چهارم ، شماره 1080 سپتامبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 28 شنبه 7
|
|
!كن چاق كار
او.را راهه بي هم است ، بلد را راه هم.است واردي آدم كن كارچاق
زودجوش و برونگرا فردي كارچاق است دستاندازها و قوانين به آشنا
آيد ، بكار روزي تا ميخواباند نمك آب در را آشنايي و دوست هر و است
.ميكند استفاده هم حقهبازي و زدن كلك از گاه اين علاوهبر
اما مياندازد ، راه را كار دوستي و عاطفي روابط پارتيبازي در
!نميپوشد رزم لباس نگيرد پول تا كن كارچاق
يكي به گذارش شركت ثبت براي كه است سالي ميانه مرد مختاري مصيب آقاي
:است رسيده ادارات از
كاري هيچ ثبتشركت.است شركتها ثبت كارچاقكنيهمين موارد از يكي
ميكني ، پر داره خالي تاجاي دو آمادهاس ، كه اساسنامه.ندارد
چون اماداره گرفتن فيش و رفتن بانك يه و ميزني مهر تا دو پائينش
اينكه براي و ايستادن ور دورو اين كارچاقكن مشت يه نميدانند ، خيليها
.ميگيرن آدم از بيخود پول كلي كنيد ثبت شركت
را آب مواقع از بسياري در اداري چونكار و چند از بياطلاعي اين
راحتي به كارها كه فكر اين اصلميريزد كارچاقكن آسياب به يكراست
منابع حافظ و پشتيبان به سازماني هر و اداره هر در و نميافتد راه
كه ساخته خود محدوديت يك.ميكند تنگ خيليها بر را روزگار محتاجي ،
و كني استفاده آنجا و اينجا در تجاربت از و كني دقت كمي است كافي
.كار راهافتادن و پاسخي و پرسشي
بسياري چهموارد نميشود ، ختم اينجا اداراتبه كار پيچيدگي همه اما
حضراتفرض تيول و است يااشخاصي شخصي انحصار و درقبضه كه است
.ميشود
در مقابل در تجربهخود از نگران و جاافتاده مردي محمدمختاري آقاي
:اداراتميگويد از يكي دفترمديركل بسته
كلروببينم ، مدير جناب تونستم كشيدمتا چه نميكنيد باور آقا -
ساخته كاري اشخاصم قبيل اين و بايگان و دستآبدارچي از ما بدشانسي
رئيس بايد فقط اينجا گفت بهم نفر يه بده ، عمرش خدا اينكه تا نبود ،
تو پاشو نميتونه هم مورچه نده ، اجازه اون اگه و ببيني را آقا دفتر
!بذاره مديركل اتاق
پس است ، كار انداختن راه بهمعناي كار كردن چاق اگر راستي ،
سعي چرا پس دارد كننده تسهيل نقش و باشد مفيدي آدم بايد كارچاقكن
بكوبيم؟ او سر بر و كنيم چماق را گزارش اين ميكنيم
هم است ، بلد را راه هم.است واردي آدم كن كاردانكارچاق و كار
يك در متمركز يا.دستاندازهاست و قوانين به آشنا او.را بيراهه
دارد دست آنجا و اينجا و است پيچيده آنقدر يا ميكند ، عمل خاص مورد
.ميكند باز را كوري هرگره و ميخورد پيچي هر به فرانسه آچار مانند كه
كار و ميداند زياد ميگويد كماست كاربري و قريب آدم حقيقتا پس
؟!خوبيست آدم پس.مياندازد راه را بينوا مردم
ميپرسيم ، ادارات از يكي عمومي روابط رئيس پورنجات شهرام آقاي از
دارند؟ شخصيتي چه كارچاقكنها آقا ،
بدبخت كه را يكي من.انداز هم پشت و دغلباز ، حيلهگر آدم مشت يك -
پول دادن از بعد و گرفتند من از دلار آلمان 1500 ويزاي بابت.كردند
.رفتم هم من رفتيد ، آلمان شما اگر
از.بودهاست بد يكي اين تجربه است ، شايد طور اين واقعا يعني
:ميگويد از.ميپرسيم حقوق نعمتيدانشجوي پويا آقاي
پيش ميره كند كارشگير جا هر كسي هر هست ، ما محله تو كارچاقكن يك -
.ممكننكند اين كه نيست كني ، غيرممكن چرب سيبلشو كافيه فقط.اون
طرف يك از ترخيصميكنه ، روبرات متروكه ميبينيكالاي طرف يك از
همه و داره عليك و سلام هم همه باميگيره استراليا و ويزايكانادا
نوه متاركه تا سركوچه فروش روزنامه قلب ناراحتي از.ميشناسد هم را
!دستشه همه كشور ، از خارج در خيابون ته پيرزن
ميتوان شنيدهميشود افراد اين شخصيت كهاز توصيفاتي به توجه با پس
هر و ميجوشند همه با و برونگرابوده كاملا اشخاصي كهچنين زد حدسي
آيند بهكار روزي تا ميخوابانند آبنمك در را آشنايي و دوست
حقهبازي ، و لزومكلكزدن صورت در پشتسرهماندازي ، زيانبازي ،
درامد كه نيستند كساني.آنهاست مشخصههاي از... و ماجراجوئي
پول شنيدنبوي با و هستند پولكي خيلي بپسندند ، را مطمئن و ثابت ، معين
.ميروند مبارزه ميدان به كردهو بر در رزم لباس
در كه باشم پسرخالهايداشته من اگر بازياما ، پارتي و كارچاقكني
هم او آيا دهد ، انجام كاري من براي و ببرد تيغش ادارات از يكي
است؟ كارچاقكني
:ميگويد الكتريكي لوازم فروشنده ابلقدار ، حسين آقاي
و رفاقت اساس بر اين دهد ، انجام كاري آدم براي آشنايي اگر خب ، -
كاري اگر روز يه هم من مقابل.است پارتيبازي جوري ويه است دوستي
.نيس آدم آشناي كه كارچاقكن اماميكنم او براي بربيايد دستم از
و ودوستي عاطفي رابطه مياندازد ، راراه كار كه آنچه پارتيبازي در
باجناق او چون ميدهي انجام كسي براي را كاري.رودربايستياست بعضا
است ممكن هم روز فردا كرده ، را سفارشش مادربزرگت يا است ، پسرعمويت
متداخل حلقههاي كهنه قصه و بكند ديگري به را تو سفارش خانم خاله
.دارد وجود ناخواه و خواه ما بين در كه فاميلي روابط
و اسم به توجهي چندان هم او و ميكند معرفي يكي را كارچاقكن جناب اما
او و بخير را شما و ميدهد انجام كاري ميگيرد ، پولي.نميكند شما رسم
كار اين اگر يا فلانيم پسردايي من كه نميگوئيم چاقكن كار به.سلامت به
مهرهاي انگار او.درميآيم ديگر جاي در خجالتت از دهي انجام برايم را
.ندارد نظم چندان كه جامعهاي در خاصي شغلي رديف با است
كارچاقكننقش كه است آن نه اجتماعيمگر نظم و كارچاقكن
پس ميگشايد ، سرانگشتتدبير به را كور وگروههاي دارد تسهيلكننده
ميزنيم؟ او به هم تهمتبينظمي چرا
:ميگويد متخصصكامپيوتر كاشفي ، نيره خانم
با و بوجودبيايد برايم حادي مشكل درجايي اگر كه است واقعيتي اين
اما ميكنم را كار بيفتداين راه كارم يككارچاقكن به دادن پول
.نميكند كم كار غيرانسانيبودن و غيراخلاقي از اينچيزي
ميكنيد؟ فكر طور اين چرا -
همان در ممكناست و است افتاده راه باپول من كار است ، معلوم خب -
.باشد شده ديگريخراب كار حال
قانوني موانع به معمولا كه راهمياندازد را كاري كارچاقكن ،
كه داشت نياز تسهيلكننده يك به كاري هر انجام اگر وگرنه برخورده ،
.ميشد ايجاد عده اين براي شغلي رديف دولت ، كارمندان تعداد به بايد
منافع است ممكن است ، داده پول كه كسي منافع جهت در آنها اعمال
يك استنظام ممكن آنها.اندازد بهخطر را بيخبر جا همه از عدهاي
دعواي يك يا رابربايند پروندهاي تا همبريزند به را بايگاني
كه پولي خاطر به آنها.بسپارند تاريخ حافظه به حقوقيرا
در غيراخلاقي عنصري به و ميكنند سرهم دغلي و دروغ هر گرفتهاند ،
هم باز افراد اين توصيفات اين همه با اما.ميشوند تبديل جامعه بطن
.هستند مشغول خود پرسود فعاليت به و دارند حضور جامعه در
هيچ حالپنبه به تا كه است آن اخلاقيحقيقت رفتار -اخلاقي قضاوت
كسي چه اما.را كارچاقكن جناب پنبه كه بوديم نزده حد اين تا را كس
بيندازد ، ايشان گردن به را بينظمي و بيقانوني همه تقصير ميتواند
اقسام و انواع خاطر به كارند ، به مشغول آنها اگر كه است آن مگرنه
و صحبت هنگام در كه مردمي.ميكنند رجوع كار آنها به كه است مراجعاني
احساس كه جا هر عمل ، در اما هستند ، اخلاقي موازين و اصول پيرو بحث
بحثهايي به ديگر ميشود باز كارشان از گره پول مقداري پرداخت با كنند
قانونمندي و انظباط نظمو درباره بارها و بارها كه نميكنند فكر
از اخلاقي مراحلتحول سنجش از بعد روانشناسمعاصر كولبرگ.كردهاند
قضاوت بين اينكه آن و مهمرسيد كشف يك به بزرگسالي كودكيتا هنگام
اخلاقي بسيارآرمانهاي چه دارد ، تفاوتوجود اخلاقي رفتار و اخلاقي
منافعش كه ميكند را كاري فقط شخصي و ميبازند رنگ عمل هنگام به كه
انسانهاي ميدانيم همه امااعتقاداتش و آرمانها نه و شود حفظ
قرباني هيچگاه منافعش پاي به را آرمانش و ارزشها متخلق و اصولگرا
.باشيم گروه اين از ما همه كه اميد آن به.نميكند
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام