودش وجودي سرمايهگذاريهاي
اين واقع در.تسخيرنشود مقابلش طرف ورفتارهاي عقايد و آراء توسط
من براي ديگري حرف و خودمباشم ميخواهم كه ، بگويد انسانميخواهد
يكموقعيت در نابهنجار است يكدندگيدفاعي بنابراين ملاكنيست
چون نميكند ، بروز يكدندگي مساعد محيط دريك معمولانابهنجار
ميزان طبيعتا كنيد كم را حمله اگر شمانميگيرد صورت حملهاي
.ميكند پيدا كاهش نيز يكدندگي
داراي ديگر موارد از بسياري مانند نيز چيست؟يكدندگي يكدندگي -
ادامه در اسكندري دكتر.ميدهد شكل آن به كه است ومحتوايي ساختار
يك شخص كه است غلطي پاسخ همان يكدندگي محتواي:كه ميشود يادآور بحث
را محتوا اين ميتوان البته.ميدهد مقابلش طرف يا و محيط به دنده
وقتي زيرا.كند تغييري ساختار اينكه بدون داد تغيير منطقي بهگونهاي
ساختارشان به ناگزيريم كنيم برقرار تماس انسانها با ميخواهيم ما كه
بتوان قالبي هر در را محتوايي هر كه نيست چنين يعني نمائيم ، توجه
حركت آن با متناسب و دارد ظرفيتي چه قالب اين كه كرد دقت بايد ريخت ،
هر بتوان كه نيستند توخالي ظرفهاي آدمها.كنيم حركت پذيرش و ظرفيت
نميكنند عمل منفعلانه محيط در كه است خاطر همين به.آورد سرشان بلايي
.ميدهند نشان واكنش ميشود تحميل آنها بر بيرون از آنچه به نسبت و
هوشيارتر بعضا كه ديگران بودند ، توخالي ظرفهاي بهسان انسانها اگر
هستند انسانها همان كه ظرفها و ميرسيدند خودشان مقاصد به بودند هم
اين ميبينيم ، چون ولي ميكردند پر ميخواستند خودشان كه اشكالي به را
به و دارد وجود ساختاري كه ميبريم پي دارد ، وجود هميشه خالي ظرفهاي
.كرد عوض را ديگر انسان يك عقيده و نظر نميتوان راحتي
كه انساني براي است؟معمولا يكدندگي همان شقي كله و لجبازي
يكدندگي بر علاوه سازد عملي خودرا تصميم ميخواهد فقط و است خودراي
چند اين آيا.ميبرند بكار را شق وكله لجباز نظير ، ديگري اصطلاحات
يكديگرند؟ مترادف كلمه
.بكارميرود خردسالان و كودكان براي بيشتر لجباز كلمه ميگويند ، برخي
در معمولا.كرد خطاب لجباز را بزرگها آدم نميتوان معتقدند اينان
لجباز ميكند خودپافشاري عمل يا حرف روي بر كه كودكي به جامعه عرف
.دنده يك نه ميگويند
پيشرفته نوع بودن شق كله:است معتقد ساله نورگستر 25 شهرام
يكخيابان در غيرمجاز سرعت با موتورسواري كه وقتي.است يكدندگي
را او كسانيكه ديد از ميكند ، موتورسواري آمد و رفت پر و شلوغ
موتورسوار اين است ، ديوانگي عبارتي به يا شقي كله او عمل ميبينند ،
روي بر اما است ، رفتن مرگ استقبال به ميدهد انجام كه را كاري ميداند
.ميكند رانندگي غيرمجاز سرعت با و ميكند يكدندگي خود عمل
ميتوان افراد در يكدندگي بروز براي را بسياري يكدندگي؟عوامل چرا
.ميشود ويژگي اين بروز باعث نفر يك گفته بودن حق بر گاهي.برد نام
خود جانب به را حق شده قيمتي هر به تا برميآئيم آن صدد در كه هنگامي
را خود طرف بايد ميكنيم فكر كه رسيد خواهيم جايي به نهايت در بدهيم ،
.كنيم خرد
بدان كهسخت دارد اعتقاداتي ما از يك هر گفت ، ميتوان ديگر طرف از
نيز ديگران همچنين.بردارد دست آن از نيست حاضر هرگز و است پايبند
آنها چون دهند ، گوش حتيبدان و بپذيرند را ما باورهاي نيستند مايل
برخوردهاي اوقات اغلب دارد ، مغايرت ما با كاملا كه دارند عقايدي هم
نظريات و عقايد به بياعتنا كه ميآيد پيش نفر چند يا دو بين تندي
كرسي به را خود افكار خواستهاند يكدندگي بهخاطر فقط و مقابل طرفهاي
بدل و رد متلكها و ناسزاها و اهانتها چهبسا ، ميان آن در و بنشانند
.ميكشد كتككاري و نزاع به كار اوقات گاهي حتي و ميشود
از عبارتيدنده به و ميگيرد آرام اعصاب آنكه از پس حالتي چنين در
تازه فكرميكند ، منطقيتر انسان و ميدهد حالت تغيير چهار به يك
كه حرفي ولي.دادهاند آب به گلي دسته چه ميشوند ، متوجه درگير طرفهاي
كردن جمع و شده خارج كمان چله از كه است تيري همچون درآمده ، دهان از
.نيست امكانپذير ديگر ريخته آب
علل آيندهسازاندرباره و آينده اميد نشريات سردبير شاماني محمدعلي
زندگي در يعني.باشد يكدنده است مجبور انسان گاهي:ميگويد يكدندگي
ديگر كه ميرسد جايي به نهايت در كه است داده نشان انعطاف قدر آن
جايي در كه تحملي و دارد ظرفيتي آدمي.ندارد انعطافپذيري براي جايي
روبهرو عديدهاي ناملايمات با روز طول در فرد يك اگر.ميرسد پايان به
نشان انعطاف ناملايمات اين از مورد برابر 10 در مثال عنوان به و شود
نظر و خواسته برابر در و ميشود تمام ظرفيتش يازدهم ، مورد در دهد ،
خود اين ديگر عبارت به.برميآيد دفاع صدد در و كرده موضعگيري ديگران
آنها به و ميكنيم يكدندگي به وادار را انسانها كه هستيم ما
سنگ ما كه وقتي.بكشند حصار را خودشان دور كه ميقبولانيم
خودش به سنگها اين برخورد از جلوگيري براي يكدنده انسان مياندازيم ،
دوست را خودش نميكنيدكه پيدا را كسي شما.بگيرد دستش سپر بايد
با شما اگر بنابراين باشد ، نداشته ذات حب كه نيست كسي و باشد نداشته
از است مجبور او دهيد ، قرار تعرض مورد را او غيرمعقول رفتار و گفتار
يكدندگي واژه از برداشت ديني تربيت يك در البته.كند دفاع خود
وجود جذبه و انعطافپذيري قدر آن تربيت اين در است ، ديگر بهگونهاي
همه جامعه اين درميپذيرند را يكديگر راحتي به افراد همه كه دارد
تعرض مورد و ميشود مخدوش انساني كرامت وقتي است ، كرامت براساس چيز
.ميگيرد شكل نيز يكدندگي نوعي به ميگيرد قرار
يكي:معتقداست توحيد ميدان ملتشعبه بانك شعبه رئيس قنبريان حسن
غرور برد نام درافراد يكدندگي بروز براي ميتوان كه مهمي عوامل از
او به كه منطقي حرف درمقابل باشد ، نداشته بيجا غرور شخص اگر.است
مقام داراي فردي كه است شده ديده بسيار.نميكند موضعگيريميشود زده
و موقعيت بهخاطر شخص اين اشتباه ، ولي ميزند ، را حرفي و است بالايي
روي بنابراين.كند اعتراف خود اشتباه به نيست ، حاضر دارد كه مقامي
.ميكند يكدندگي خود حرف
لجباز افرادي اينكه علتهاي از يكي ميكنم فكر من:خانهدار مرادي ، ف
مختلف افراد از اجتماع محيط در كه است تاثيري ميشوند يكدنده و
بگويد ، چيزي خانه در اگر من خواهر شوهر مثال عنوان به.ميپذيرند
يعني سياه ، ماست بگويد اگر.بزند حرفي او حرف روي نميتواند هيچكس
ميگويي ، اشتباه تو بگويد كه ندارد جرات خانواده در كسي و است سياه
را پدرشان خصلت همگي پسرهايش مخصوصا شدهاند ، بزرگ بچههايش كه اكنون
.معروفند يكدندگي به فاميل و دوستان ميان در و دارند
از بسياري من:ميگويد باره اين در رزمي ورزشهاي مربي بختياري رضا
يك مورد در لجبازي و يكدندگي با توانستهاند كه ديدهام را افراد
.بد يا باشد خوب كار اين است ممكن حال.ببرند پيش را كارشان مسئله
درگير آتشين و تند جدلي و بحث در كه هنگامي يكدنده افراد معمول بطور
وسيله هر به كه ميكنند تصور اژدهايي بصورت را مقابلشان طرف ميشوند ،
.كرد زمين نقش را او بايستي ممكن
و وزن دوستان بين موضوع اين پي در مگوها بگو و مشاجرات از بسياري
راه كسي چه و كيست با حق بدانند ميخواهند آنها ميآيد ، بوجود شوهرها
خود آنكه حال ميشويم ، درگير بازي اين در گاهگاهي ما همگي.ميرود خطا
.داريم يقين آن بيهودگي و پوچي به باطن در
كتاب در فرانسوي روانشناسان از يكي استراده درمانپاتريك راه
را خود خاص نظريات و اعتقادات و حساسيتها ما همه:خودمينويسد
را خود حرف اينكه براي پس هستند ، اشتباه و سست سطحي ، اغلب كه داريم
.كنيم خرد و بشكنيم را ديگران كه نكنيم كاري بنشانيم كرسي بر
يقين موضوعي درباره ما كه ميافتد اتفاق اغلب:مينويسد همچنين او
نميخواهد عنوان هيچ به ما طرف ولي ماست جانب به حق كه ميكنيم پيدا
شاخ سر او با كه دارد آنرا ارزش مسئله اين آيا.بپذيرد را استدلالمان
برگرد و بيبرو بايد آيا بكشانيم؟ برخورد و درگيري به را كار و شويم
است ممكن امر اين البته نگذاريم؟ آشتيباقي جاي و كنيم محكوم را او
و بشنود دقت به را چيز هر بايستي ما گوش ولي بيايد ، پيش همه براي
خواهد آن بهتر موارد تمام در حال هر بهپذيرد صورت تصميمگيري بعد ،
ايجاد و يكدندگي و گفتن زور جاي به را خود نظريات و ايدهها تا بود
.بقبولانيم خود طرف به تبادلنظر و مذاكره طريق از فشار جو
عبداللهزاده حسن:از گزارش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام