چهارم ، شماره 1097 اكتبر 1996 ، سال مهر 1375 ، 17 پنجشنبه 26
بگيريد درس من زندگي تلخ تجربه از
خانواده دادگاه راهروهاي در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
صادقانه است هرچيزبهتر از قبل كنند ازدواج ميخواهند كه جواناني
بدانند مقابل طرف از بايد كه را وهرچه بگويند شود گفته بايد آنچه
نكنند مقابل خواستههايطرف و سليقهها قبول به وتظاهر بپرسند
بيپرده و صريح را استمشكلات بهتر اما نيست ، مشكل بدون زندگي هيچ
كنيد پرهيز ديگران نزد آن طرح از و بگذاريد ، ميان در هم با رودرو
ميكنند كمك شدنآن پيچيدهتر به آن حل كمكبه بجاي احتمالا چون
فرزندان قراردادن وجهالمصالحه از گرفتيد طلاق و جدايي به تصميم اگر
كنيد خودداري جدا بيگناه
با كه هستيم ميهمانمردي خانواده ، دادگاههاي راهروهاي در بار اين
ما از اينكه با.بگشايد برايمان را دلش سفره تا ماست پذيراي گرمي
مفيد گزارشمان تهيه براي دانستنش ميكنيم فكر را هرآنچه ميخواهد
.ميگويد راپاسخ نگفتهمان پرسشهاي تمام خوبي به خود اما استبپرسيم ،
به مصمم خاصي علاقه با استكه طلاق پديده به مبتلايان معدود از او
خوانندگان براي آموزنده نكاتي و تجاربزندگياش از مختصري انتقال
.است روزنامههمشهري
دانشگاه در وتدريس تحصيل به كشور از خارج در سال از 10 بيش
وابستگي و ملي عرق داشتن دليل فوقليسانسبه درجه اخذ با و پرداختم
به دانشگاهها از يكي در و بازگشتم كشورم به اصيلايراني فرهنگ به
اين و بود شده آشنا خانمم خاله با من مادرپرداختم تدريس كار
همسر عنوان به مادرم به را خواهرزادهاش بودكه شده مقدمهاي آشنايي
تاثير انسان ذهن در كودكي دوران در چيزها بعضي.كند معرفي من آينده
انسان و ميماند باقي انسان ناخودآگاه ضمير در سالها تا كه ميگذارد
.ميرود آن برخلاف يا ميشود كشيده آن سمت به روزي يا
مخصوص بالباس و بود نظامي افسر كه داشتيم همسايهاي كودكي در
من.ميرفت خدمتش محل به شمشيرمرصع يك جمله از زمان آن ارشد افسران
طور آن كه كساني به نسبت بدي احساس و نميآمد خوشم او لباس شكل از
با نظامي افسران همان از يكي بعدها قضا از.داشتم ميپوشيدند لباس
با و بود بيقيدي و خوشگذران آدم چون.كرد وصلت ما خويشاوندان از يكي
هم جديد خويشاوند اين از داشت همسايهمان همان با كه شباهتي به توجه
.بودم متنفر بسيار
از من كه هموندرجهايرو دختر پدر حادثه بد از خواستگاري رفتيم وقتي
مشتركمون زندگي طول در بعدا كه بارفتارهائي.داشت داشتم تنفر اون
به بويژه داشتم پدرش مثل كساني نسبتبه كه ذهنيتي و ديدم همسرم از
و تاييد دسته اين به نسبت نظرم داشت ، كه خشكي اخلاق و تكبر دليل
نه ميخواست دلم كه آن:ميگفتم خودم پيش موقع همون.شد شديدتر نفرتم
.شد آن
به ميكنند ، زندگي اروپا بويژه كشور از خارج در را مدتي كه كساني
آنها خصوصيات از بعضي بهتدريج آنجا فرهنگي شرايط در گرفتن قرار دليل
خصوصيتهايخوب ، از يكيميكنند كسب باشد بد يا خوب است ممكن كه را
.است ايرانيان ما درميان نابجا اغلب تعارفات از دوري و ركگوئي
با را خانم ،(نامزدي) رسمي ازدواج از پيش دوره همان در بنابراين
انس و آمادگي با آينده در تا كردم آشنا خويشاوندانم و خانواده تمام
جور همه اينكه براي.كنيم آغاز را مشتركمان زندگي بيشتري الفت و
ممكن كه را چيزهائي بعضي شايد كه كردم فكر دارد وجود جامعه در آدمي
صادقانه من حال هر به.شدم جويا را نظرش و بدانم باشد مهم برايش است
و خانواده و خودم از بداند بود لازم كه را چيزي هر و كردم را كار اين
.نداشت ايشان داشتم من كه را صداقتي اما.گفتم خانم به خويشاوندانم
است مهم من براي كه چيزهائي آن با كه دارد خصوصياتي پدرش
.شد شروع پدرش دخالتهاي از عمدتا هم ما اختلاف.همخوانيندارد
پدرشان سليقههاي غيرمنطقي تاييد ما مشترك زندگي به لطمه بزرگترين
.است سياه كه ميپذيرد است ، سياه ماست بگويد پدرش اگر كه طوري.بود
ديگه و ياميروم خانهپدرم ميروم:ميگفت كوچكي اختلاف هر با
را جملات اين آنقدر چون بگيرم ، جدي ميكردمنبايد فكر خانه برنميگردم
ميخواهم:ميگفت وقتي.ميرسيد نظرم به عادي خيلي كه كردهبود تكرار
نظر از ميبرد ، بودم خريده من كه را جواهراتي و طلا و پدرم خانه بروم
باز هميشه مثل و ميرود ميكردم تصور.بود طبيعي و نداشت مانعي هيچ من
گرفتن طلاق قصد و كشيده دادگاه به را كار كه فهميدم وقتي اما ميگردد ،
از بيش از بعد.نميدهم اجازه ببرد بخواهد هم ناقابلي چيز اگر دارد ،
روابطمان در و شده عادت ما براي چيزهائي حالا مشترك زندگي سال بيست
زندگي آغاز موضوع كه خصوص به.است مشكل آن ترك كه است جاافتاده
.باشد ميان در جديدي
اشكالي چه.است موهبت يك افراد بعضي براي ولي نيست ، خوبي چيز طلاق
دل به هم از كينهاي اينكه بدون و شوند جدا هم از زوجين كه دارد
اما.كنند نگاه يكديگر به احترام با و آشنا دو عنوان به باشند داشته
اقتصادي يا مادي مسائل مثلا و نباشد مسالمتآميز صورت به جدائي وقتي
ديگري به فشاري و ضربه آوردن وارد براي اهرمي زوجين رابطه از ناشي
است ممكن شرايط اين در شوهر و زن واكنش و كنش كه است روشن باشد ،
.باشد هم ناپسند -اجتماعي نظر از و نبوده عادي
دختران ويژه به و جوانان به توصيه چند داشتهام كه تجربهاي بنابر
او با ميخواهند كه را فردي اينكه اول دارم ، ازدواج آستانه در جوان
انتخاب را او خود بيان و گفتار با و كنند پيدا خودشان كنند ازدواج
هرچه و بگويند شود گفته بايد كه را چيزي هر كه معني اين به.نمايند
طرف خواستههاي و سليقهها قبول به تظاهر و بپرسند بدانند بايد كه را
خانواده تشكيل چون مهمي امر در نظر دقت ايننكنند دليل هر به ديگر
هستند كه همان خودشان كنند سعي.دارد برتري آن زمان شدن ديرتر به
ندارد ايرادي هيچ.ميخواهند ديگران ميكنند تصور كه كسي آن نه باشند
به معروف قول به ميخواهد او كه چرا.برود شوهر منزل به دير دختر
بنده مثل كساني.شوند بدبخت ديگري و خود كه جائي نه برود بخت خانه
و مشترك زندگي سال تجربه 20 و سن سال نزديك 50 از بعد كه هستند
با حال همين در يا بودند جوانتر اگر ميدهند ترجيح تقصير ، بدون جدايي
بينش و گذاشته سر پشت را ناپختگي دوران كه ساله دختري 30
دوم.كنند ازدواج دارد ، خانواده تشكيل و زندگي در واقعبينانهاي
از ميآورند ، زبان به كه است چيزي از غير ازدواج از هدفشان اگر اينكه
