چهارم ، شماره 1094 اكتبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 14 دوشنبه 23
!ازهزاران يكي
به شد گشوده كارم از گرهي (مهر 23) نابينايان جهاني روز بهمناسبت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
رفتم ميهنم پيچيده و بغرنج زندگي استقبال
دريا به مرا بودم شده متولد اگراينگونه باستان يونان در
خواندند شيطان بچه مرا مصر ودر كرد مثلهام رومآتيلا در.ميانداختند
!!بود كرده حلول جسمم در خبيثه ارواح.كردند حذر من از و
حق روها پياده و خيابانها در.كنم كرايه دادنداتاق اجازه من به
يافتم را پيمودن راه آزاد
مال كه تعيينكردهاند ، ويژهاي روز كهبرايم نيست بيش سالي چند
15) يكروز سالي و فكرهستند به كه منباوراندهاند يابه.باشد خودم
بچرخاني اگر را راديو پيچ.وميپردازند ميانديشند من به(اكتبر
از تصويري تلويزيون صفحه.ميزنند دربارهمنحرف روز همين در درست
مانوس ديار در ماندن غريبه و سرگردانيم از نهميدهد نشان را من
در.اميدبخش و تصويريافلاطوني بلكه آن ، غير و خودي آشنايان همه
.ميانداختند بهدريا مرا بودم شده متولد اگراينگونه باستان يونان
و كرد مثلهام باستانآتيلا روم در.انداختند هم بهدريا كه يعني
خبيثه ارواح.كردند ازمنحذر و شيطانخواندند ، بچه مرا باستان درمصر
(بود چنين عامه تصور).امامننميدانستم !!!بود كرده حلول جسمم در
بهمنسنگها كه يعني.خوردم سنگها كوچههايقاهرهكنارنيل توي
در كه يا.شدم زاده شبها وحشتناكترين در شايد.خوردم من و پراندند
شايد.شدم متولد پاشيده فرو خانوادهاي در سخت مشاجرهاي پايان
اين به ميلرزيده اندازه از زياده دستش كه عصبي ماماي (انبر)فورسپس
.خورده باشد ، خورده نميبايست كه را قرصي مادرم كه يا.انداخته روزم
.شدم زاده بدينگونه من حال هر در و
شهرهاي عروس آن ، پاريس ، پايتختهاي پيشرفتهترين در درست اروپا در
من به نوشتم خطبريل كتابيبه بار نخستين براي كه هنگامي جهان ،
و كردهاي بر از را جملاتي رفتهايميگويي دروغ:كه گفتند خنديدندو
و ويژه ابزار به نياز بدون ميديدم ، شما مثل ديروز تاميخوانيش حالا
به.پيوستم ميهنم اجتماعي كارزار به شد ، جنگ.همراهي نگران نگاه با
شدم بدينسان آنگاه و اجداديم ، و آبا داشتني دوست خطههاي تمامي وسعت
عزيزم نانگاشتند ، زدهام جن نپراندند ، سنگ من به اينبار.ديدي كه
كه چرانديدمش نكردم ، حسش اما نهادند ، سرم بر افتخار تاج.داشتند
.ميكنند نگاهم غريبانه ميگفتند
.جلبشد سويمن به جهانيان سال 1931توجه از بار نخستين براي
.گذاشتند اختيارم در من باليدن ويژهايبراي سرمايه و امكانات
همقطارانم دل آنكه براي.دادم تشكيل نابينايانرامن جهاني شوراي
بپوشانم عمل جامه آنان به نسبت خود همدلي به آنكه براي كنم ، شاد را
حق نابينايان از نماينده شش كشور ، هر جمعيت ميليون چهل هر درازاي ،
آفريده برايم طبيعت و جهان و جامعه كه مسائلي تابه پيدانمودند عضويت
كارم به ديگران كه را گرهي تا كنم ، نذر را خودم خاص مشكلگشاي بود ،
قديمياموالنتين دوست را نابينايان مدرسه اولين.واكنم خودم زدهاند
بعد و خواندم درس بادشواري آن در ومن.كرد تاسيس پاريس هوويدر
موسسهپركينز ديگر حالا كه درماساچوست آمريكاييم رفيق را لنگهاش
اين پيشاني بر را خود مهر هم من كه بود اينجا وكرد ايجاد شده ،
درست و بود گذشته سال چهار و چهل كه يعني ميگذشت ، زمانزدم زندگي
اختراع را شب خط نداشتند بينايي مشكل كه فرانسوي افسران سال 1829 در
يا و طبيعي نور به آنكه بدون ويژهاش نمايي بابرجسته كه خطي.كردند
برجسته حروف كه صفحهاي روي به.ميشد خوانده باشد داشته نياز آن غير
از مادرم.دريافتم را جملهها راز و سائيدم دست بود منقوش آن بر
.كرد تر را چشمانش من نابهنگام لبخند
دوزيش درفشكفش نوك بودم ، پدرم كهشاگرد هنگامي سراجي مغازه در
ديار به مرا تمامي به و كرد عفونت ديد ، آسيب بيناييم و پريد چشمم به
بر آگاهانه كه اشكي قطره اولين.بريلشدم لوئي.برد ابدي تاريكيهاي
افسران اختراع بخش شادي پيام دوم بار براي.بود روز آن چكيد گونهام
دوباره تاريخ و.ميگذشت زمان و.گرياند دوباره مرا (شب خط) فرانسوي
(بريل) نوشتم خودم خط با راكه كتابي نخستين.داد مردم رانشان اشكم
مكعب يك در.آورند در شاخ تا بود مانده كمانداخت تعجب به را همه
آن كردن پيش و پس واز دادم جاي برجسته نقطه شش كوچك بسيار مستطيل
.پرداختم جملهپردازي به و ساختم را (فرانسوي) زبانم حروف نقطهها
نابيناي فلدكشيش كريست ارنست سال 1310پاستور به ايران در
بينالمللي خط بود خودنابينا و بود آمده ازپروس كه آلماني
كه بود تبريز در ومن كرد تبديل و تعبيه برايم فارسي حروف با بريلرا
و سيكنم حساب و.بنويسم توانستم.بخوانم توانستم بار نخستين براي
بودند ، گرفته دكترا خود رشته در كه امريكايي حقوقدانان پيش سال چهار
راداشته خودم حقوق و شوم مطرح بيشتر جامعه در تا افتادند من فكر به
برايمن را سفيد عصاي بروك وجاكوپسون پري ناول دكتر.باشم
.(ومتاليك چوبي)دادند دستم به و ساختند
اجدادم كه حيواناتي اولين رسيد ، بهدادم بيشتر جاندار طبيعت بعد
امريكا و اروپا خيابانهاي در.آمدند كمكم به بودند كرده رام را آنها
راه ميديدند برايمن چشمانش و بود من دست به قلادهاش كه راهنما باسگ
دادم به جهان شلوغترينچهارراههاي سر درست راهها ، چهار سر افتادم ،
در.كنم اتاقكرايه دادند اجازه من به.داشتم را خودم قانون.رسيدند
راننده اگررايافتم پيمودن راه آزاد حق پيادهروها خيابانها ،
به (1960) بعد به هنگام آن از توانستم ميگرفت زير مرا اتومبيلي
به.كنم طلب را خودم حق و برم شكايت عادي آدم يك مثل دادگاه
بيشتري احتياط ببينند هيات اين با مرا اگر بودند گفته رانندهها
.بنمايند
شده منگذاشته اختيار در كه كليهامكاناتي سال 1349 تا ايران در
سازمان ميگذشت زمان همچنانكه بعد.بود بخشخصوصي به متعلق بود
اولشانجمن.گرديد وحرفهايم اجتماعي توانبخشي عهدهدار بهزيستي
به تريبون آن پشت از را حرفهايم و بودم داده تشكيل را وهدايت حمايت
حرفهايم و اجتماعي آموزش براي سال 1352 در بعدرساندم مردم گوش
نخستين براي بعد سال يك ونمود تربيت كادر برايم بهزيستي سازمان
حرفه نوشتن ، و خواندن يابي ، جهت اصول رفتن ، راه چگونه توانبخشي ، بار
.شدم بارورتر كمي.داد ياد من به را آموزي
تا نمود تهيه مخصوصبريل چاپخانه برايم كيهان روزنامه سال 1346 به
سال 1351 در درست بعد كه.شود منتشر ويژهام زبان به نشريه و كتاب
پيدا كتاب به نياز.گرديد واگذار بهزيستي سازمان به آن تجهيزات همه
سال 1352 بهزيستي سازمان در ويژه كتابخانه بار نخستين براي.نمودم
و درسي ميشدند ضبط يا چاپ كه موجود كتب درصد هشتاد چند هر.شد تاسيس
استقبال به و شد گشوده كارم از گرهي ولي.بود غيردرسي آن درصد بيست
نه تا گرديد باعث زيادي تلاشهاي.رفتم ميهنم پيچيده و بغرنج زندگي
به بلكه شوم ، مشغول خودم چاپخانه و حرفهآموزي كارگاههاي در تنها
چهار بعد نفر يك نخست.درآمدم در 1355 (ماسور)يكفيزيوتراپيست هيات
.پرداختيم آموزش به آنجا در و شديم فرستاده تونس به كه بوديم نابينا
كه علمي روشهاي با را نابينايان مخصوص عصبي تاتيكهاي گرفتيم ياد و
به دوباره.سازيم برطرف بوديم گرفته بهره دانشگاهي آموزشهاي از
نگرديد ، تكرار مورد اين ديگر سال 1359 تا كه چند هر.برگشتم ايران
وارد دانشگاه به و.گرفت بهخود بيشتري وسعت آرزوهايمن آبشخور ولي
سال 1355 در ناشنوايان با را خود ويژه اردوي بار نخستين براي.شدم
.دررامسرگذراندم
تعداد پررنگترشد ، و چشمگيرتر بهنابينايان توجه ازانقلاب بعد
مراكز تعداد.نفررسيد به 520 محسوسي باافزايش نابينا دانشجويان
به ورزشي امكانات تخصيص ازنظر.يافت افزايش مركز به73 توانبخشي
كه شاهدبودهايم را زيادي تحولات ازانقلاب بعد نيز نابينا معلولان
پيامدهاي جمله از بينالمللي و ملي مسابقات در معلولانكشور موفقيت
سپيد ايران روزنامه و گويا كتابخانههاي ايجاد فرهنگي نظر از.است آن
.است زمينه اين در توجه قابل فعاليتهاي ديگر جمله از
اولين كلنگ كه ورضاصحبان واحدي ازدكترعبدالعزيز بخير ، يادش
زندگي عرصه در تا شدند زدندوباعث زمين به را نابينايان نشريهمخصوص
دارند جريان درمن كه نيروهايي و بهخود.شويم موجود موجود ، واقعا
آذين من نام به را هشتاد دهه متحد ملل سازمان.يافتم راسخ ايمان
من و شده تعيين من جهاني روز ماه 1375 ، مهر سه و بيست امروز وكرد
.هزاران از يكي هزارانم از يكي كه پذيرفتم
دواني يوسفزاده منصور
آموزشي تكنولوژي كارشناس