چهارم ، شماره 1077 سپتامبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 24 سهشنبه 3
|
|
جدي؟ يا شوخي
را جدي حرفهاي آن وسيله به كه است ابزاري شوخي:زاده احتشام دكتر
فشارهاي ميكنيم ، گلايه شوخي در ما بزنيم ، ملايم بصورت ديگران به
.ميگذاريم زيرپا را قواعد بعضي و ميكاهيم را موقعيتها هيجاني
خندهداري موضوع چنان ساده مطالب از دارمكه دوستي:ايراني اردشير
بكشم را خودم اگر من اما نميرسد هيچكس عقل به كه ميكند درست
.كنم تعريف بامزه لطيفه يك نميتوانم
استعارات و كنايات از بجاي استفاده و جوابي حاضر دستاول ، مطالب
.است طبع شوخ افراد صفات جمله از خوشصحبتي با همراه پهلو چند
يك تا بود كافي.شوخيكردن براي ميداد قرار دستاويزي را موضوعي هر
دست نميكرد ، خندهداردرست وضعيت يك آن از تا.بگويد چيزي نفر
.برنميداشت
تلفن وليسيم بزند ، زنگ جايي به بودتا برداشته را تلفن نفر يك
نميشه جوري اين:گفتنميشد باز هم از سادگي وبه بود خورده گره
دم تا را او ميرفت ، داشت ديگه يكي.شود پاره تا بكشي بايدمحكمتر
.نكشيد زحمت نيست احتياجي كه كرد تعارف مهمان وقتيكرد مشايعت در
مهمانان از نفر يك يا.برنميگرديد ديگر شوم مطمئن ميخواهم:داد جواب
خانمها.كند جديدشدعوت منزل در شام به را ما همه ميخواست
:كه تعارفمهمان و نكن درست زياد نينداز ، غذا زحمت به را خودت:ميگفتند
او فورا.ميشود كهپيدا پنير و نان لقمه يك خانهما در حال هر به
پيدا خودمانهم خانه در بخوريم وپنير نان است قرار اگر:جوابداد
.ميشود
به كه ميگفت چيزهايي:ميافزايد ادامه در ساله ايراني 43 اردشير آقاي
ميكرد درست خندهداري موضوع چنان ساده مطالب از.نميرسيد هيچكس ذهن
واقع در كه بود اينجا موضوع اما.نميكرد خطور ابوالبشري عقل به كه
كسي هر.دربرود او ذرهبين زير از نميتوانست كسي.ميكرد شوخي همه با
.بعدي شوخي براي بود سوژهاي موضوعي ، هر و
آدمي جالبترين:گفت بود زده كه فراسويحرفهايي به عميق نگاهي با
يك نميتوانم حتي بكشم خودمرا اگر منبودم ديده بهحال تا كه بود
.كنم تعريف بامزه لطيفه
نشانههايي قبيلچيزها اين و جالب اول ، حرفهاي دست مطالب خلاق ، ذهن
او.باشد داشته بايد آقايايراني ديد از طبع شوخ يكفرد كه بود
ميتوانند.جوابهستند حاضر عموما شوخطبع افراد كه داشت اعتقاد
را ديگران ميتوانند آن ، از راحتتر و راحتيبخندند به
چيزي هر براي كه دارند شستهرفتهاي و آماده ذهن آنچنانبخندانند
.كنند درست جواب فورا ميتوانند
يا موافقهستيد ايراني آقاي نظرات آياباميكنيد فكر طور چه شما
شوخ آياباشند داشته بايد هم ديگري صفات طبع شوخ افراد داريد اعتقاد
بايدوجود شخص ذات در و ارثميبريم به كه است خصايصي جمله از بودن
.باشد داشته
چنان.بود كهحاضرجواب ميشناختم را است؟كسي ارثي طبعي شوخ آيا
.ميخوردم غبطه حالش به من كه شوخيبسازد يك ساده مسايل از ميتوانست
پسرمجوابها دارد ، آستين در شوهرمجواب اگر.است ارثي اين:ميگفت خانمش
.است مشتتش در
سادهترين كه خوداو بخصوص.بودند وبذلهگو صحبت خوش خانوادگي
وقت هر.ميشد بدل حرفها بامزهترين به كه ميكرد ادا راچنان عبارات
.بودند جالب نكته يك شنيدن منتظر چون.ميكردند سكوت همه ميزد حرف
به شده كلماتحساب.بود اختيارش واژههادر و ميگويد چه ميدانست
كه كنند افتخار بايد ميكردمواژهها احساس هميشه منميشد كاربرده
خودشان سرجاي و موقع به اينكه براي شدهاند انتخاب و شدهاند برگزيده
.شوند ادا حالتها دلپذيرترين با
هيچگاه.نداشت اعراب از محلي ميبرد كار به كه جملههايي در هجو هرگز
هم كسي به بود اگرقرار كه اينجاست جالب.نميشد توهين كسي به
نميشد شخصناراحت آن تنها نه.ميآمد اوخوشش كه ميگفت چنان ناسزابگويد
هممتوجه هرگز ميكنم فكر.آوازميشد هم ديگران با خنديدن در بلكه
.ناسزاگفتهاند او به كه نميشد
دويد زنش حرف وسط او ميگفت چيزي كسي از خانمشداشت شام ميز دور شبي
.ميكنند را يكديگر غيبت مينشينند ، يكديگر كنار وقتي خانمها:گفت و
حرف موردفلاني در داريم فقط غيبتنميكنيم ، كه ما:گفت خانمش
.ميزنيم
.بود همينحرف گفتن منتظر اينكه مثل
.شد همان است حرف نيست غيبت كه لعنتاينها شيطان بر.نه:داد جواب
در يكي وقت هر آن از بعد.بود شده ضربالمثل ما بين ديگر آن از بعد
.نيست غيبت كه ميگفتيماينها فورا ما ميزد ، حرف ديگر كس مورد
به ضربالمثل مانند را عباراتش كه ميگذاشت اثر ما روي چنان او حرفهاي
شوخيهاي و بامزه سخنهاي او از بس از ميگفتم خودم با.ميبرديم كار
نظر به جالب و مهم چنين اين هم ساده حرف يك حتي كه شنيدهايم سنجيده
.ميرسد
جا به چقدر شوخيهايش و دارد كلام نفوذ ميدانست.داشت خبر هم او خود
.ميكرد خود موقعيت از را استفاده حداكثر خاطر همين به.است جالب و
ميگفت حرف يك.بود چنين هم شوهرم مادر بيامرز خدا:ميگفت خانم فخري
.ميارزيد حرف صد به كه
ولي.يانه كردهايد برخورد چنينافرادي با هم شما نميدانم
شده كه هم بار يك باشيد ، حتي نديده را كساني همچنين اگر اميدوارم
حالت با حرفهارا كوبندهترين زيباميتوانند چه كه ببينيد.ببينيد
بهجا چقدر.بدهند زيباتحويلمان بسيار و دركادوپيچي و شوخي
.كنند گوشزد ندارند را گفتنش جرات ديگران كه را مطالبي ميتوانند
آماده ذهنقويميخواهد گيرنده اما يانباشد ، باشد ارثي طبعي شوخ
اما.عرضهنمايد مقتضي موقعيت ودر كند ثبت را آنها تابتواند
باشي ، سريعالانتقال اينكه.است كافي بودن طبع شوخ براي همين آيا
.باشند بذلهگو مادرت پدرو اينكه
ميان اجتماعيدر شناس روان احتشامزاده ، بادكتر را موضوع
برخي مردم ، ميان در استكه واقعيتي اين ببينيد ، -.ميگذاريم
شك من باشد ارثي خصيصه اين اينكه در اما هستند ، خوشصحبتتر و بذلهگو
را فرد مادري پدرو چه اينكه و تربيتي فضاي حال اين در زيرا دارم ،
نظر مورد بيشتر بودهاند ، كساني چه همسالانش گروه و كردهاند تربيت
.است
با كه هنگامياست جوان يك براي بهتريناوقات ميدانيد ، كه همانطور
گروه در پذيرش براي را شرطهايي پيش دوستي گروههاي و سرميكند دوستانش
ورود اجازه اخمو و جدي فرد به است ممكن مثال براي كه ميكنند وضع
چنين در كه است اين من صحبتشود حذف گروه از يا و نشود داده
انرژي خود از شخصي است ، شدن حذف يا ماندن سر بر بحث كه وضعيتهايي
مانند شدن پذيرفته براي تا ميكند جمع را خود ذهني قواي و ميگذارد
.كند جلوه سروزبان خوش و شاد ديگران
!جديام هميشه من -دلخوشي و شوخطبعي
چرا؟
را فريادصاحبخانه بايد آخرماه وقتي.باشه نه گرو هشتت وقتي -
ميخوام.نداري كه بري كلنجار زنت با.بدوي دنبالاتوبوسبشنوي
.ميكند گل شوخت طبع چگونه ببينم
چي؟ انسانها ذات
و باشد افتاده اتفاق حادثهاي عزيزانت از يكي براي وقتي ببينم -
ميخندي؟ چهقدر كنند تعريف جوك برايت
كنم؟ عرض چه والا
از...پرپولو جيب سلامتي ، خوش ، دماغ ، حال و دل.ديگه همين د -
.پذيرفتناست شوخي و كردن تعيينكنندهشوخي عوامل
گرسنگي كردهاز باد شكم با كه آفريقاييديدهايم كودك چند حال به تا
مصيبت ، و حالآوارگي در كه جنگي آواره چندنفر بزنند ، لبخند
...نفر چند شوخطبعباشد ،
.نيست هم شوخطبعي نباشد زمينه تا.لازماست زمينه هم بودن شوخ براي
.اكتسابي نوع از چه آنو ارثي نوع از چه
.ساله واحد 48 عليرضا
نفر دو وقتي توخيابون ببين...به شوخطبعي.خوشهها دلت هم تو -
توفكر فقط.مييان كنار چهقدر.مييان كوتاه چهقدر دعوايشانميشود
ببين واكن چشماتو يا.كنند پاره را يقههمديگر چهطوري كه هستند اين
.ميزنند حرف خودشون با كه هستن نفر چند خيابون تو
.!شوخطبعي:تمسخرآميزيميگويد لحن با بعد
به كه خشك آدمي.عبوس و جدي آدمي.چهباشيم نباشيم شوخطبع اگر پس
جرات او نزد كسي كه آدمي.خوردش نميتوان هم عسل من يك معروفبا قول
؟!است بهتر باشيم كدام ندارد ، كردن شوخي
:ميگويد احتشامزاده دكتر آقاي
طرف اگر يكسو از.است اجتماعي ارتباط پيچيده فرايندهاي از يكي شوخي
شوخي زياد اگر طرفديگر از و نميشود پذيرفته باشد ، جدي و عبوس مقابل
.مابرميخورد به كند
بهاشخاصي را حرفهايي آن وسيله كهبه است ابزاري شوخي درواقع
گلايه شوخي در ما.نيست ميسر آن امكان حالتجدي در كه بزنيم
هيجاني فشار.ميكنيم رامسخره ديگران اعمال و ميكنيم ، حركات
اجازه اجتماعي قراردادهاي كه ميگوئيم را آنچه و ميكاهيم را موقعيتها
زندگي شعر مانند بايد را شوخي شايد نظر اين از.نميدهند را آن بيان
است شيرين چون اما نميكند ، رعايت را زبان قواعد از بسياري كه بدانيم
.ميگيرد قرار بخشش مورد
مناجات و نشستهبود درختي زير رومسيهارتا رومي زنگ ، زنگي
پرندگان گاهي و گياهانجنگلي از.ميآشاميد باران آب از.ميكرد
رويرودخانه از اينكه تا.عبادتبود فقط چيز همه و تناولميكرد
شاگرد به نوازندهاي و شد رد كرجياي بود نشسته آن نزديكي او كه اي
آرام اگرميشود پاره بنوازي محكم را سازت سيمهاي اگر:گفت خود
سيهارتا درجان يككلام همين.باش ميانهرو هميشه.درنميآيد صدا بنوازي
شد پس آن ازكرد راپيدا اعتدال تا گشت و گشت سالها.كرد اثر
(1)شده بيدار يعني.بودا
شما نظر امابه.است خودمان دست رومي زنگييا.باشيم ميانهرو اينكه
.بهتراست كدام
كوچك فيلمبوداي (1)
محقق صبا:تنظيم و گردآوري
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام