چهارم ، شماره 1072 سپتامبر 1996 ، سال شهريور 1375 ، 18 چهارشنبه 28
|
|
كجاست؟ آبي آسمان
بسنده هشدار و جريمه و تهديد و مقاله چندين به مسئولين آيا
بيفتد اتفاق قريبالوقوع فاجعهاي شايد داشتهاند نگاه دست يا كردهاند
.كنند اقدام سپس و
كوههاي به ميشدم ، نگاهي خسته كار از وقت هر پيش سال سه دو همين تا
ميزد ، برق تهران شمال در اكثراوقات در برف از تاجي با كه توچال
طبيعت با و ميزدم گريزي گاهي هراز و ميشد روحمتازه و ميانداختم
و ميشدم خيره چشماندازشهر به اتاقم پنجره از يا ميكردم خلوت پاك
به ماشين بر سوار را بچهها يا ميكردم نظاره شب در را چراغها سوسوي
چه اكنون ولي ميبردم لذت ماشينسواري از و ميبردم خيابانها در گردش
ديگر.نميشود در به تن از خستگي ديگر آمده؟ مواهب اين همه سر بر
سوسو شهر چشمانداز دست دور در چراغي ديگر.نميشود ديده كوهي
طبيعت ديگر -نميآيد حساب به تفريح شهر در ماشينسواري ديگر.نميزند
زود صبح شد؟ چه را همه اين -ديگر ديگر هزاران و نيست پاك كوهستان
در كورسويي ديدن اميد به و ميزنم كنار را پرده آفتاب طلوع از قبل
با و ميكنم نگاه اطراف به است آكنده را شهر كهسرتاسر مه و دود
شديدي منافات رنگكه سياه دود از قشري.ميكنم رها را پرده نااميدي
اتومبيل با است ، مشخص وضوح به سرشدارد بالاي آبي و بنفش رنگ با
ماشينها روشن چراغهاي برابر در دود.ميشوم خيابانهايشهر وارد
.ميكند خودنمايي حركت حال در افقي خطوطي بصورت
شروع جلوترراهبندان كمي.ديد ميتوان زور به را جلوتر قدم چند
ماشينهاي اگزوز سوزآور ازدود تا ميكشم بالا را پنجرهها.ميشود
احتراق و سرد موتور با كه جلوئي ماشين وليدود.باشم امان در كناري
حد تا را نفس.ميكند نفوذ داخل به درزها لابلاي از ميكند كار ناقص
اتوبوس.ميكشم نفس شش گنجايش و ميزان كمترين با و ميكنم حبس ممكن
گاز هم سر پشت شدن خاموش از جلوگيري براي گندهاش اگزوز با كناري
-نميكند فرق يا پشت به پشت سرد و بيحالت قيافههاي با مسافران.ميدهد
.ميزنند چرت همگي نشستهها.هستند آويزان ميلهها از هم روبهروي
با مسافران نيست معلوم -شدهاند بسته كيپ همگي و كرده عرق شيشهها
زندهاند؟ اكسيژن كدام
كردهاند بسنده هشدار و جريمه و تهديد و مقاله چندين به مسئولين آيا
سپس و بيفتد اتفاق قريبالوقوع فاجعهاي شايد داشتهاند نگاه دست يا
.كنند اقدام
سربداررا بنزين و نميدهند تحويل مردم به سرب بدون بنزين چرا راستي
تحويل است شده منسوخ آن مصرف جهان كشورهاي اكثر در است سال چندين كه
در و بالاتر اكتان درجه از سرب بدون بنزين -ميدهند؟ بنزينها پمپ
كه نيست چنان گراني اين ولي است برخوردار گرانتري تصفيه از نتيجه
است؟ چقدر جامعه اين در انسان يك ارزشكرد پرداخت آنرا نتوان
و تربيت و تحصيل رشد ، آمدن ، بدنيا بابت انسان هر هزينه چقدر مسئولين
جان حفظ ميگويد كه معنوي مسائل از غير آيا ميكنند؟ غيره و بهداشت
چه جامعه افراد از هريك فقدان يا و مريضي است ، واجبات جزو افراد
از بيش درمان هزينههاي هنوز ميسازد؟ وارد اقتصاد پيكر بر ضربهاي
اين پاكسازي است بديهي !نميكند؟ معروفصرف بقول و انسانهاست؟ ارزش
كاري آلودگي ، ايجاد به كرده عادت مردم ذهني پرورش و آلوده بشدت محيط
نيم و مقطعي نه كرد شروع جانبه همه بايد ولي است پرهزينه و مشكل بس
.بند
بدن در سرب:ميشود منتقل آينده نسلهاي به آلودگيها اين اثرات
و نميشود دفع سنگيني بعلت و ميشود انباشته بزرگسالان و كودكان
راهحلچيست.است جبرانناپذير پس ميكند ، مسموميت و ذهني كند ايجاد
در استانداردهايجهاني بكارگيري همه از است؟اول كدام چاره راه و
آزمايش صدهاهزار گذاشتن سر پشت با استانداردها اينزمينههاست همه
از براحتي ونميتوان است آمده بدست پيروزي و شكست و تجربه سالها و
دوم.است گفتغيرعملي يا و كرد رد را آنها يا گذشت آنان كنار
قوانين اين اجرايي ضامن كه استانداردهاست اين ناقضين سنگين مجازات
است آلودگي اين در اسير انسانهاي به ارزشگذاري و دادن بها سوم.است
همه مردم اگر.بدانند جانمردم حفظ به موظف را خود مسئولين دارد جا
از جلوگيري براي اجتماعي تامين و بيمه شركتهاي آنوقت شوند بيمه
كمك آلودگي رفع در عمر بيمه پرداخت ، يا بيمارستاني هزينههاي پرداخت
اينگونه براي ارزشي چنين جامعه اين فرد فرد هنوز ولي !كرد خواهند
چنان بعد تا شود تاچنين داشت نگه دست بايد به لابد و !ندارند شركتها
!كنند
علت به ورزشي مراكز و سبز فضاهاي ايجاد براي شهرداري تلاش رغم به
مريضبنظر هم سبز فصول در گياهان و درختان آلودگي شديد افزايش
در ورزش.زودرس خزان با توام اوقات اكثر و كثيف و كدر برگها.ميرسند
در بدن.ميشود مريضي تشديد باعث و شده تبديل خود عكس به آلوده هواي
بجاي آلوده هواي در ورزش با و دارد نياز بيشتري اكسيژن به ورزش حال
نتيجه و ميكنيم بدن وارد است خفهكننده كه منواكسيدكربن -اكسيژن
محيط پاكسازي سرعت از بيشتر خيلي آلودهسازي شدت و سرعت.است معلوم
نيست حاضر هيچكسميشود افزوده آلودهكنندهها ميزان بر لحظه هر و شده
!نميشود بهار گل يك با ميگويند همه.ندهد حركت را خود اتومبيل
ميدهد؟ نشان را سو كدام شيري راه است؟ رنگي چه بهار راستي
كجاست؟ آبي آسمان هستند؟ شكلي چه مسئوليت با مردم و تميز شهر
شمالچشم سمت به.خستهام نكرده كار ولي است صبح.ميرسم كارم محل به
همهجا...افسوس ولي كنم در خستگي و ببينم را كوه شايد.مياندازم
.!است خاكستري
سرهنگيان - بقا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام