چهارم ، شماره 1085 اكتبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 3 پنجشنبه 12
ناچاري روي از طلاق
طلبكار يك تمامميشود محكوميتش دوره تا است ، زنداني شوهرم:زن
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
روي از كنم تحمل نميتوانم ميكند ، ديگر محكومش و كرده شكايت ديگر
طلاقدارم تقاضاي ناچاري
نميدهم عنوانطلاق هيچ به دارم دوست را زنم و زندگي من
از مجموعهاي گردآمدن به بستگي آن تحقق كه است پديدههايي جمله از طلاق
يك تنها وجود جامعهشناسان نظر از.دارد زمان يك در عوامل و انگيزهها
نهاد يك عنوان به خانواده پاشيدن هم از به منجر خود خودي به عامل
چندان نه زماني مدت در عامل چند تجمع و تاثير بلكه نميشود اجتماعي
.ميشود زناشويي پيوند گسستن نهايت در و تنش و اختلاف بروز باعث طولاني
ايجاد عامل نسبت هر به و غيرارادي يا ارادي طور به مرد و زن اگر حال
كاهش يا بردن ميان از امكان و فرصت و باشند نامطلوبي شرايط چنان
كه برسند ناخواستهاي بنبست به است ممكن نيابند ، را اختلافزا عوامل
.ميشود ناميده طلاق
زندان از را كهشوهرش ميدارد اظهار ميشود دادگاه وارد سراسيمه زن -
.مينشينند قاضي روبروي و ميشود جوانيوارد مرد او پي در آوردهاند
دختر يك هم اولم شوهر از من كه بگم هرچيز از قبل قاضي آقاي:زن
.دارم
كردهايد؟ ازدواج آقا اين با ساله چند:قاضي
.سال سه:زن
درآمديد؟ ايشون عقد به پيش سال يعني 3:قاضي
.كرديم زندگي يكماه حدود در فقط البته بله ، :زن
.رئيس آقاي ميگه دروغ:مرد
شد؟ چي يكماه از بعد
كه بودن تحتتعقيب و داشتن برگشتي چك ازدواج از قبل ايشون:زن
.شدند زنداني و بازداشت
هستن؟ زندان در وقته چند
دوره تا.معلومنيست ما براي هم محكوميتشون مدت زمان ، همون از
دوباره ميكنه ، محكومش و ميآره چك ديگه طلبكار يه ميشه تموم محكوميتش
.ميشه شروع ديگه حبس دوره يه
كنه؟ كمكش نداره ديگهايرو كس هيچ
به در طعم بگذار.برايشنميكنم كاري هيچ:گفت و گرفت تماس پدرش
.بچشه دريرو
ميداد؟ مدت اين تو شمارو خرجي
زندان به موردنيازشرو چيزهاي بعضي و پول براش حتي.خير نه
.ميبردم
ميكني؟ زندگي كجا الان
:گفت پدرش ازرفتنش ، بعد اما.بود كرده اجاره كه خونهاي همون تو
طلاق برو:گفت بعد.كنم آزادش شايد پيشاون پول با كن تخليه خونهرو
.بگير پسرمرو
چقدره؟ مهريهات
.سكه 121
ميبخشي؟
.مقدارشرو يه
قدر؟ چه
!!رجوع حق حد تا
چه؟ يعني
.خلاصشم ميخوام هستم ، خودتون دختر كنيد فكر.نميدونم
چرا؟
كه كتكهايي ميگفت ، كه دروغهايي.روحي مادي ، فشار كنم ، تحمل نميتونم
.هستن شاهد همسايهها.ميزد
.نميدهم طلاق.دارم دوست زنمرو و زندگي من:(مرد) -
ميگي؟ چي شما (مرد روبه)
.نميدم طلاق عنوان هيچ به من -
اساس بر كه كردهايد امضا و قيد را شرطي ازدواج ، قبالهنامه در شما
مطلقه دادگاه به مراجعه از پس را خودشون ميتوانند شما خانم آنها
.كنند
بطور اونها بعضياز كه دارم ايشون منزل در قيمتي گران اموال من -
.ايشونه پيش هم ومدارك اسناد ضمنا.بوده من پيش اماني
به مسئله اين البته هستيد؟ طلاق به حاضر برگردونه ، اونهارو اگه يعني
.نداره ارتباط پرونده
.بله -
ميكنيد؟ قبول آقارو اظهارات شما:زن روبه
طلاق به هم ميخوام ، ربطي مهريهامرو حالا من اصلا.خير نه مطلقا
.نداره
مراجعه دادگاه به وقتي شما.بگم شما به چيزهارو اين نبايد من.داره
.بدوني چيزهارو اين بايد ميكني
رو ازمهريهات درصد ميتوني 10 فقط:گفتن پرسيدم ، دادسرا از من
.ببخشي
بحران عللايجاد عنوان به ميتوانند شخصيتي و موقعيتي عوامل
فرزند يك داشتن و اول ازدواج در زن تجربه هرچند باشند مطرح زناشويي
عليرغم حتي دهد ، نويد را شيريني خانوادگي زندگي آغاز از ميتوانسته
به مرد كه بزرگي دردسر با اما فرزند ، توسط جديد پدر پذيرش مشكل وجود
حداقل تحقق زود خيلي.ايجادميكند خود براي بلامحل چك صدور دليل
تعويق به نامشخصي زمان مدت تا و منتفينموده را زوجين خواسته
شرايط به توجه بدون هم مرد طلبكاران ازبدحادثه.مياندازد
ساختنبنيان متلاشي در اينكه از بياطلاع شايد و وي خانوادگي
به زمان از اطلاع محض به خود حق احقاق براي ميشوند سهيم خانوادهاي
آغاز موجب و كرده ديگري دعواي طرح پيشاپيش وي محكوميت رسيدن پايان
تنبيه محكوم مرد كه تصور بدين شايد ميشوند ، او بعدي محكوميتهاي دوره
.شود
در كمتري تشويش و غم با مردم امروزه جامعهشناسان ، از برخي اعتقاد به
ايجاد ازدواج كه صورتي در و روميآورند ازدواج به گذشته با مقايسه
نداشت ، آنها براي خشنودكنندهاي و موفقيتآميز حالت يا و كرد مشكل
نه كه ميكنيم ملاحظه شده ياد پرونده در.كنند رها را آن ميتوانند
شده منجر زودهنگام جدايي به خاص شرايط با مرد و زن مشترك زندگي تنها
طرفين هرچند نميرسد ، پايان به آساني به هم آن سرانجام بلكه است ،
ازدواج عقد از ناشي مالي تعهدات كه چرا نمايند ، جلب را يكديگر رضايت
رسيدگي تشريفات طرفي از و است باقي خود قوت به نيز عقد انحلال از پس
و مالي هزينههاي ميشوند ، اجراء يكسان صورت به موارد تمام در كه
خواهان زن كه دعوي اين در.ميكند تحميل ايشان به را قابلتوجهي عاطفي
كه حقوقي قانوني مباني از وي آگاهي آن بر علاوه است ، همسرش از جدايي
جهت رجعي طلاق زمانعده در كه رجوع حق براي و دارد شوهرش به نسبت
ازاي به ما وجود تصور شده ، پيشبيني زن با مشترك زندگي به مرد تمايل
به مشروط دادگاه توسط همسرش از را خود طلاق امكان دارد ، را مالي
به تصميمگيري واگذاري ديگر نكته.ميداند مهريهاش از مقداري كسرشدن
آن كيفيت و ميزان خود ميتوانند مرد و زن كه است مسائلي مورد در قاضي
نتيجه به رسيدن براي را خود نظر و پيشنهاد حداقل يا كرده تعيين را
محترم مواردقضات گونه اين در خوشبختانهكنند بيان خود مطلوب
و آشتي به شوهرها و زن ضمنتشويق كدخدامنشي و نيت حسن با دادگاهها
رسيدگي و دادرسي روند در موثر و بيشتر نقش بهايفاي را ايشان سازش ،
بيشتري بانمود زوجين زندگي واقعيتهاي تا ميكنند ترغيب بهموضوع
دعاوي در البتهگيرد قرار بيطرف افراد و دادگاه قاضي قضاوت معرض در
هيچ براي دليل تحصيل حق دادگاهها قضات كه دارد وجود كلي اصل حقوقي
هيچگاه دادگاه به مراجعهكنندگان بنابراين ندارند ، را طرفين از يك
طرف مدعاي نفي و خود مدعاي اثبات دلايل باشند داشته انتظار نبايد
نه) مدني يا حقوقي موضوعات در دادگاه رئيس بلكه آورند ، بدست را ديگر
طرفين سوي از شده ارائه مستندات و دلايل به فقط (كيفري يا جزايي
شدن مهيا با و قوانين با موضوع تطبيق با نهايت در و ميكنند رسيدگي
.ميشود صادر نظر مورد حكم قاضي ، نظر به آن مختلف زواياي و پرونده
بايد (كيفري چه حقوقي چه) دعاوي تمام در قاضي بيطرفي اينكه ضمن
.بماند خدشهناپذير
مشابه ودعاوي دعوي اين استنادخواهان مورد ميتواند كه آنچه اما
به زوجين توسط اگر كه است ازدواج عقد ضمن شروط تحقق گيرد ، قرار
آنها به صادره حكم در دعوي به رسيدگيكننده قاضي باشد ، رسيده امضاء
دادگاه از مورد حسب ميتواند زن كه مواردي جمله از.كرد خواهد استناد
از شوهر استنكاف -است1 زير شرح به نمايد طلاق اجازه صدور تقاضاي
به او الزام امكان عدم و عنوان هر به ماه مدت 6 به زن نفقه دادن
به را زن واجبه حقوق ساير شوهر كه مواردي در همچنين و نفقه تاديه
زوج قطعي محكوميت -نباشد20 ممكن هم او اجبار و نكند وفا ماه مدت 6
اثر در تعريز و حد از اعم مجازات هرگونه اجراء و جرم ارتكاب اثر در
اينكه تشخيص.باشد زوجه شئون و خانوادگي حيثيت با مغاير كه جرمي
موقعيت و وضع به توجه با است خانوادگي شئون و حيثيت با مغاير مجازات
مواردي ساير و فوق موارد.است دادگاه با ديگر موازين و عرف و زوجه
در نيامد ، ميان به آن از ذكري دعوي موضوع با ارتباط عدم جهت به كه
توسط آن ذيل امضاي با و شده درج چاپي صورت به ازدواج نامههاي قباله
در هم باز عقد ، ضمن شروط صراحت عليرغم.مييابند اعتبار مرد و زن
ميباشد ، ضررش به شرط تحقق اثبات كه طرفي سوي از بويژه دادگاه
رفتار اين دليل يك شايد باشد چنين نبايد كه ميشود اعتراض و كارشكني
در درج با قانونگذار كه است وظيفهاي انجام عدم يا ناقص انجام فرد ،
.است گذاشته ازدواج سردفتران عهده به ازدواج سندهاي
-تذكر:آمدهاست چنين روان و شيوا مقدمهاي از پس ازدواج سند در
به مورد را قبالهنامه اين مذكوردر شرايط است مكلف ازدواج سردفتر
زوجين توافق مورد كه است معتبر شرطي آن و تفهيمكند زوجين به مورد
از تكليفي چنين وجود رغم به.باشد رسيده آنها امضاء به و واقعشده
عقد ضمن شروط اصطلاح زناشويي پيوندهاي از بسياري در قانونگذار ، سوي
ناآگاهي واقع در و بيتوجهي و برسد مرد و زن گوش به يكبار فقط شايد
و نكاحيه سند در مندرج متعدد شروط محتواي از ايشان والدين و زوجين
در و فراموشي با تاسف كمال با آينده ، در آن منفي و مثبت پيامدهاي
همراه رسمي عاقدين يا سردفتران اغلب قانون خلاف و ناخواسته عادت اصل
.نشود ميتواند كه ميشود آن و ميشود
بسيارند هنوز قضايي تشكيلات از دادسرا حذف وجود با اينكه پاياني نكته
آن فقدان از تنها نه كه قضايي مراجع به مراجعهكنندگان خصوصا و مردم
تفاوتي ناآشنائي جهت به دادگاه و دادسرا ميان بلكه ندارند ، آگاهي
معني يك به را دو هر هم خود نوشتههاي و محاورات در و نميشوند قائل
طور به كيفري جرائم و جزايي مسائل دادسرا ، درميبرند كار به
(العموم مدعي) دادستان رياست تحت بازپرسان يا دادياران توسط مقدماتي
توسط مجرميت قرار صدور صورت در و ميشد انجام لازم تخفيفات و رسيدگي
پس تا ميشد ارجاع كيفري دادگاه به دادستان توسط كيفرخواست يا بازپرس
موقوفي يا منع قرار صورت اين غير در.شود صادر حكم نهايي رسيدگي از
عناوين چنين حاضر حال در.مييافت پايان موضوع و صادر مورد حسب تعقيب
.ندارد وجود قضايي دستگاه در تشكيلاتي و