چهارم ، شماره 1071 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 17 سهشنبه 27
|
|
هستي مبدا به بازگشت و آفرينش حكايت
(دوم بخش) ادبيات مدرس اصغردادبه ، دكتر با گفتگو
- گويي تو و گذشتهگراميشوند يكسره و ميچسبند گذشته به برخي
حال به ديگر برخي برابر ، در و ميزيند نهم پنجميا قرن در - فيالمثل
كار در گذشتهاي گويي تو كه ميبرند گذشته از چنان و ميآورند روي
.نبودهاست
مردم اخلاق و درجهانبيني حافظ درباره دادبه دكتر قبل شماره در
مواريث و نتها از استفاده در اعتدال چگونگيرعايت همچنين و ايران
در عشق نقش به وي گفتگو ، از بخش اين درشد متذكر را نكاتي گذشته
.پردازد مي خود از پيش شاعران از او تاثيرپذيري و حافظ اشعار
و معنوي حيات و جهانبيني ستونفقرات پديدهعشق ، ميرسد بهنظر:
است؟ همينطور آيا.است اجتماعيحافظ زندگي
هستي دايره آنرا و ميكردند مانند دايرهاي به را هستي جهان حكما:
تقسيم قوس دو يا بخش دو به را دايره آنگاه.ميناميدند
قوس را نيميديگر و ميخواندند نزول قوس را دايره از نيمي.مينمودند
انسان و جهان آمدن پديد و است آفرينش حكايت هستي ، نزول قوس.صعود
به بازگشت است ، بازگشتن ماجراي هستي ، صعود قوس و آمدن ، حكايت يعني
شناخت بركت به كه بازگشتي هستي ، مبدا سوي به بازگشت آغاز ، نقطه سوي
اشرف به او از كه است موجودي بازگردنده و ميگيرد صورت معرفت و
-كبير جهان -جهان برابر در و ميكنند تعبير و ميكردند تعبير مخلوقات
مركب با انسان ، .انسان يعني ميخوانند ، و ميخواندند صغير جهان را او
.ميپيوندد آغاز نقطه به و مينوردد در را نزول قوس (معرفت =) شناخت
شناسي جهان حكايت نزول ، قوس حكايت فلسفي امروز تعبيرات در
شناسي شناخت حكايت صعود ، قوس حكايت و است (Cosmology)
...(Epistemology)
يعني بخش ، دو هر در ، عقل(فلسفي =) عقلاني جهانبينيهاي در -وعشق عقل
شناسي شناخت در و شناسي جهان در يعني صعود ، درقوس و نزول قوس در
را عقل جاي عشق ،(عرفاني=) شهودي جهانبينيهاي در و است آفرين نقش
جهانبينيهاي در آنجا ، .ميگردد نقشآفرين حوزه دو هر در و ميگيرد
شمار به نخستينآفريده عقل ، و است تعقل روند معلول آفرينش ، فلسفي ،
هم بازگشت جريان در.ميگيرد سرچشمه عقل از (جهان=) كثرت و ميآيد
باز آغاز نقطه به را انسان كه شناخت آن و است نقشآفرين عقل ،
در اينجا و است ، عقل حاصل ميرساند ، حقيقت به يعني ميگرداند ،
نخستين و ميآيد بهبار عشق از آفرينش ، (عرفاني=) شهودي جهانبينيهاي
كه است معرفتي آن عامل هم بازگشت جريان در و.ميشود محسوب آفريده
عقل حكايت خلاصه است چنين..ميرساند آغاز ، نقطه به حق ، به را انسان
صعود قوس و (جهانشناسي=) نزول قوس در يك هر نقش و عشق و
...(شناختشناسي=)
عارف اگر و كند تكيه عقل بر بايد باشد فيلسوف اگر حافظ -حافظ اما و
نيستم آن بر من و.بود خواهد عشق او تكيهگاه عارفان ديگر چون باشد
كه آورم روي ماجرا بدين و بگويم سخن حكايت اين از گفتوگو اين در تا
كه ميكنم بسنده نكته اين ذكر به اينجا در.پرداختهام بدان خود درجاي
فيلسوفاني.ندارد كليت فيلسوفي و عقلگرايي تلازم رايج ، نظريه بهرغم
عقل بر نه و ميكنند تكيه شهود و عشق بر حقيقت كشف در كه يافت ميتوان
...پرداخت بدان جداگانه بايد كه است حكايتي نيز اين و تعقل و
را عشق عشق ، پيروان چونان حافظنيز جهانشناسي ، حوزه در(الف
مطلع در چنانكه.(جهان=) سرچشمهكثرت و ميداند آفريده نخستين
(جمال=) حسن به تعالي حق ازلي تعلقعلم درپي كه ميكند تصريح غزلي
سراسر در و آمده وجود در -آفريده نخستين بهعنوان -عشق ازليوي ،
:است يافته سريان هستي
زد دم تجلي ز حسنت پرتو ازل در
زد عالم همه به آتش و شد پيدا عشق
كثرت مبدا عشق ، ميگويدكه سخن معنا اين از ديگر غزلي مطلع در نيز
وحدتگرايانه بينش در كه واقعي كثرت نه و ظاهري كثرت البته;است
(كثرات =هستي سراسر =)پري و شاعرانهآدمي تعبير به و ندارد جايي
به دارد اشارت كه ارادت طريق از جز را معنا اين و عشقاند هستي طفيل
:نميتواندريافت شهود و عشق و محبت شيوه
پري و آدمي عشقاند هستي طفيل
ببري سعادتي تا بنما ارادتي
شناخت ابزار كه تصريحميكند خواجه نيز شناختشناسي ، حوزه در(ب
دلي;است صافي دل همانا حقيقت كشف ابزار تعبيردقيقتر به و حقيقت
تاكيد.ميشود حقيقت گاه جلوه و ميگردد تزكيه و تصفيه عشق بركت به كه
و تنبيه يك با است همراه - خواجه سوي از - عشق به آوردن روي بر
كه جستن عقل دفتر در را حقيقت و عقل به آوردن روي از تحذير ;تحذير
بيگمان جستجوگري ، اين كه داشت ، نخواهد گمراهي و سرگشتگي جز نتيجهاي
:نميبرد جايي به ره
عشقآموزي آيت عقل دفتر از كه اي
دانست نداني تحقيق به نكته اين ترسم
در عشق آنها در كه بيتبازيافت دهها ميتوان حافظ ديوان در جستجو با
.است رفته كار به شناسانه معرفت معناي
لذت ، تجلي ، خيال ، نظر ، زيبايي ، :همچون مفاهيمي با مفهومعشق:
متون در حافظ ديوان بر علاوه مفاهيم اين.معناييدارد تلازم..
غزالي نوشتههاي اومانند معاصر يا حافظ زمان از قبل و ديگر عرفاني
كاربرد.است رفته كار به هم ابنعربي و عينالقضاه و بقلي روزبهان و
اثر در كه است ذهنيتي تاثير تحت حد چه تا حافظ توسط كلمات اين
است؟ شده حاصل او براي متون اين مطالعه
كتابهايي اولا ، حافظچه كه است اين شما پرسش ديگر عبارت به:
نوشتههاي حافظ مطالعه مورد عرفاني متون ميان در آيا و ;ميخوانده؟
و عشق از حافظ وقتي ثانيا ، هست؟ هم ابنعربي و روزبهان و غزالي ،
تحت حد چه تا ميگويد سخن آن همانند و زيبايي و تجلي ، چون مفاهيمي
:ميكنيم طرح بخش دو در را پرسش اين پاسخ است؟ متون اين مطالعه تاثير
ازجمله عربي ابن و بهان روز و غزالي آثار اولبيگمان بخش
;است ميبرده بهره آنها واز ميكرده مطالعه حافظ كه است كتابهايي
:كه چرا
اشعري ، نامبردار متكلم (ق گذشته 505 در) غزالي محمد امام (الف
اسلامي فرهنگ و دانشها كننده زنده بزرگترين ستيزو فلسفه بزرگترين
زبان به سعادت كيمياي آن خلاصه و عربي به علومالدين احياء كتاب.است
غزالي امام برجسته آثار جمله از دلكش و روان نثري با فارسي شيرين
سده از اسلامي دانشمندان و متفكران تمام مطالعه و توجه مورد كه است
و مسلمان ، متفكران از يكي مقام در سو يك از حافظ.سوست اين به ششم
با (اشعريگري=) كلامي مشرب در كه انديشمندي مقام در ديگر سوي از
اشاره.است بوده مانوس غزالي آثار با بيترديد ، است ، همداستان غزالي
ايهامآميز كاربرد تعبيرديگر به و سعادت ، كيمياي به خواجه ايهامآميز
:مدعا اين بر صادق است گواهي بيت دو در سعادت كيمياي
ندانستم زمان اين تا كه درد و دريغ
رفيق بود رفيق سعادت كيمياي كه
سعادت كيمياي بياموزمت
جدايي بدجدايي زهمصحبت
است حكايتي كهحكايت ، (ق درگذشته 606) بهان روز مورد در (ب
كتاب در انگليسي حافظشناس آربري چنانكه عرفانيروزبهان ، مكتب.ديگر
و استمرار حافظ روزگار تا است ، كرده تصريح عرفان و شعر مهد شيراز ،
و بهان روز مكتب به حافظ توجه در ترديدي بنابراين.است داشته ادامه
حافظ ذكاوتي ، عليرضا آقاي.نميماند باقي عارف اين عرفاني آثار به
حافظ روزبهان از عنوان تحت آموزنده و ارجمند مقالهاي هم معاصر پژوه
مقالههاي مجموعه حافظيات ، :رك)مشكلگشاست باب اين در كه نوشتهاند
.(ذكاوتي آقاي حافظشناسانه
او علاقه مورد و حافظميخوانده كه كتابهايي باب در كلي بهطور (ج
و محققان سوي از مختلف ، مناسبتهاي به آنجا ، و است ، اينجا بوده
كوتاه سخن باب اين در سبب همين به.است شده بحثهايي حافظپژوهان
:ميدهم ارجاع منبع دو به را خوانندگان و ميكنم
دكتر استاد نوشته خانقاه ، پيران از يكي با مقالهحافظ به يكي ، -
كه حافظ انديشه و شعر در گلگشت ارزشمند كتاب در رياحي محمدامين
با استاد.مرصادالعباد كتاب از حافظ تاثر در بيمانند است مقالهاي
باز مرصادالعباد از را حافظ بهرهگيريهاي و تاثرات خاص دقتي
:معروف بيت بارامانتدر اقتباسكشيدن و اخذ از نمودهاند ،
كشيد نتوانست بارامانت آسمان
زدند ديوانه من نام به كار قرعه
:بيت مهنادراين و اقتباسمهيا اخذو تا
ولي مهياست جمله گل و ومطرب باده
كجاست؟ يار نشود بييامهنا عيش
آنجا تا -ظاهرا مورددوم ، و است آمده مرصاد در مكرر اول مورد كه
.است مرصاد ديباچه برگرفتهاز -دارم ياد به كه
و علم نشر و دلپروري وفراغت جمعيت اسباب كه دانست...ضعيف اين
مهنا و مهيا ديار آن در جز خلوت ، اصحاب حقوق ورعايت حق به دعوت
.نگردد
ميكند كمك مذكور بيت بهتصحيح همچنين اقتباس و اخذ اين به بردن ره
عيشبييار:است مطلوبتر گونه اين دوم كهمصراع ميسازد روشن و
كجاست؟ يار نشود مهنا
بهاءالدين شناسم حافظ دوست نوشته حافظ ، كتاب در سودمند بحثي دوم ، -
كتابهايي چه عنوانحافظ تحت نو ، طرح انتشارات چاب خرمشاهي ،
است؟ ميخوانده
اين و تاثير اين عربيحكايت ابن آثار از حافظ تاثر مورد در اما (د
به تنها دراينجا من.گيرد قرار جدي وجستجويي بحث موضوع بايد تاثر
:ميكنم اشاره نكته دو
در وي تاثير همه باآن و عربي ابن شهرت همه آن با آنكه ، نخست -
تاثير اين از حافظ كه است بعيد مسلمان ، فرهنگمداران و اسلامي فرهنگ
.باشد مانده كنار بر
و برده بهرهها عراقي آثار و اشعار از حافظ بيگمان آنكه ، دوم -
.است لمعات رساله عراقي ، ارجمند آثار از يكي.است كرده اقتباسها
قونوي ، صدرالدين درس مجالس در عراقي يادداشتهاي لمعات ، رساله
در صدرالدين كه درسي مجالس همان ;عربي مفسرابن و شاگرد برجستهترين
ميكرده بحث -عربي ابن معروف و برجسته اثر - الحكم فصوص از آنها
باقي ترديدي حافظ بر عربي ابن تاثير در آيا ترتيب بدين..است
ميماند؟
قرار بحث رامورد تاثر و تاثير اين مستقل مقالتي در اميدوارم
.دهم
نظر و عشق چون اصطلاحاتي كاربرد جريان در حافظ اينكه مورد در دوم بخش
بوده متاثر...و غزالي و عربي ابن از حد چه تا آن همانندان و تجلي و
باب هر در دقيق تحقيقي را تاثر كهميزان معنا اين از نظر قطع است ،
:كنم عرض بايد ميسازد روشن
باشد داشته انديشه رايو استقلال كه هم ميزان هر به متفكري هر اولا ،
تاثير (است خوانده كه آثاري از) خود پيشاز متفكران از بناگريز
.نيست مستثني قاعده اين از هم حافظ.ميپذيرد
عنايت با نيز و شد مطرح اول بخش در كه مطالبي بنياد بر حافظ ثانيا ،
آثار) بحث مورد آثار از شد داده ارجاع بدانها كه ارجمندي تحقيقات به
.است شده متاثر (...و غزالي ، عربي ، ابن
بگوييم بايد نگوييمبيمانند اگر و بزرگ است هنرمندي حافظ ، ثالثا ،
از خوشتر ;ميكند ادا خوش دل خودشحكايت قول به كه هنرمندي ;كممانند
تعبيرامروزيها به هنرمندي همه با اما سخني ، خوش هر از خوشتر كس ، هر
بحثي به البته هم مسئله اين) نيست مولوينظريهپرداز- مثلا -همانند
(نميگنجد مصاحبه اين در و مختصر دراين داردو نياز گسترده و جدي
پيشتر كه است مسائلي وي سوي از شده مطرح عرفاني مسائل غالب بنابراين
شعرچگونه در كه آنجا از اما است ، شده بيان عرفان بزرگان سوي از
هم آن ميربايد ، همگان از سبقت گوي گفتنحافظ نهچه و است مهم گفتن
لطف و خاطر قبول:خودش قول به كه بهلطفالهي مستند گفتني چگونه
...دادست خدا سخن
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام