چهارم ، شماره 1069 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 15 يكشنبه 25
|
|
ميبيند را ليوان خالي نيمه
روحي مشكلات جوانان ،
بزرگ ذهن در چنان را آن منفي ، مورد يك با برخورد در افراد برخي
.است منفي دارد ، وجود جهان اين در چه هر كهانگار ميكنند
هويت و كنيد كشف را آن بايد كه هست شما در بسياري شايستگيهاي
.بازيابيد را خود واقعي
كاري بههر.ميآيد بدم خودم از.نيامدهبودم دنيا به هرگز كاش اي
در توانست وقتنخواهم هيچ مطمئنم.شكستميخورم ميزنم ، دست كه
...هستم تشويش و اضطراب دچار همواره.بياورم دست به موفقيتي زندگي
موضوع اين از و هستم بيلياقتي انسان من.ميكشم عذاب وضع اين از
.ميكنم حقارت احساس
دوسال كه است...ناممهرداد سالهايبه جوان 20 گفتههاي اينها ،
.ميكشد انتظار دانشگاه به ورود براي و گرفت ديپلم پيش
و دارد بهزندگي نسبت ناخوشايندي كهحس نيست جواني تنها مهرداد
ويژه به ازمردم ، گروهي ميان در تفكر طرز اين.ميكند حقارت احساس
.رايجاست جوانان
آنان از بسياري نشستيم ، گو و گفت به جوانان از چندتن با كه هنگامي
.كردند تكرار را بهگفتههايمهرداد شبيه مطالبي
سراسري درآزمون بار سومين براي كه ناممريم به جواني دختر
:ميگويد است ، شكستخورده دانشگاهها
شادي احساس نميتوانم وقت هيچ و افسردهام هميشهبيزارم خودم از-
.بكشم خجالت خودم از بايد ميگويد مادرم.هستم حقيري آدم من.كنم
پذيرفتهنشدهاي؟ دانشگاه آزمون چوندر بكشي؟ خجالت بايد چرا -
جمله اين بارها كودكي زمان از.راميگويد همين هميشه مادرم نه ، -
وقت هيچ من اوست ، با حق ميكنم فكر هم خودم.شنيدهام مادرم از را
.باشم بازنده زندگي در كه كردهام عادت ديگر.شوم موفق نميتوانم
كه جواندانشجويي سخنان در تلقي و گونهاحساس اين از ديگري نمونه
:ميشود ديده نيز كند ، معرفي را خود نشد حاضر
احساس وكارهايم خودم از وقت هيچ.تحصيلندارم ادامه به علاقهاي -
.نيستم خشنود نميكنمو رضايت
درسميخواند ، انگليسي زبان رشته كهدر اصفهاني دانشجوي م.سعيد
:ميكند بيان چنين را خود نااميدي و تشويش احساس
خاطر همآرامش لحظه يك.بيارزشم كردهامكه احساس زندگي تمام در -
.ندارم
بهآيندهاش نسبت را خود بدبيني آبادانينيز ساله دختر 19 رتسانا
زيرا ;ندارد فايدهاي.هستم بداقبالي منآدم:نميكند پنهان
راهي ديگر و گذاشتهام پا شكست جاده در من.كنم عوض را خود نميتوانم
.ندارم بازگشت براي
به نسبت منفي داراياحساسات جوانان از برخي زندگيچرا از ترس
و درماندگي احساس و ندارند خوداعتماد به چرا هستند؟ وزندگي خود
ميكنند؟ حقارت
به جايتوجه به و افسردگياند و اضطراب ، ناآرامي تشويش ، دچار چرا
ميفشارند؟ پا شخصيتخويش منفي نكات بر شمارخود ، پر تواناييهاي
گرداب در جهان سراسر در ازانسانها بسياري كه است اين واقعيت
;غوطهورند شكست از وحشت و زندگي از ترس نااميدي ، حقارت ، درماندگي ،
اين به آنچنان برخي.است آميخته آنها خون با گويي كه احساساتي
.است درماندگي و حقارت آنها هويت گويي كه شدهاند وابسته احساسات
طور به خود ، به نسبت منفي احساس گونه اين روانشناسان اعتقاد به
و تفكر بدون تكرار براثر و زمان طول در كه است شده آموخته واكنشي
انسان ميشود باعث منفي احساسات همينميزند سر انسان از ناخودآگاه
.باشد بازنده زندگي در هميشه
:ميگويد روانشناسيدانشگاه استاد يك
حقارت احساس ديدن ، منفي كه است كرده اثبات حرفهاي تجربيات نتايج -
.نيست شده عادتآموخته يك جز چيزي وزندگي ، خود به نسبت بدبيني و
وعادتهاي ببريم ياد از كهآموختهايم همانگونه را آن پسميتوانيم
.دهيم تغيير را منفي
ممكناست و نيست افراد خود لزوماساخته منفي احساسات:نكته.
تحميلشود انسان به بيروني براثرشرايط و فرهنگ طريق از
قبول خوب بانمرههاي سال هر كه چيزدانشآموزي همه يا تفكرهيچ
تنبل دانشآموز يك من:گفت شد ، درستجديد يك در امسال وقتي ميشد ،
شكست زندگي در من شوم ، موفق تحصيل در نميتوانم وقت هيچ ديگر كه هستم
.خوردهام
به دانشآموزمبتلا اين:ميگويد اينسخنان مورد در روانشناس يك.
اشتباهي هر از فكر طرز اين به مبتلايان.است چيز همه يا تفكرهيچ
آنها از كه خطايي جزييترين با زيرا ;ميهراسند بزرگ ، خواه كوچك خواه
بيارزش و نالايق انسان يك و كامل خورده شكست يك را خود بزند ، سر
.ميكنند قلمداد
يا تفكرهيچ:است گفته مورد اين در روانشناس برنز دكترديويد.
واقعبينانهاي شيوه تفكر طرز اين.است مطلقگرايي پايه و شروع همهچيز
.زشت زشت نه و است جذاب صددرصد نه كس هيچنيست
تميز كاملا آيا !كنيد نگاه نشستهايد درآن اكنون هم كه اتاقي كف به
.است پوشانده خاك مقداري را اكنافش و اطراف حال هر به ;نه يا است؟
حالت در دائما بايد ببينيد ، مطلق صورت به را چيز همه بخواهيد اگر
از باز دهيد ، انجام خوب را كارتان چه هر زيرا بريد؟ سر به افسردگي
اگر ميبينيد ، سفيد و سياه را امور همه چون.داريد فاصله خوب كاملا
.ميكنيد تلقي خورده شكست و ناكام را خود نباشد ، عالي كارتان نتيجه
گودال يك در رانندگي هنگام كه.جواني مرد.مبالغهآميز تعميم
اتومبيل جلو بايد گودالها همه !بخت اين به لعنت:ميگفت بود ، افتاده
.شوند سبز من
تعميم يك نمونهكامل جوان مرد اين حرفهاي.روانشناس يك گفته به.
اينكه صرف به منطقي و هيچدليل بدون كه افرادي.است مبالغهآميز
تكرار مرتبا حادثه آن كه ميگيرند نتيجه پيشآمد ، يكبار حادثهاي
.شدهاند مبالغهآميز تعميم دچار ميشود ،
بزرگ ذهن چناندر را آن منفي ، مورد يك با برخورد در افراد برخي
.است منفي وجوددارد ، جهان اين در هرچه انگار كه ميكنند
يك با وقتي كه است جواني دانشجوي س.موضوعمنصور اين بارز نمونه.
بدجنس و بياحساس مردم همه:گفت.بود ، كرده دعوا تاكسي راننده
.هستند
افسرده مشكلآدمهاي ريزبيني و بزرگبيني:است نوشته برنز دكتر
بدون يا ميسازند ، غولي آن از ميكنندو بزرگ را حوادث يا آنهااست
چشمي دوربين از كردن نگاه شبيه اين ، .ميگذرند كنارش از توجه كمترين
ديگر طرف از و ميبيني درشت را اشيا ميكني ، نگاه كه طرف يك از:است
.ميكنند مبالغه خود ندانمكاريهاي و اشتباهات درباره اينها.ريز
اما ميسازند ، وحشتناكي كابوس خود براي ناگوار حوادث از افراد اينطور
دريچه از و ميكنند ته و سر را دوربين ميرسد ، كه مثبت نكات به نوبت
و ارزش كم برايشان مثبت نكات بنابراين.مينشينند تماشا به آن ريز
احساس محاسن ، كردن كوچك و عيوب ديدن بزرگ با آنها.ميشود بيمقدار
.ميكنند تضمين خود براي را حقارت
احساس هميشه:ميگفت.ساله شانزده دختر يكشتابزده نتيجهگيري
يكي همينامروز مثلا.ميكنند نگاه حقارت ديده به مرا ميكنمديگران
حتي و زد نديدن به را خودش او اما ديدم ، خيابان در را دوستانم از
.نداد هم را سلامم جواب
حوادث به نسبت بدونعلت جوان دختر اينروانشناس ، يك گفته به اما.
يك از دوستش شايد.است كرده نتيجهگيريمنفي خود اطراف وقايع و
او اصلا كه شده خود تفكرات در غرق چنان آن و بوده مهمناراحت موضوع
.است نديده را
فكر دليل هستند ، بدون شتابزده نتيجهگيري دچار كه افرادي.:نكته.
از منطق بدون و دارند منفي آنهاواكنش به نسبت ديگران كه ميكنند
.ميكنند منفي خودتفسيرهاي اطراف وقايع
كه را افرادي سادهمشخصات مثال يك با روانشناس آليس دكترآلبرت
درد به هم شما شايد:است ترسيمكرده ميكنند ، داوري شتابزده
موفق اما ميزنيد ، تلفن دوستي به مثلا.باشيد شتابزدهمبتلا داوريهاي
چند اما بزند ، تلفن شما به او كه ميگذاريد پيغام.نميشويد بهصحبت
خود پيش و ميشويد افسرده.نميشود خبري او تلفن از و ميگذرد روز
شتابزده قضاوت يك با.كند دوستي من با نميخواهد دلش ميگوييدحتما
يك با.نزنيد زنگ او به ديگر كه ميگيريد تصميم و ميشويد ناراحت
پيام كه ميفهميد بعد هفته چند.ميگيريد فاصله او از منفي پيشداوري
.شدهايد ناراحت بيمورد و است نرسيده دوستتان به اصلا شما
كه كشورمان.پزشكان روان از يكي.ناگوار حوادث طبيعي بازتاب
اوقات برخي:دارد اعتقا است ، مشغول رواني بيماران درمان به سالها
برابر در انسان رفتار طبيعي بازتاب نگراني و افسردگي احساس
گذشت با و ميآيد پديد خاصي زمان در كه است زندگي ناگوار رويدادهاي
ميدهد دست از را خود فرزند مادري مثال عنوان به.ميرود ميان از زمان
حق معقولي زمان مدت در اوميشود افسردگي و تشويش دچار طبيعي بطور و
.باشد خود منفي احساسات گرفتار دارد
آن به جوانان افرادبويژه برخي كه نااميدي احساس و منفي ديدگاه اما
و پدر گاهي متاسفانه ، .نيست خاصي حادثه به وابسته هستند ، مبتلا
در احساساتي چنين شكلگيري باعث خود ، بيكران نيت حسن وجود با مادرها
به عملا و ميخوانند نااميدي مرثيه دائما آنها.ميشوند خود فرزندان
.ندارند را موفقيت به دستيابي توانايي كه ميقبولانند فرزندانشان
براي جوانان.روانشناس ، اسماعيلي دكتر گفته به. كنيد تغيير ميتوانيد
كه سازند متقاعد را خود بايد نخست وهله در منفي ، احساسات با مبارزه
:كنند جايگزيننااميدي را واميد دهند تغيير را خود ميتوانند
و حقارت احساس نفس ، به اعتماد عدم همچون منفي احساسات و عادتها
شده تلقين جوانان به نادرست فرهنگهاي و باورها طريق از درماندگي ،
تغيير غيرقابل تا نشدهاند منتقل ژن طريق از منفي احساسات ايناست
تغييرشان ميتوانند بنابراين و آموختهاند را آنها جوانانباشند
.دهند
ميتواند نااميدي احساس كه است اين حقارتواقعيت برابر در شورش
و احساسدرماندگي است قادر نفس به اعتماد عدم و كند فلج زندگيرا
.آورد وجود به انسان در را حقارت
وجود به ما در را نادرست باور اين وزندگي بهخود نسبت بدبيني
.ندارد وجود نجاتمان براي راهي و هستيم شكست به محكوم كه ميآورد
پايينتر هستيم ، آنچه از كه كنيم عمل طوري ميشود باعث باوري چنين
.بخوريم شكست ناخواه خواه و بياييم
احساس عليه زودتر هرچه:ميكند توصيه جوانان به اسماعيلي دكتر
بر تاكيد براي دليلي واقعا !برخيزيد مبارزه به حقارت و درماندگي
تقويت را خود مثبت جنبههاي بكوشيد آن جاي به ندارد ، وجود ضعف نقاط
.كنيد
واقعي هويت و كشفكنيد را آن بايد كه هست شما در بسياري شايستگيهاي
از را منفي احساسات ميتوانيد كنيد ، اراده وقت هربازيابيد را خود
خطر به را شما روحي سلامت تنها نه احساسات اين.برانيد بيرون وجودتان
.ميكند بيمار نيز را شما جسم تدريج به بلكه مياندازد ،
بنييعقوب ژيلا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام