چهارم ، شماره 1065 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 10 سهشنبه 20
|
|
حافظ شعر در سياسي انسان
به توجه اصلي مانع ريا ، و نفاق چون باطلي امور حافظ ديد از
راه بهدل هراسي مردم سرزنش از و كرد مبارزه باآنها بايد و حقيقتاند
نداد
سخن سرزمين اين ديگردر فرهنگمرد هر از بيش حافظ ، درباره:اشاره
رفيع حافظقله.است شنيدني و تازه سخني هر هنوزهم امااست رفته
وبديهاي نيكيها جلوه ژرفترين و ادبياتايراني ، و حكمت رشكانگيز و
آن براي نظيري كمتر غنا و وسعت لحاظ به كه ميباشد تاريخي در موجود
درباره آنچه غالب كه دريافت ميتوان ملاحظه همين با.يافت ميتوان
سخنحافظ بر نظرقائل حمل ميشود ، يا شده گفته حافظ هنر و انديشه
آن انطباق و سياسي ، و انساناجتماعي مفهوم به نگاهي زير ، مقاله.است
.ميكنيم گرامي تقديمخوانندگان كه است حافظ آرماني انسان بر
مقالات سرويس
وي بدانيم ، [Polis]امورشهر در تامل اهل را سياسي انسان اگر
يعني بزرگ ، مجموعه در عضوي عنوان به اينكه يكي.است منظر دو داراي
كه است والا نظري و نگرش داراي كه عنصري عنوان به اينكه دوم و جامعه
حقيقت تامل لحظه سه داراي سياسي انسان اينرو از.دارد نظر بهشهر
قطب دو بين والا حقيقت به توجه با بودهو جامعه و انساني خود مطلق ،
شهر امور در (گوناگون درصور) تامل به و ميكند حركت جامعه و خود
لحظه اينسه بين نسبتي چنين تداوم و حفظ البته].ميپردازد
در حافظ [.ميبخشد نيز زيباشناختي وجهي سياسي انسان به (moment)
.ميكند تصوير سياسي انسان مثالي نمونه را خود نوشت ، خود نامه زندگي
و حوادث مطلق ، حقيقتي عنوان به قرآن ، حافظ عنوان به مدل اين در وي
متضاد و ناهمخوان الا و حقيقت اين با را جامعه و بيروني رخدادهاي
به جامعه ، متلاطم درياي در وي جهانبيني يكسو از تعبير اين در.ميبيند
در كه ميشود موجب تكيهگاه اين و ميدهد قلبي آرامش و مقاومت تاب او
خداوند كه آنرو از ديگر ، سوي از و ;نشكند فرو توانفرسا ، مشكلات مقابل
مشكلات اشتباهات ، پس ميباشد ، كامل او ذات و است بري نقصي و عيب هر از
قرار پارادايمريا قالب در را آن حافظ كه جامعه به مبتلا مسائل و
نمونه تبيين قالب در حافظ تئوريانسانهاست عمل و فكر معلول ميدهد ،
را خود سياسي جامعه مشكله مطلق حقيقت به توجه با سياسي ، مثاليانسان
منظر از انسان سياسيميد انسان مدل در.ميدهد جاي پارادايمريا در
يا مفعولي من و فرد ، فرديت يا فاعل من وجه وجه ، دو داراي روانشناسي
غيرقابل نيروي كه گفت ميتوان همانقدر اول وجه در.است اجتماعي
محيط و جامعه انتظارات شامل ديگر ، وجه در و است خلاق و تازه پيشبيني ،
عبارت به.است تحميلي نيز زيادي حد تا واقع در كه ميباشد فرد از
حوزه و حيطه كه ميكند تعيين را حدودي و حد انسان براي جمعي ، من ديگر
يا كنترل را فرد جامعه ، ايستارهاي جامعهپذيري با و است مشخص آن عمل
فردي من برتريطلبي و تسلط مقابل ، نقطه درمينمايد اجتماع با همرنگ
اين.ميآورد بوجود انسان براي را سركش و غيرانقيادي حالتي فاعلي ، يا
را خود متناسب نهادهاي و سمبلها نيز جامعه عيني سطح در ، لحظه او
و حركت در اجتماعي و فردي من قطب دو بين در سياسي انسان ليكن.دارند
افراط موجب وجه ، يا قطب يك در توقف تعبير ، اين در كه چرا.است نوسان
مشكلات و گسيختگي علل بررسي در حافظ ترتيب ، بدين.ميشود تفريط يا
.است دريافته موضوع همين در را مسئله خود ، زمان جامعه
تاريخ تطور كمند در اينكه درعين مثالي ، سياسي انسان عنوان به حافظ
حافظ ، ) مطلق حقيقت مدل ارائه با نيز ، طرفي از ;دارد قرار وتاريخيت
نظريهوالايي به و نهاده پافراتر آن از (چيز همه نه و بهترينها حافظ
آزادي يكي قطب ، دو بين سياسي انسان حركت اينجا ، در.ميكند توجه نيز
پارادوكس يك به شناختي هستي لحاظ از انقيادي دوم و بودن باز و
اثبات ، و نفي ميانه در سياسي انسان هستي ديگر ، عبارت به.ميرسد
و فرهنگ موجز ، بياني به يا و ،...و انقياد و شورش رد ، و تاييد
وضع اين در حافظ نتيجه در.[گسست و تعلق] ميگيرد قرار ضدفرهنگ ،
براي وسيلهاي زبان.مييابد گرايش ايهام به زباني شناسانه هستي
هميشه نوسان ، دليل به كه است محتوايي داراي مفهوم ، و معنا رسانيدن
- دفاع توامان موضع در را سياسي انسان ايهامي ، زبان.دارد ايهام
بكار آگاهانه را آن و كرده مهار را ايهام حافظ پس.ميدهد قرار حمله
عبارتي به و وي ، زمانه ناآرام وضعيت و تفكر طرز دليل به اين و برده
.است اجتماعي و تاريخي رخدادهاي و امور باطن و ظاهر مابين تفاوت
دور و نزديك معناي دو كه كلمهاي ;كنيم تعريف گونه بدين را ايهام اگر
نزديك معناي اول كلمه ، آن شنيدن با شنونده ميشود باعث دارد ، ذهن از
.شود متوجه دور معناي به سپس و آيد پديد ذهنش در
بين و نيافته تمركز معنا بريك فرد كه ميخواهد حافظ اساس ، براين
هماهنگ سياسي انسان تفكر طرز با بتواند تا باشد ، حركت در دو اين
وجه با نزديك معناي داراي سياسي انسان زبان فنيتر ، عبارت بهگردد
.است اجتماعي وجه در دور ، معناي و فردي
و ظاهر تفاوت زمانه ، كردنوضع تصوير عين در فرد سناريو ، اين در
قالب در مثلا.ميگذارد نمايش به خود سياسي اعمال و تفكر در را باطن
زمان و نزديك معناي در حافظ اشعار در دوره ، و عهد كلمات زبانشناسي ،
.است گرفته بكار دور معناي در عصر و
واژهاي در آن مثالي نمونه يا سياسي سياسيانسان انسان مميزه وجه
و جهانبيني از متاثر تعبير اين در رند.ميگيرد جاي نامرند به
وي ، جهانبيني در كه چرااست قابلاستنباط حافظ زمانه احوال و اوضاع
وبدان ميخواند انساني را نقايص منشاء و ميشود اشاره خداوندي كمال به
درون در كه ميكند زندگي جامعهاي در حافظ ديگر ، طرف يك دردارد باور
بارز مميزه و غالب وجه كه ميزيسته زمانهاي در.است دمخور آن با و آن
اين.است تفريط و افراط و غارت و قتل بيرحمي ، خشونت ، خونريزي ، آن ،
را خود سياسي نظريه ايناساس بر و گذاشته تاثير حافظ تفكر طرز در دو ،
.است نموده تبيين و تعريف
به مجهز بايستي اول وهله در فرد سياسي ، انسان از حافظ تعبير در
طاقتفرسا مشكلات مصائبو مقابل در بتواند تا باشد جهانبينيويژهاي
در قوي جهانبيني اين اگر.نشود فروپاشي دچار و داشته مقاومت تاب
از.ميآورد روي پوچگرايي و مطلق شكگرايي به انسان نباشد ، انسان
انجام سياسي انسان براي ويژه كار دو مطلق ، حقيقت به توجه اينرو
.موجود وضع از نقادي:دو و خود ، حفظ:يك ميدهد ،
در عبارتي ، به واست مناجتماعي و فردي من داراي سياسي انسان ليكن
داراي واحد آن انساندر ;گفت ميتوان مفهومي لحظه دو جمعبندياين
غرق فرديباشد من صرف بخواهد اگر كه چرا.ونيست هست لحظه دو اين
نادرستي از پرهيز و همنوع به عشق از ديگر و است مداري خود و خود در
قوه كند ، توجه اجتماعي من به فقط اگر مقابل ، در.ندارد جاي و معنا
همه ، از مهمتر وميگردد جماعت همرنگ و ميدهد دست از را خود نقادي
.ميرود ميان از او فرديت اينكه
قطب ايندو بين توازن و تعادل حفظ سياسي ، فرد اساسي مشكل بنابراين
.است
به توجه با سياسي انسان عرفانحافظ ، در ;فوق مطالب به عنايت با
عبارت به است بازبودن و آزادي بين توامان حركت در حقيقتمطلق
انسان.ميپردازد امور در تامل به قطب ايندو ونفي اثبات با حافظ
بشر دست مصنوع و ساخته را مشكلات نقايصو هميشه كه آنرو از سياسي
مضافا.ميپردازد شهر درامور تامل به معضلات اين رفع جهت در ميداند
نيز پردازي خيال امورجامعه قضاوت در ايدهال ، امر يك به عنايت با وي ،
طريق موجوداز وضع حافظ نه و شكار ساز صرفا نه اينرو ، از نميكند
شاخصهاي و صفات فوق مباحث به توجه با.است بياصولي و فرصتطلبي
:ميباشد زير شرح به حافظ ديدگاه از انسانسياسي
و نفاق چون باطلي امور حافظ ديد از.برتر و مطلق حقيقت به توجه -1
از و كرد مبارزه آنها با بايد و حقيقتاند به توجه اصلي مانع ريا ،
.نداد راه بهدل هراسي مردم سرزنش
نظريههاي قالب در را بيروح و خشك حصرهاي و حد و مرزها:وحدتگرايي -2
سادگي و هماهنگي و عشق برپايه جهاني و برداشت ميان از ميبايد جاري
.كرد نوبنياد از
.است سويه دو فوق امر دو به دستيابي جهت سياسي انسان استراتژي -3
.مطلق پذيرش نه و كامل رد نه.موافقت و مخالفت يا بيروني و دروني
با و شده ، مطرح نظري مباحث پرتو سياسيدر انسان (ايماژ) تصوير
ميرسانيم ، اثبات به حافظ درغزليات را خود ادعاي حافظ ، ديوان به رجوع
:ميكند ارائه زير شرح به محور شش در را سياسي انسان تصوير حافظ
امر به كه آنجا از سياسي انسان;مطلق حقيقت و والا امر به توجه -1
امر را شهر امور در تامل و بوده مقدس جهانبيني داراي است معتقد والا
رفيعي و متعالي اهداف و آرزوها داراي راستا همين در و دانسته خداوند
;مقدس جهانبيني -.است
شد چه فهم نكند حافط رندي ار زاهد
تمسك با فردي چنين اينجا ، در خوانند قرآن كه قوم آن از بگريزد ديو
.نميجويد توسل برين حقيقت اين به كه است كسي مقابل نقطه در قرآن به
.(شيطان)
;والا و متعالي آرزوهاي -
مباش گو مرصع جام طلب عالي همت
با داشتن سروكار دليل به سياسي انسان بود رماني ياقوت عنب آب را رند
دنيوي برق و پرزرق و سخيف امور به پرداختن از متعالي ، الگوهاي
.ميپرهيزد
الهي فرمان -
هشدار و شيخ اي مگو رندان به
واقع در شهر ، امور به عنايت با سياسي فرد داري كينه خدايي حكم با كه
چنين با مقابله و برخورد از بايستي و ميدهد انجام را الهي فرمان
الهي فرمان مقابل در موضعگيري مخالفتي ، چنين كه چرا.كرد پرهيز فردي
.است
قاسمينژاد بهزاد - يونسي مصطفي
دارد ادامه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام