چهارم ، شماره 1106 اكتبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 28 دوشنبه 7
شناختن تا دانستن از
ديروز حيات محوري تفاوت ادبيات مدرس نيري ، يوسف محمد دكتر با گفتگو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
است ، علم پايه بر بشري اخير سال صد زندگاني كه است اين در امروز و
يوسف محمد دكتر است پايهشناختن بر عارفانه حيات و يعنيدانستن ،
سال 1365 در را فارسي ادبيات و زبان دكتراي (شيراز متولد 1333) نيري
ادبيات تدريس به تاكنون سال 1358 از و كرده دريافت تهران دانشگاه از
شيراز ادبيات دانشكده در معنوي مثنوي خصوصا نظم ، و نثر عرفاني
فضايل في كتابالسبعين شرح و ترجمه وي از.دارد اشتغال
توسط (هشتم قرن عارف) همداني نوشتهاميرسيدعلي اميرالمومنين
.است انتشار دست در شيراز نويد انتشارات
مانندكارلوس نويسندگاني از ماكتابهايي جامعه در حاضر حال در
مثللئوبوسكاليا ، روانشناساني همچنين و مورتي كاستاندا ، كريشنا
اقبال با كه ميشود منتشر و ترجمه...و پاندر مورفي ، كاترين ژوزف
زيادي شباهت ميكنيم آثاردقت اين محتواي در وقتيكهروبروست جوانان
كه است اين من سوال.ميبينيم خودمان عارفان آموزههاي و آنها ميان
نويسندگاني است ، عرفاني مواريث اين از بهرهمند كه ما جامعه در چرا
زدودن براي و هستند كم بيافرينند جوانپسندي آثار چنين بتوانند كه
كرد؟ ميتوان چه بيگانگي اين
گنجينههاي منابعو از بسياري با معاصر نسل بيگانگي اساسي علت
هر و است ارزشي رسول هنرمندي هر.است زباني نداشتنسنخيت ما فرهنگي
.بگويد سخن آنها با قومش زبان با بايد قرآن تعبيرزيباي به رسولي
يعني.بشود آغاز افراد كودكي دوران بايداز بيگانگي اين زدودن وراه
منظم ، برنامهاي طي مدرسه محيط خانهو فضاي در را نوجوانان و كودكان
سعدي اجل شيخ ابيات از بسياري مثل ادبي ساده و زيبا منابع با
.كرد بايدآشنا ديگران و حافظ مولوي ، شيرازي ،
و والدين خود كهحتي است اين جامعهحاضر در مثنوي با آشنايي مشكل
.هستند بيگانه فرهنگي گونهمنابع اين با خانوادههم سرپرستان
جبريتري و ريشهايتر امري بيگانگي ، اين علت آيا شما بنظر بنابراين
نيست؟
آنچنان هستند هم مثنويشناس كه حتيوالديني كه است اين امر واقعيت
را ارتباطي چنين فرصت كه گرفتارند امروز پيچيده حيات وخم پيچ در
ارتباط وسايل از بايستي خلل اين رفع براي.ندارند خويش فرزندان با
مثلا.كرد اقدام ديگر سوي از درسي مناسب برنامههاي و يكسو از جمعي
ظرافت و مناسب موسيقي با نمايشي ادبيات قالب در را مثنوي داستانهاي
.كرد عرضه جامعه به نسل هر مناسب زبان انتخاب و بازيگران هنرمندانه
در كه كهجهاني ندارد اين در ريشه جداماندگي ، و بيگانگي اين آيا
انسان باجهان ميشود آرزو و آنهاتصوير اشعار و عارفان كلمات ضمن
براي و.است ديني تفكر و تربيت مولود اصولا عرفان دارد؟ اختلاف امروز
مكتب.است بيگانهتر عرفان بيگانهاند وحي هواي و حال با كه كساني
گفته به و.ميداند انسان خود را عظيم و بزرگ جهان اين عرفان
:مولانا
تويي اصغر عالم صورت به پس
تويي اكبر عالم معني به پس
اتزعم:كهفرمودهاند (ع)اميرالمومنين امام كلام از برگرفته اين كه
.الاكبر انطويالعالم فيك و صغير جرم انك
به كارش و ميشود گم هوش و بيداري طوفان در امروز انسان كه است درست
اما.ندانم بار خراز كه چنانم امروز:مولانا بهقول كه ميرسد جايي
و.ميورزد عشق دلش با و ميانديشد عقلش با انسان كه نكنيم فراموش
درون در كه فطرتي و اوست فراز بر كه پرستارهاي آسمان بين بههمينگونه
فضاهاي بارقههايي پيوند اين از.ميزند پيوند ميكند ، احساس خويش
:خواجه بهقول.ميكند روشن را او هستي تاريك
چه افكار دل مجنون خرمن با كه سحروه بدرخشيد ليلي منزل از برقي
كرد
ديروز زندگاني.است متفاوت بسيار امروز ديروزو زندگي شيوه البته
ميتواند كسي كمتر امروز اما.شعري شبانگاه و خانهاي و ناني بود بسيط
اينحال با.بشناسد را انساني حيات سردرگم كلاف و توبرتو دايرههاي
تغيير او نميبودزندگي چنين اگر و است محيط و است برتر انسان
كه ايناست در امروز و ديروز حيات محوري تفاوت كه ميشد تصور.نميكرد
حيات و يعنيدانستن ، است علم پايه بر بشري اخير سال صد زندگاني
گردن به شناختندست و دانستن اين اگر.است برپايهشناختن عارفانه
جدا اگر و.ميآيد بهدست انسان واجتماعي فردي خوشبختي كمال شوند هم
معمولا.ميماند باقي خويش بهقوت موجود پيچيدگي شوندهمين
احوال مولود را شمس وديوان مولوي حكيمانه احوال زاده مثنويرا
شمس نام كه مواردي از صرفنظر شما بهنظر.ميدانند او عاشقانه
شدن سروده در شمس با ارتباط آمده ، درمثنوي (مستقيم يا بهاشاره)
شمس غزلهاي و مثنوي ابيات شدن سروده ترتيب و داشته تاثيري چه مثنوي
است؟ بوده چگونه
ديده وجود يك گوناگون ظهورات و نشئات غزليات در هم و مثنوي در هم
شكر و شير همچون حكمت با دينش و حق با عشقش و عشق با حكمتش كه ميشود
كه مولاناست استاد بركت و عرفاني تربيت نتيجه اين واست درآميخته
بود ، عارف سالكبود ، مولانا يعني.شد چنين رسيد او به وقتيمولانا
چون مردي محضر از را حقيقت قلبيروندگان معارف و سلوك لذتهاي
رسيد شمسالدينتبريزي به وقتي بود ، چشيده ترمذي برهانالدينمحقق
.بود نرسيده آن از پيش كه شد واصل كمالي به و يافت دست مقاماتي به
غيرقابل دو اين اگرچهجوهره:مثنوي و غزليات زماني ترتيب در اما
به نسبت مثنوي رواياتمناقبالعارفين براساسبعضي.است تفكيك
دارد آتشين و عريان بسيار ظهوري غزليات در مولانااست موخر غزليات
روندگان كمال نشان اين و) است حاكم خويش حالات جمله بر مثنوي در اما
در قهر:خويش حالات جمله بر باشي امير بايد:شمس بهقول كه است حقيقت
مقام همان و كمال نشان امارت اين (محللطف در لطف و قهر محل
اهل.است آفتابي بسيار مثنوي در آن ظهور و نمود كه است جمعالجمع
تمكين و گويند راتمكين ثانوي مرتبه و راتلوين نخستين حالت عرفان
نخستين غزليات كه گرفت نتيجه احتمالاميتوان لذا و است تلوين بعداز
او عرفاني تجارب دستاورد آخرين مثنوي و مولانا سلوك و سير مواليد
.است يكي دو هر جوهره گفتيم همچنانكه گرچه.باشد
براي را مثنوي كه طولسالهايي در كه بفرماييد سوال آخرين بهعنوان
براي همچنين و داشتهايد دشواريهايي چه ميدادهايد درس دانشجويان
داريد؟ تازهاي پيشنهاد چه دانشگاه در مثنوي تدريس
شور با همراه و لذاتمعنوي عميقترين داراي من براي هميشه مثنوي كلاس
وسيله بهترين خود حالها و شور همين امابود دربندنيامدني حالهاي و
در ما دانشجويان از بسياري بهطوريكه است بوده مثنوي ارزشهاي انتقال
.ميكردهاند زندگي به جديدي نگاه آن بعداز و مثنوي كلاس
را خود ووزن ميگذاشتهاند مولانا ترازوي در را خود ديگر بهبيان
دانشمند بسيار مردي مولانا استكه اين در كار دشواري اماميشناختهاند
.است آورده يكجا خويش وجود در ذوقرا و علم و است بوده
بيخبر اسلامي مختلف فرقههاي آراء و حكمت و حديث و قرآن از كه كسي
علمي بهره مثنوي از است بايسته و شايسته كه آنطور نميتواند باشد
به كمكي ، متون از بعضي نبود.ميبرد ذوقي و اخلاقي بهره اگرچه.ببرد
يكي مثلاميكرد افزون ما كلاس در را دشواري اين كميابي و گراني دليل
چه كتابمولوي مجلد دو مثنوي شروع در مفيد كتابهاي بهترين از
از ما دوستان ناله هميشه كه است همايي جلالالدين استاد نوشته ميگويد
دو اين مطالعه كه درحالي است بوده آسمان به كتاب اين نياوردن بهدست
در ديگر نكتهميكند كوتاه را طالبان راه و است مفيد بسيار مجلد
بهطور اشعار و ابيات حفظ به نسبت مثنوي طالبان كه ايناست مثنوي
كنند حل مثنوي خود با را مثنوي مشكلات بتوانند تا كنند اقدام تدريجي
:مولانا بهقول و
بس و پرس قرآن ز قرآن معني
هوس اندر زده كاتش زكسي و