چهارم ، شماره 1064 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 9 دوشنبه 19
|
|
ميكنيم عدول معيار زبان از ما همه
ننويسيم دربارهغلط فارسي زبان صاحبنظران ميزگرد از گزارشي
يكيمتوني.كرد تقسيم دسته دو به ميتوان را قديم متون:سميعي دكتر
اديبان مختص متون ديگري و حافظ ، و سعدي غزليات مثل زندهاند هنوز كه
.بلاغت و ادب كار در متبحر
وبه ميدانند روشن و فصيح را قدما زبان كه ادبايي:صادقي دكتر
كه توجهندارند مطلب اين به ميپردازند زبان در درست و غلط مساله
و متناسب لغات با را آن كه است پروردهاي زبان نويسندگان و شعرا زبان
.دادهاند آرايش خوشآهنگ
فارسي ، زبان نويسيدر نادرست و موضوعدرست بررسي و نقد منظور به
علياشرف گيلاني ، سميعي احمد آقايان حضور با نشستي ماه ، مرداد روز 31
.شد برگزار انديشه فرهنگسراي در (برنامه مجري)فرياد امير و صادقي
.است نشست اين مطالب فشرده ميآيد پي در آنچه
چيست؟ زبان در بودن غلط و درست ملاك اساسا
زبان قواعد واقع در زبان صورت;ماده يك و دارد صورت يك زبان:سميعي
ميشود ، تركيب آنها از زبان هر كه نشانههايي قواعد اين طبق و است
را قواعد اين كسي اگر و ميشوند جانشين يا ميگيرند قرار هم كنار
فوتبال بازي قواعد نظير.است برده كار به درست را زبان بكند رعايت
كه است داور و قراردادياند زيرا.نادرست يا است درست گفت نميتوان كه
يا مطابقت صورت در و ميسنجد قواعد اين با را بازيگر حركات و رفتار
دو بين است ممكن و.ميشمارد نادرست يا درست قواعد ، آن با تطبيق عدم
.باشد داشته وجود اختلافنظر داور
زبان خود در نه است زبان ، كاربرد در بودن نادرست و درست زبان در اما
شناسان زبان همه.كرد نادرست يا درست اطلاق نميشود زبان خود در زيرا
در اما شود رعايت بايد كه هست قواعدي زبان در كه دارند نظر اتفاق
.باشد داشته وجود اختلاف است ممكن است كدام قواعد اين اينكه تشخيص
اگر كه دارد قواعدي زبان كرد ، اشاره سميعي آقاي كه همانطور:صادقي
كه داشت توجه بايد ولي.ميآيد پيش غلط كند عدول قواعد اين از كسي
مورد قواعد اين درصد چند و كرده وضع را آن كسي چه چيست؟ قواعد اين
در و نيست صددرصد هميشه قواعد اين است؟ زبان اهل اجراي و اتباع
قواعد قواعد ، از برخي عدهاي نظر به.ميرود كار به متفاوت مقياسهاي
را آن ديگر عدهاي ولي كرد پيروي آنها از بايستي و هستند ، درستي
حال ميشود ، شمرده غلط برخي نظر از جملهها از تعدادي.نميبينند آنطور
به دسترسي براي بنابراين.ميشمارند درست را آنها ديگر بعضي آنكه
.كرد تحقيق بايد دارند بيشتري عموميت كه قواعدي
زبان قدما زبان نظير مختلف گونههاي به زبان نامگذاري به توجه با
آنها بين عمدهاي تفاوتهاي غيره و گفتار زبان نوشتار ، زبان متاخرين ،
وقتي اساسا و شد؟ قايل بين اين در تفكيكي ميتوان آيا.دارد وجود
چيست؟ منظورمان متاخرين يا قدما زبان ميگوييم
و ثانوياست مسئله يك مختلف سبكهاي و زبان گونههاي مسئله:سميعي دكتر
حدي تا ملاك گفت ، ميتوان ولي.است زبان مختلف كاربردهاي واقع در
ولي ميدانند قدما استعمال در را ملاك زبانشناسان از بعضي.است مشابه
از دسته ، اين.نميرسد نظر به صحيح زبان تحول به توجه با ملاك اين
از مقصودشان نميكنند مشخص و نميدهند دست به درستي تعريف قدما كاربرد
.است دورهاي چه قديم
و درست را قدما استعمال مغول دوره تا كه است اين بر عقيده را برخي
ملاك شده ، زبان عارض آفاتي چون را آن از بعد ولي ميدانيم معتبر