طرف تا كنند خودداري است ، واقعيشان خواسته و تمايل خلاف كه آنچه بيان
نخستين سالهاي در اينكه سوم.نكنند اميدوار واهي موضوعي به را ديگر
نظرشان به يا اهميت با مسئله هر يكديگر ، از نسبي شناخت از پس زندگي ،
اگر و بگويند يكديگر به شده آنها ذهني اشتغال باعث كه را بياهميتي
موارد در حتي ديگران ، از بهتر چون.كنند حل خودشان بين هست اختلافي
هيچ.دارند آگاهي خود مشترك زندگي بم و زير از مادرشان و پدر بسياري
از چون ديگران.نكنند بزرگ بيجهت را مشكل.نيست مشكل بدون خانوادهاي
در ايشان راهگشاي نميتوانند هستند بيخبر شوهر و زن مشترك زندگي درون
بوجود يكباره به و ناگهاني مشكل كه دانست بايد.باشند مسائلشان
را آن ريشه ابتدا همان از بايد.ميگيرد تدريجشكل به بلكه نميآيد ،
ميخواهيمنارضايتي كه شرايطي در متناسب رفتار داشتن چهارم.خشكاند
قابل كوچك مسئله هر دربرابر اگراست اهميت حائز كنيم اعلام را خود
و بودنش غيرطبيعي دليل به كه باشيم نابرابريداشته عكسالعمل حل
حداكثر يا و تكراري شوخي يك را آن مقابل طرف عمل ، موجه غير تكرار
مشكل حل به نتوانستهايم تنها نه كند ، تلقي زودگذر و ناخواسته رفتاري
اشتباه به يا نميدهد نشان واكنشي يا هم ما طرف بلكه كنيم ، كمكي
.داشت خواهد نيست انتظار مورد كه نامناسب رفتاري مرتكب
به.مييابد زناننمود مورد در بيشتر كه خود حقوق از آگاهي عدم پنجم
و خود ازدواج مورد در كهحتي كساني ساير و زنان به مراجعه جاي
و غلط به و نميدانند زيادي چيز قبالهنامهاشان در مندرج شرايط
تعيينتكليف ديگران زندگي مورد در خود يا ديگران براساسشنيدههاي
مطلع افراد به است ميكنند ، بهتر ناقص حداقل يا نادرست طريق ارائه و
مثلا.كرد مراجعه موردنظر موضوع نوع توجهبه با كار اين فن اهل و
همان به را مرد دارائي نصف طلاق از پس ميتواند زن كه تصورميشود چون
آنكه حال كند ، تملك شرايطي هر با و آمده ازدواج سند در كه صورت
امضاء نكاحيه سند در را شده ياد شرط آيا نميدانند و نيست معلوم
محاسبه ازدواج آغاز در مرد دارائي و اموال اصلا و نه؟ يا كردهاند
بوجود شوهر و زن براي شرايطي چنين وقتي اينكه ضمن نه؟ يا است شده
جداشدن براي بيشتري تمايل چهبسا ميشود ، زن شدن دارا به منجر و ميآيد
واقعا اگر ;ششمنيست طور اين معمولا و هميشه البته كه بدهد ، نشان
مرجع به رجوع از پيش دهند ، ادامه زناشوئي زندگي به نتوانستند
.برسند اجتماعي اقتصادي ، خانوادگي ، توافق يك به كنند سعي قانوني ،
و قوانين خشك چارچوب و قالب در مرد ويژه به طرف دو اگر كه چرا
.ميكنند گذشت چيزها خيلي از راحتي به نگيرند ، قرار قضائي رسيدگي
فرزندان قراردادن وجهالمصالحه از كه ميشود توصيه اكيدا ;هفتم
كه چراشود خودداري جدائي ، هنگام به احتمالا و زندگي در بيگناه
مورد در مستقيم بطور بلكه فرزندان مورد در تنها نه آن پيامدهاي
فاصله در اينكه آخر نكته و ;هشتم.داشت خواهد ناگواري شكل والدين
حرمت هتك در سعي طلاق ، رسمي صيغه شدن جاري تا اختلاف ايجاد ميان زماني
هر كه چرا ننمايند ، صورتي هر به توهين و تحقير و يكديگر حيثيت و
با مشكل آمدن بوجود در دو هر طرفين كه ميداند منطقي و عاقل انسان
.دارند نقش متفاوت نسبتهاي