چهارم ، شماره 1092 اكتبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 12 شنبه 21
زمان و وجود
دهه 1930 ، اوايل در (آخر بخش) هايدگر مارتين فلسفي انديشه بر مدخلي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
متافيزيك دوباره پايهريزي حدود بررسي به اساسيتري بهطرز هايدگر
مسئلهحقيقت به را وجود مسئلهمفهوم او رو اين از پرداخت ،
درباره واردبحث تازه روحيهاي و تازه زباني با وي لذا داد ، وجودتغيير
.شد وجود حقيقت چارچوب
تا كه (Sein und zeit)زمان و ناموجود به هايدگر كتاب اصلي هدف
حاضر وجود زماني مفهوم بيان بحثپرداختيم ، به آن پيرامون اينجا به
طور به وجود مسئله به كتابپرداختن اين هدف هايدگر بهگفته.نيست
به را وجود معناي بيآنكه زمان و وجود كتاب طرح حال اين با.است كلي
كه است اثري زمان و وجود كتاب پس.ميماند ناتمام كند روشن كلي طور
.است كرده رها را مطلب سررشته عمد به آن مولف
(Uler den Humanismus) اومانيسم باب در نامه كتاب در هايدگربعدها
كتاب بقيه انتشار از واداشته را وي كه پرداخته انگيزههايي شرح به
وجود كتاب انتشار هنگام:مينويسد هايدگر.كند چشمپوشي زمان و وجود
مطلب همين در چيز همهنشد منتشر كتاب اول بخش از فصل سومين زمان ، و
عهده از بايد كه آنچنان انديشه زيرا نشد ، منتشر فصل ايناست نهفته
قاصر آن بيان از متافيزيك زبان و برنيامد (Kehre) خم و اينپيچ شرح
بررسي به اساسيتري طرز به هايدگر دهه 1930 ، اوايل در بدينسان.بود
مسئلهمفهوم او اينرو از.پرداخت متافيزيك دوباره پايهريزي حدود
تازه ، زباني با هايدگر.داد تغيير وجود مسئلهحقيقت به را وجود
.شد وجود حقيقت چارچوب درباره بحث وارد تازه روحيهاي و تازه مفاهيمي
روحيه جايگزين دوم هايدگر عارفانه كمابيش خطمشي و توكل روحيه
دوم هايدگر ، هايدگر مفسران اكثر.شد اول هايدگر حماسي و اثباتگرا
سال 1943 در وي كنفرانس از و ميدهند قرار اول برابرهايدگر در را
يك عنوان به (Vom Wesen der Wahrheit) حقيقت جوهر باب در عنوان تحت
همه ، اين با.ميكند بازي را طرفه دو نقش كه ميشود ياد مياني متن
حقيقت جوهر باب در كه وضعيتي:ميگويد كويره الكساندر كه همانگونه
شده تعيين پيش از زمان و وجود كتاب در اصل در ميكند آشكار ما بر
به.است حقيقت مسئله موجود وجود بنيادي پرسش ديگر ، عبارت به.است
.است حقيقت جوهر يا اصلي حقيقت وجود ، حقيقت هايدگر ، گفته
حضور در شكوفايي و گشايش ،(de- voilement)پوشيدگي عدم حقيقت جوهر
حقيقت مفهوم به هايدگر پوشيدگي ، عدم منزله به حقيقت تعريف براي.است
حقيقت.(aletheia) مفهوم يعني برميخورد سقراط از پيش فيلسوفان نزد
بيرون خفا و فراموشي از كه است چيزي معناي به (aletheia) منزله به
.است شده كشيده
حقيقت يك جاي به هايدگر اينكهاست پوشيدگي عدم همان حقيقت بنابراين
بايد چيز هر از پيش قرارداده ، را حقيقت بنيادي و اصلي شكل منطقي
جوهر سوي به انديشه بردن راه و هدايت شودجهت درك تلاشي عنوان به
.نيچه تا افلاطون زمان از متافيزيك تاريخ تمامي مقابل در وجود
طرح وجود با كه است انديشهاي متافيزيك ميگويد هايدگر كه همانگونه
خود ملاحظهموجود به و ميسپارد فراموشي به را آن بيدرنگ مسئلهوجود
پيداست آن نام از كه همانگونه زيرا.ميكند محدود را
سوي به (Physis) موجود يا طبيعت از گذر متافيزيك (Meta-ta-physika)
مسئله متافيزيك گذر ، اين در امااست موجود (Seiendheit) موجوديت
انديشيدن به شروع موجود مورد در و ميكند رها را وجود منزله به وجود
متمايز هم از را دوره سه متافيزيك تاريخ بطن در هايدگر.ميكند
و وسطي قرون و روميان عصر سپس ارسطو ، و افلاطون عصر نخستميكند
هر هايدگر نظر از.(نيچه و كانت دكارت ، چون) مدرن فلاسفه عصر بالاخره
همين به.است منطبق اختفايوجود از گونهاي با دورهها اين از يك
با آن گذاشتن سر پشت و متافيزيك از برايگذر هايدگر تلاش هر دليل ،
گمان به پس.است منطبق بزرگ انديشمندان از آثاريكي مطالعه
اينكه به وجوددارد گرايشي افلاطون ، دوران از متافيزيك در هايدگر ،
هايدگر گفته به.شود مطرح موجود نخست و شود سپرده فراموشي به وجود
ميخواند طبيعت رياضي اوطرح كه آنچه در و تكنيك عالم در گرايش اين
در بار نخستين طبيعت رياضي هايدگر ، طرح ديدگاه ازمييابد تحقق نيز
به طبيعت كتاب نگارش گاليله كه زماني يعني گرديد ، مطرح سال 1623
هايدگر كه هنگامي همه ، اين با.درآورد تحرير رشته به را رياضي زبان
ابزار شرح به پرداختن مرادش ميآورد ، ميان به سخن ازتكنيك
تكنيكي ابزار وجود لحاظ به ما عصر هايدگر ، گفته به.نيست تكنولوژيكي
ما عصر چون دارند وجود تكنيكي ابزار عكس به بلكه نيست ، تكنيك عصر
فراورشي زيرا است ، پوشيدگي عدم يونانيان نزد تكنيك.است تكنيكي
مدرن تكنيك هايدگر گفته به اما.است Poesis معناي به (Production)
طبيعت گرفتن خدمت به زيرا است ، (Heraus-Fordern) چالش و انگيزش يك
را تكنيكمدرن پيشرفت اين هايدگر.است فراگير اقدام منزلهيك به
Gestell بهمنزلهبازرسي مدرن تكنيك.ميخواند (Gestell) بازرسي
حاكم ميشود ، استفاده تكنيكي ابزار ماشينآلاتو از كه جايي در تنها
پس.دربرميگيرد را (etant) موجود فعاليتهاي رشته بلكهتمامي نيست ،
عصرمتافيزيك يا تكنيك عصر منزله به ما عصر هايدگر ، نظر بنابه
خدايان از ديگر كه عصري يعني است ، شديد پريشاني عصر يافته پايان
اين با.ندارد وجود هنوز نيز جديد خدايان آنكه حال نيست ، خبري ديرين
درست وي عقيده به زيرا.است نرفته دست از چيز همه هايدگر نظر از حال
از خروج و متافيزيك از گذر كه است انديشه پريشاني وضعيت چنين در
را هولدرلين "Patmos" سرود از بيتي او و ميشود ميسر وجود فراموشي
.مينمايد رخ نيز ناجي هست ، خطر كه آنجا ولي:ميگويد كه ميكند نقل
سادگي به سازد ، ولي دگرگون را عالم نميتواند فلسفه هايدگر نظر به
از اما.دارد نگه بيدار معاصرينشرا تكنيك جذبه برابر در ميتواند
گفته به زيرا يافت ، دست چيزي چنين به نميتوان منطقي انديشه رهگذر
روش بايد.نيست توضيح و تحليل محاسبه ، ديگر انديشه هايدگر
.يافت چيزها به نزديكي براي متواضعانهتري
وارستگي را آن هايدگر كه است چيزي همان رفتار و نگرش اين
ازهرگونه چشمپوشي وارستگي هايدگر عقيده به.مينامد (Gelassenheit)
استعلايي هرگونهبازنمايي از و متعالي افق هرگونه از خواست ، و اراده
كه انتظاري طريق از ديگر ، وارستگي عبارت به.است سوژه يك براي چيزها
حوزهاي گشايش وارستگي پس.ميآيد ميكندپديد مرتبط وجود با را انسان
انسان آن در و ميدهد (Gegenwart) حضور بهچيزها كه است (Gegend)
به بدينسان.ميدهد دست از را چيزها به نسبت خشونتمفهومي سرانجام
الهي عدم سوي به رفتن و عالم از كندن وارستگي به نيل هايدگر عقيده
پيش انديشه هايدگر ديدگاه از.است (Wege) يكراه يافتن بلكه نيست ،
هايدگر دليل ، همين بهاست (Wege) يكراه باشد ، تامل حاصل آنكه از
طرح مدعي فقط بلكه نداشت ، را آثاري نوشتن ادعاي زندگيش اواخر در
وجود ، حقيقت سوي به رفتن در هايدگر.(Wege nicht werke).بود راهي
.ميرود هنري آثار و شعر سوي به و ميكند پشت متافيزيك به
سال1950 در (Die Sprache)عنوانزبان تحت كنفرانسي در وي
گذاشت بايد و گذاشت كنار بايد را تعريف زبان براي كه ميكند پيشنهاد
نقل منزله به زبان استقرار:هايدگر گفته به.كند توصيف را خود زبان
آن وجود جايگاه به را خود ما كه است آن منزله به بلكه نيست ، آن
رود جايي سوي به انسان كه است آن مسئله هايدگر براي پس.كنيم منتقل
.باشد براستيگويا زبان كه
خواندن با هميندليل به.است شعر همان ناب زبان هايدگر عقيده به
هر وراي ميكوشد هايدگر وريلكه ، جرج استفان تراكل ، هولدرلين ، اشعار
به.زبان پديده ساده قلب سوي به كند راهيپيدا تفسيري ، و تعبير
سخني تنها بلكه نميكند ، منتقل عالم از اطلاعي هيچگونه شعر او ، گفته
همانگونه زبان شعر طريق از كه روست اين ازاست ساده و خالص و ناب
آشكار را وجود و ميگويد سخن شعر خلال از زبان.ميشود آشكار هست كه
:ميگويد كه ميگيرد سرچشمه جا همين از هم هايدگر معروف عبارت.ميكند
امكان وجود به كه است چيزي همان زبان يعني است ، وجود سراي زبان
ظهور منزله به وجود پس.بماند انسانها نزد در و يابد حضور كه ميدهد
زبان وجود بنابراين.است پايهاي و اصلي نامگذاري يك (Ereignis) حضور
كه ميكند خلاصه كلمه يك در را دو اين سرانجام هايدگر و است بنيادين
نيست تكلم به قادر بشر نوع:مينويسد هايدگر.است (Die Sage) بيان
كه نيست انسان اين حقيقت در پس.دارد تعلق بهبيان كه حدي در مگر
.ميگويد سخن انسان در كه است زبان بلكه ميگويد ، سخن
قرار بررسي و بحث مورد هايدگر توسط كه مسائلي تمامي اينكه ، كلام خلاصه
براي كه است مسائلي پرداختيم ، آنها تحليل به اينجا در ما و گرفته
در اما.است مطرح ميانديشد هايدگر ياعليه هايدگر كهبا انديشهاي
حال هر به زيرا.بيانديشد هايدگر از پس انديشهبايد اين صورت هر
او فلسفه از نميتواند ديگر ميآيد هايدگر از كهپس انديشهاي
منتقد عنوان به فقط هايدگر كه نيست جهت بدان اين.اجتنابكند
فيلسوفياست هايدگر كه باشد علت بدان شايد بلكه شود ، عرضه جهانمدرن
و است شده انديشهنزديك تاريخ جوهر به ما عصر فيلسوفان همه از بيش كه
اساس و پايه هيچ جوهر ، هايدگر اين از برداشتن پرده با حال اين با
وعدهاي هيچگونه براي جايي انديشههايدگر در.نميكند پيشنهاد را عقلاني
هايدگر و ميشود گشوده ما ديدگان برابر كهدر است راهي تنها.نيست
خود وظيفه به انديشمند بهعنوان تا ميخواند فرا مارا فيلسوف بهعنوان
.كنيم درك را زمانمان انديشه نماييموبا عمل
جهانبگلو رامين دكتر