.نميگيريم
اضافهدر حرف و شده منسوخ بعد و داشته وجود اضافهاندر حرف زماني
با فردوسي دوره زبان اهل شم.دارند شمي زبان اهل دورهاي هر در.آمده
است پرشتاب چنان زباني شم تحول اين و.دارد فرق امروز زبان اهل شم
.ميشود ديده اختلاف نسل دو بين حتي كه
صد زبان ساختهاي از بعضي:ميگويد ديكنز چارلز نادرست و درست درباره
در صد ديگر بعضي برعكس و است درست كه دارند قبول همه يعني است صد در
يك اينها بين واست نادرست كه دارند قبول همه يعني است ، نادرست صد
روي از بايد ما ميگويد اواست نظر اختلاف آن در كه هست ساختهايي
است نادرست صد در صد كه ساختهايي و درست صد در صد كه ساختهايي
مورد ساختهاي روي بر را قواعد آن بعد و كنيم استخراج را قواعدي
.نه يا هستند سازگار قواعد آن با ببينيم كنيم بررسي ترديد
اگر و نيست ايستا زبان است ، تحول حال در دائما زبان:صادقي دكتر
دوره در كه باستان فارسي يا پهلوي زبان به بايستي ما بود چنين
آن از كلمه يك ما حالا حاليكه در ميكرديم ، صحبت بود ، متداول هخامنشي
.نميفهميم را زبان
كاربرد به نوشتهاش در را سعدي زبان بخواهد نويسندهاي اگر امروزه
خواننده به هست ذهنش در كه معاني رو افكار از زيادي تعداد مسلما
متداول امروزه كه زباني يعني روز زبان به بايستي مانميشود منتقل
روشن و فصيح را قدما زبان كه ادبايي بنويسيم ، و كنيم صحبت است
توجه مطلب اين به ميپردازند زبان در درست و غلط مسئله به و ميدانند
با را آن كه است پروردهاي زبان نويسندگان ، و شعرا زبان كه ندارند
كه قواعدي با را زبان اين و دادهاند آرايش خوشآهنگ و متناسب لغات
به آن در ادبي هنر ديگر عبارت بهنوشتهاند شده توجه آن به آگاهانه
نيز سعدي نمينوشتند ، روزمره گفتاري زبان به ادبا اين يعني رفته كار
زبان با ادبي زبان پس.نميگفت سخن گلستان سبك به خانواده جمع در
قواعدش و هست كه آنطور را زبان بخواهيم اگر ما.است متفاوت گفتاري
اگر و داريم ، زبان با برخورد نوع يك كنيم تدوين ميرود كار به
تا بنويسند چطور كه بدهيم ياد دانشجويان يا شاگردان به بخواهيم
برخورد بايستي بفهمد ، بهتر خواننده و باشد شفاف و روشن نوشتهشان
.باشيم داشته ديگري
كه كساني براي ميآيد وجود به زبان در كه تحولي اين با شما نظر به:
مهم چقدر قدما زبان با آشنايي دارند سروكار نوشتن با مختلف سطوح در
است؟
هيچ داستاننويس يايك درسي كتابهاي مولف يك روزنامهنگار ، يك:صادقي
.باشد خوانده نظامالملك يا بيهقيبداند يا شاهنامه كه ندارد نيازي
شرط به باشد ، كافي او براي ميتواند هست كه اينصورتي به معاصر زبان
را شستهرفته نثرهاي باشد ، گرفته ياد خوب را زبان اين آنكه
باشد آشنا خويش زمان ادبايبزرگ و نويسندگان آثار با و باشد خوانده
اطلاع ولي.آورد در خود تسلط زير را زبان رواني و فصاحت با بتواند تا
.كرد خواهد زيباتر و غنيتر را نثر نوع مسلما قدما ادبيات از
كه يكيمتوني كرد تقسيم دسته دو به ميتوان را قديم متون:سميعي
ادبيات جزو هنوز كه حافظ ، غزليات و سعدي غزليات مثل زندهاند هنوز
و ادب كار در كه است اديباني مختص كه متوني ديگر و هستند ما جاري
براي من نظر بهگذاشت فرق دو اين بين بايستي و.دارند تبحر بلاغت
.است كافي زبان اهل لغوي گنجينه عادي ، مطالب بيان
يا ميطلبد ، پيچيدهتري تعبيرات يا دارد بيشتري عمق كه مطلبي براي ولي
را خود لغوي گنجينه بايستي طبعا دارد ، لازم اصطلاحي و تخصصي واژگان
.باشند آشنا قديم متون با بايد منظور اين به و كنند غني
ما براي گفتار زبان و نوشتار زبان تفاوت خصوص در لطفا صادقي آقاي
و شد قائل دو اين بين تفكيكي ميتوان آيا اساسا اينكه و كنيد صحبت
يا است مثبت تحولي شود نزديك نوشتار زبان به گفتار زبان اينكه
منفي؟
.دارد تفاوتوجود نوشتار و گفتار زبان بين زبانها همه در:صادقي
شكل با آن نوشتاري فرم كه نميشود پيدا دنيا در زباني هيچ يعني
گفتار بين قديم از.است همينطور هم فارسي زبان درباشد يكي گفتارش
در امروزه مثلا.مختلف سطوح در منتها داشته ، وجود تفاوت نوشتار و
و فنولوژي آوايي ، نظر از شايد نوشتار ، و گفتار بين فارسي زبان
تفاوت واژگان ، و صرفي نحوي ، نظر از ولي نباشد تفاوت خيلي واجشناسي
.است زياد خيلي
وجود وضع نيزهمين دنيا بزرگ زبانهاي ساير و فرانسه انگليس ، در
كه وقتي ما ولياست ديگري داستانيمساله ادبيات مساله البته.دارد
شسته صورت به را مكتوبش و نوشتاري شكل آن بايستي مينويسيم زباني به
.كنيم رعايت رفته
مثلا شد ، تفكيكيقايل محاوره زبان و شكسته زبان بين بايستي:سميعي
با معمولا ولي نميكند صحبت زبانمحاوره با درس كلاس يك در استاد يك
را زبان اين ميتوان ساده قاعده يك با يعني ميگويد ، سخن شكسته زبان
نوشتار زبان تسامح روي از ما اينكه ديگركرد تبديل قلم لفظ زبان به
آن از است تصويري نوشتار و است گفتار زبان زبان ، اينكه براي ميگوييم
محاوره زبان چنانكه نيست مينويسيم كه زباني آن نوشتار ، زبان از مراد
.است قلم لفظ زبان بعضيها
باشيم قايل زبانشناسانهميتوانيم زبان ، عنوان به را زباني ما آيا:
دارد؟ وجود زبانشناسان و ادبا زياديبين خيلي اختلاف واقعا آيا و
اصطلاحات همان جز نداريم ، زبانشناسان و زبان اسم به گونهاي ما:صادقي
كار به خودشان علمي مقاصد بيان براي زبانشناسان كه حرفهاي تعبيرات و
وجود اختلاف بله كرديد ، اشاره آن به كه اختلاف درباره اما.ميبرند
طوري آن را زبان ميكند سعي و است زبان مطالعه كارش زبانشناس.دارد
ساخت و آوايي قواعد ميخواهد.كند بررسي علمي و عيني صورت به هست كه
مربوط هم آن بخش يك دارد ، واجهايي چه بداند بشناسد ، را زبان آوايي
ندارد كاري مسايل اين به اديب امازمان بستر در زبان تحول به ميشود
جهت همين به ببرد ، كار به را رفته شسته و زيبا زبان يك ميخواهد او
بيگانه زبان از كلمه اين است ، غلط است ، متروك قاعده اين ميگويد
زبان از ترجمه مثلا.است ترجمهاي تعبير تعبير ، مثلا يا شده ، گرفته
ديگري زبان از...و كردن حساب كسي گرفتن ، روي است ، دوش انگليسي
.شده گرفته
كهزبانشناسان زباني و ادبي زبان درباره لطفا سميعي آقاي:
كنيد؟ صحبت برايمان هستند طرفدارش
اضافه حاشيهاي فقطيك.است درست كاملا صادقي دكتر فرمايشات:سميعي
اين به مرزي نميشود ادبي زبان و معمولي زبان بين اينكه آن و ميكنم
وارد ناآگاهانه صورتي به ادبي الگوهاي از خيلي يعني.شد قائل صورت
بار زير شد خم ياكمرش داشت دست كار درفلان نظير.ميشود جاري زبان
.ميگوييم مشهور مجاز يا مشهور كنايات آنها به.غم اين
بين.نيست صورتكناييشان آن متوجه كسي كه مشهورند قدري به اينها
نزديك هم به وقتها بعضي كه دارد طيفوجود يك جاري زبان و ادبي زبان
يك يا خارجي لغت يك استعمال گفت نميتوان.ميشود زمانيدور و ميشود
همه.است معيار زبان از عدول گرتهبرداري ، يك با نامانوس عربي تعبير
.ميكنيم عدول معيار زبان از ما
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام