چهارم ، شماره 1096 اكتبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 16 چهارشنبه 25
درويش قلم پرفروغ انوار
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نوشته درويش هنر به دراحترام كه كابلي يدالله خط
است شده
عبدالمجيدطالقاني درويش نخستينكنگره در كابلي يدالله سخنان
در خوشنويسي اصيل هنر خلاقيتهاي از گذشته طالقاني عبدالمجيد درويش
رسيد كمال و فضل به نيز وادب شعر كار
دويست بهمناسبت طالقاني عبدالمجيد كنگرهدرويش نخستين:اشاره
شهرستان مهران روستاي ماهدر شهريور در 23 وي سالتولد وسيامين
كابلي هنرمند ، يدالله اين كنگرهگراميداشت در.شد برگزار طالقان
نقش و طالقاني استاد مقام از تجليل درباره هنرمندخوشنويسكشورمان
به است داشته هنرخوشنويسي تكامل و اشاعه ، ترويج در وي كه ارزندهاي
.ميگذرد نظرتان از آن متن كه است پرداخته سخنراني ايراد
دور زندگيايراني از هيچگاه هنر ايرانزمين كهنسال تاريخ گواه به
بجاي خود از ارزشمندي آثار يافته فرصتي هرگاه ملتهوشمند اين و نبوده
.است گذاشته
رويدادهايي مهمترين از يكي خط تاريخي ، عظيم جريان اين استمرار در
رفته بكار سرزمين هر در بشري وتمدن فرهنگ ثبت براي كه است بوده
.است
و احساس سالهتجليگاه هزار چند باريشهاي هنر كه ايران ما كشور در
برخوردار خاصي ويژگيهاي از خط است ايراني هنرمند خلاقيت مظهر
كهنترين را خط مختلف بررسيهاي در باستانشناسان و مورخين.است بوده
هر ودر بوده ما نياكان فرهنگ و دانش انتقال عامل كه دانستهاند هنري
در ارزشمند و اصيل هنر يك بهصورت گوناگون كاربردهاي نبايد دورهاي
نقش -پارچه -چوب -سفاليني ظروف روي بر سنگنبشتهها در تزئيني فرمهاي
گسترش روز هر روحاني هنر اين قداست و نموده ايفا را خود ارزنده
و كرده پيدا رواجبيشتري ايراني سليم نفس لطيفو باطبع همگام و يافته
.آمد پديد آن در نو طرح هنري و فرهنگي تحولات و نيازها تناسب به
گشت متبرك قرآنكريم در الهي آيات نوشتن به نگاري كوفي قالب در زماني
تاريخينمودار بناهاي و مساجد ومحراب كتيبهها تزئين در دورهايبعد و
و توانا سحركنندهو سرانگشتان با و آخر در و.شد معرفت و زيبايي
خطوط بهشكل بنيادي تحولات و رمز و راز از دنيايي با ايراني زيباپسند
اسلامي وهنرهاي فرهنگ استمرار بهموازات كدام هر كه گشت رايج ششگانه
راه كمال شكوفاييو اوج به ادب و علم بزرگان بلند انديشههاي نشر در
.يافتند
طالقاني درويشعبدالمجيد خط از نمونهاي
بهار و خوشنويسايراني هنرمندان ذوقخلاق دستاورد آخرين شكسته خط
.گشت پديدار قمري هجري يازدهم قرن دوم نيمه در كه است نستعليق خط
محمد بدست سپس و ابداع شاملو قليخان توسطمرتضي ابتدا خط اين
ظهورنابغه با بعد دهه درچند شداما قانونمند (شفيعا) حسيني شفيع
.رسيد وزيبايي كمال اوج به طالقاني شكستهنويسيعبدالمجيد بزرگ
نيز ادب و كارشعر در خوشنويسي اصيل خلاقيتهايهنر از گذشته درويش
نامداربعد هنرمند اين استاينكه مسلم آنچه.رسيد وكمال فضل به
سپري روستا همين در را كودكي دوران قمري سال 1150هجري در تولد از
نيست معلوم هيچ ولي پرداخته ابتدايي تحصيلات به مكتبخانه در و كرده
.است كرده وطن جلاي خود خلاقيتهاي باروري براي سني چه و سالي درچه كه
نابسامان دوران با بود مقارن راميگذرانده طفوليت دوران وي كه زماني
با اجتماعي و اقتصادي ثبات حيث از ايران كه صفويه زوال روبه حكومت
هيچ كه متشنج دوران اين در.است بوده روبرو زيادي ومشكلات تنگناها
كمترين و نداشته وجود هنري و ذوقي خلاقيتهاي ظهور و بروز براي امكاني
انگيزههاي و هدف پيرامون بررسي نميشده هنر اشاعه و ترويج به توجهي
ابهام با او زندگي احوال شرح و بيسرپرست و تنگدست نوجوان اين
.روبروست
تا گاه شهري مشكلاتارتباطات بدليل كهمردم روزگار آن در كه چرا
و نميگذاشتند بيرون پاي خود كار محل و زندگي محيط از عمر پايان
در خود اطراف روستاهاي محدوده در دادوستد و معاش امرار دليل به تنها
چه با و انگيزه چه با عبدالمجيد درويش كه ديد بايد ;بودند آمد و رفت
كه البرز حاشيهايدامنه و كوهستاني دورافتاده منطقه اين از پشتوانهاي
ارتباطاتهمراه مشكل با هنوز چهلسال و دويست گذشت از امروزبعد همين
آخر در و شيراز به بعد قزوين به ابتدا نموده ، ترك را خويش ديار است
.نمود اقامت اصفهان در
با كه پرمخاطره سفر اين و كشش و جاذبه اين شهود و كشف بيترديد
از بسياري براي بوده همراه روزگار آن فرساي طاقت و بيشمار دشواريهاي
راه تنها شايد و است توجه قابل هنر تاريخ محققان و صاحبنظران
و مورخين بيعنايتي و اهمال بهدليل كه ابهام اين از رهايي و دستيابي
و اشارات به بايد نشده ثبت جا هيچ در نگاران وقايع و تذكرهنويسان
به وي از متفرقه قطعات و هم در سطور لابلاي در گاه گاه كه احوالاتي شرح
همان از وي كه مييابيم در گمان و حدس با و نمود اكتفا مانده جاي
بلند روحي و خارقالعاده استعدادي سرشار ، هوشي از كودكي دوران
و رسيده منزلت و شهرت به لازم فضيلتهاي كسب با و.است بوده برخوردار
سخنوري و شعر در و نموده خود مجذوب را اخلاق و ادب و علم بزرگان
به را هنر اربابان درخوشنويسي قلم سحر با و.است شده فضل اهل محبوب
.بود آورده حيرت
به بود عرفان و وادب عشق پايتخت كه درشيراز را روزگاري كه بطوري
چون صاحبدلاني با معاشرت بعدهادر و پرداخته شاعري پرورشذوق
را خود قريحهشاعري اصفهاني هاتف و عاشق ، مشتاق بيگآوز لطفعلي
استدر سروده دلنشين مجيد ، اشعاري و خموش تخلص وبا نمود شكوفا
خوشنويسي انگيزشدر خيال كلك و سرانگشتانتوانا با ديگر فرازي
و هنري خلاقيتهاي مركز كه اصفهان در واداشتهو بهتحير را عالمي
آن تاريخي و فرهنگي قابليتهاي و ميرفت شمار به روزگار آن تمدن مهد
و شگفتي از دنيايي با داشت آن گذر و هرگوشه كه شهري و بود آفاق شهره
جمع خود در را كشور هنرمندان برجستهترين و بود همراه هنري آفرينشهاي
به آثارش و بود گذشته شهر دروازههاي از درويش منزلت و شهرت داشت
چشم به خوشنويسي عرصه در هنرمندي كمتر از كه بود مانند شاهكارهايي
تعلقات از را نابغهنستوه اين عزتنفس ، و فطرتپاك وجودي ، كيفيت.ميآمد
بجاي زبانشعر به او زندگي احوالات كهدر شواهدي با و ساخته دنيويجدا
به من نه:ميگويد و بخشيده معني را ودرويشي ستوده را آزادي مانده
داند روشبندهپروري خواجهام نه / دگرراضي خواجهاي بندگي
و ميشود نگهداري عباسي رضا موزه در كه بسيارنفيس مرقع در يا و
غبار قلم رابا سحرانگيزي قطعات ماست فرهنگي ميراث از عظيمي گنجينه
گلايهاي و شكوه دل ، سوز و سردرد از گوشهاي در و نهاده بيادگار خود از
مينويسم.است نگاشته مكرر تاكيدي با و.سرداد زمانه نامردمي از
را گذشت فقيرعبدالمجيد كه بماند تاريخ در كه مينويسم مينويسم
و جوانمردي آئين به او كه آنست گواه اشاره اين.داد ترجيح برانتقام
او مرام و خط بودهكه واقف مسئله اين به نيز و بوده بند پاي كرم
.شد خواهد تاريخ از پارهاي
احترام اداي و جهتحقگذاري در گاه هر كه ايندست از قطعاتي و آثار
آوز بيگ چونلطفعلي بزرگاني براي واخلاص ارادت ابراز و ودوستي
برجاي ميكردهاند حمايت ومعنوي مادي جهات جميع رادر او كه
واراده حدودوتوانايي از حقيقتا كه معجزاتيميماند به است ، مانده
سالگي ، خط سنين 20 در كردهانددرويش نقل چنانچه خارجاست بشري
تقليد حسني كلميرعماد استاد از پختگي و نهايتكمال به را نستعليق
صحت.است مينوشته مثلمير كه گفتهاند او تمجيد و تعريف در و مينمود
شفيعائي درسبك او اوليه آثار مشاهده با ميتوان را سنگين قضاوت اين
كيفي شرايط چنين در او.پذيرفت است ، نستعليق شكسته بصورت بيشتر كه
به را سالي چند عمر آخر سال پانزده در گذاشته شكسته خط وادي به قدم
و ولياقت همت به كه نميگذرد چيزي.است پرداخته خطوطشفيعا از نقل
بود ، نهاده وديعه به او وجود در خداوند كه فوقالعاده مهارتي ذوق
شهرتي خط اين نوشتن در وي از پيش تا كه ميشود استاداني سرامد
.داشتند
را كرماني وميرزاحسن شفيعا چون كسوتبزرگاني و حرمت آنكه با
وكلمات حروف طراحي در عمركوتاهش آخر در خود است ، هموارهستوده
رنگ را شكستهنويسي هنر كه شد آثاري خالق وبينظير بديع تركيبات و
.بخشيد جاودانگي
به شايد كه همينمختصر در خط اين سيرتكاملي گفت ميتوان جرات به
ازميرعلي زماني بعد در نستعليق خط ساله چند رشد با سالنميرسد ده
كه بس همين او كار كيفيت باب در.ميكند برابري ميرزايكلهر تا هروي
محمدرضا اصفهاني كوچك ميرزا همچون نامي صاحب اساتيد
اين پايان در و اصفهاني غلامرضاي ميرزا اصفهاني ، اصفهاني ، ميرزاحسن
بهشمار قلم اين اقطاب از هركدام كه گلستانه سيدجليلالقدر دوره
او قلم سحر در پيمودند ، را او راه بيواسطه و واسطه با ميروند
اوج در درويش نهادند او آثار پرفروغ انوار بر تسليم سر و واماندند
و گرديده مبتلا نوبه تب بيماري به سالگي سن 30 در خوشنويسي اقتدار
.است كرده اشاراتي بيماري اين رنج از آثارش در همواره
بصورت كه بهجاگذاشته خود از آثاربينظيري آخر پنجسال همين در
ميان دراين است موجود اشعار كتابتديوان و شعر جنگ ، قطعه ، مرقع
و سعدي گلشنراز ، كليات حافظ ديوان نفيس قطعاتبسيار بر علاوه
ايران زينتبخشموزههاي كه برجستهترينآنهاست شمار در بوستانسعدي
درسن ويگانه بزرگ هنرمند اين.است مشتاقان چشم روشنيبخش و جهان و
گوشهاي در او پيكرپاك و.گفت حيات بهدرود اصفهان در سالگي 35
سالهاست.شد سپرده بهخاك اصفهان پولاد تخته قبرستان در محقر و متروك
فرهنگ افتخار و آبرو جهان بزرگ موزههاي اودر ارزشمند هنر بازتاب كه
جدي نياز يك صورت به دلربا خط اين نگارش زيبايي و ماست كشور هنر و
لازم توجهات عدم و موجود نارساييهاي ولياست ايراني هر آرزوي و آمال
را آنها شناخت و هويت بوم و مرز اين ارزشمند چهرههاي معرفي امر در
.است برده يادها از