چهارم ، شماره 1107 اكتبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 29 سهشنبه 8
|
|
...داشتم آرزو
چيزهايي لزومابايد آن كسب راههاي وگرفتن آرزوها به رسيدن براي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
يا درحد راداريم آوردنش دست آرزويبه آنچه آيا اما.بدهيم ازدست را
پرداختهايم؟ برايش استكه بهايي از بيش
ميدانستم اگه اما.داشتم را خونه خريد ازسال 69آرزوي:ناجي زينت
كار همه آن به تن هرگز ميشه تموم سلامتيام قيمت به خونه خريد
نميدادم فعاليت و
كه پنهاني نيروي آن هستيم؟ چيزهايي چه دستيافتنبه مشتاق زندگي در
كسي چه راستي ، چيست؟ ميبرد پيش به اهدافمان سوي به را ما زندگي در
باشد؟ نداشته آرزويي كه است
با است قلبها ، خورشيدي همه زبان به وآشنا زيبا نغمهاي چون آرزو ،
وجود ، ذره ذره براي است زندگي نبض اميدبخش ، و اشعههاينوراني
كه آرزوهايي.مييابد تجلي كه آرزوست به رسيدن سايه در نيز خوشبختي
تا دوستانه رابطه يك داشتن آرزوي از و دارند وجود همهجا و هميشه
آيا راستي...و ;ميزند موج ما از يك هر دل در دنيا تمامي تملك خواهش
داد؟ ادامه زندگي به آرزوهايي يا آرزو داشتن بدون ميتوان
تاثير وتحت محيط از يادگيري درنتيجه آرزوها از بيشماري تعداد
.ميگيرد شكل فرد اجتماعيدر تربيت
در پيرامون ، محيط نقش از است مجرد كههنوز ساله خانم 44م.سوسن
تحت كه بود موفق ازدواجي آرزويم بزرگترين:ميگويد آرزوهايش شكلگيري
با خشونت مثل پدرم رفتارهاي.نرسيدم آن به هرگز پدرم موقعيت تاثير
از كه ظاهر فريبنده تصوير و نكردن ، كار هيچ و بودن مدعي تنها مادر ،
احترامي او به فاميل بود ، شده باعث ميساخت ديگران براي خودش
باطن و ظاهر تفاوت اين متوجه كه من براي اما بگذارند ، فوقالعاده
.نبود احترام قابل مردي هيچ بودم ، او زنگي
اينگونهاند؟ همهمردها ميكنيد فكر شما يعني
برعكس دقيقا داشتم آرزو زندگيم شريك براي كه خصلتهايي ولي نه ، -
.بدهم خرج به حدي از بيش وسواس كه شد باعث همين و بود پدرم شخصيت
آن مقطعيخاص تمايلات سمت به را ميتوانندما نيز گوناگون شرايط
:برانگيزند موقعيت
كرده تحميل وي به را دورهاي آرزويي اقتصادي تنگناهاي كه داوودي حسين
:ميگويد است
از تا پولميشدم تومان هزار دارمصاحب 500 آرزو بدهكاري خاطر به
.شوم خلاص قرضم
كسب راههاي پيشگرفتن و آرزوها به رسيدن براي!قيمتي؟ چه به -
كه آنچه ارزش آيا اما.بدهيم دست از را چيزهايي بايد لزوما آن
از بيش يا حد در ميپرورانيم سر در را آن خيال يا آوردهايم بهدست
پرداختهايم؟ كهبرايش است بهايي
به نگاهش و است نشسته پارك در روينيمكتي بر كه عباسي شهرام از
خوشحال واقعا خبري چه شنيدن از ميپرسم است شده خيره نامعلوم نقطهاي
ميشوي؟
(دلتونخوشه هم شما بابا اي مفهوماينكه به) تلخي تبسم با وي
شده حالا بهحديكه هستم خانه خريد درفكر است سال ميگويد4
.زندگيم آرزوي بزرگترين
ميكني؟ تلاش خواستهاتچقدر به رسيدن براي -
هم جمعهها.اعلارسيده حد به فعاليتم.توانجسميام از بيشتر خيلي -
وقتشركت هر و كجا هر كنماصلا كار حاضرم هم شبها سركارحتي ميرم
.ميكنم كار بخواهد
با بيمارستان نيمكت روي بر كه ساله خانمي 35 ناجي ، زينت با وقتي اما
سال از:ميگويد ميشويم همصحبت است نشسته نگران چشماني و درهم چهرهاي
اين به بالاخره سال از 5 بعد اينكه تا داشتم را خانه خريد آرزوي 69
.رسيدم نيافتني دست و شيرين روياي
اندوهبار بالحني نميدهد را مجالپرسيدنش كه سوالي جواب در
:ميگويد
اگرميدونستم.زدم خودم به كه خاطرصدمهاي به پشيمانم الان اما
و كار آنهمه تنبه هرگز.ميشه تموم قيمتسلامتيام به خونه خريد
.ميخوام چي براي خونه نباشه سلامتي وقتي آخه.فعاليتنميدادم
غيرممكن محالو چيزي آرزوي حال به تا -آرزو يا تلاش -
داشتهاي؟
از كدام وهيچ دارم آرزو تواناييم و اندازهوسع به:ميگويد سياوش
.غيرممكننميبينم را آنها
نكته اين به است لازم اول قدم در نظرمان مورد اهداف به رسيدن براي
استعدادهايمان با دروني نيات و خواستهها حد چه تا كه كنيم توجه
آنقدر توانمنديها با آرزوها كردن متناسب.دارد همخواني و سازگاري
پشتوانهاي را دروني قابليتهاي بر تكيه ميتوان كه است ضروري و مهم
و موفق افراد شد گفته آنچه بنابر.دانست آرزوها تحقق براي مستحكم
.دانست سرشار استعدادي داراي نبايد لزوما كاميابرا
نكنيد ، آنترديد عمل قدرت در و رابشناسيد خود توانائيهاي چنانچه
.كردهايد پيريزي را نظرتان مورد موضوع به رسيدن
موارد از دربسياري گذشته ناكاميهاي بر ارادهمروري يا تقدير -
سال سليماني مژده.ماميكند خود سهلانگاري و بهكاهلي اعتراف
وقت هيچ اما ميشدم ممتاز شاگرد آرزوداشتم هميشه:دبيرستان چهارم
.نميشدم قبول هم خرداد هيچ نميرسيدم كه مرتبه آن به
ميكنه؟ خوشحال تورا چيزي چه فعلي شرايط در -
در بهراحتي من و برداشتهاند را وروديكنكور ميدادند خبر اگر -
.ميشدم مديريتپذيرفته رشته
و بروز يعنيمرحله همت و پشتكار و درونياست نيتي كه اراده كمك به
بااين و گرفت كامل بهره استعدادهاينهفته از ميتوان تصميمجدي يك ظهور
.تنيد را سرنوشت پيشبرندهتاروپود محرك دو
تصور كه كسي:ميگويد معاصر بزرگترينفيزيكدانان از پلانك ماكس
اراده ضعف به حقيقت استدر كرده تعيين را تقديرآيندهاش ميكند
علي زندگي اما.است نموده اعتراف كسبموفقيت براي تلاش در خويش
نميداند را سرنوشت و معنايتقدير خوبي به هنوز كه پسربچه 13ساله
:ميگويد ديگري چيز
.بودم خوشبخت دارم آرزو -
چه؟ يعني خوشبختي
.رفاه راحتي ، يعني -
زندگينميكني؟ آسايش با مگه
و پايينمياندازد را چشمهايش سنگينيميكند پلكهايش بر گران غمي
ساله هم 4 حالا.طلاقگرفتند مادرم و پدر كه سالمبود ميگويد6
كارمون استاد پيش حالا اما.بودم پرورشگاه تو سال زندانه20 بابام
ديگه بيرون بياد اگه.بابامه آزادي ذكرم و روزفكر هر.ميكنم زندگي
.خلاف كار دنبال بره نميذارم
ميآمدسراغت؟ مادرت داشتي دوست
رفت بابام وقتي مادربود اگه او.ندارم دوست ديگه را مادر اون نه -
اگه.بابامه شدن آرزومآزاد بزرگترين حالا.مياومدسراغم بايد زندون
!ميكنم كار.مدرسه ميرم اونبياد
خودش راكه خوشبختي و است نبوده همراهاو حال به تا اقبال اگرچه
دستهاي به هم باز اما.است نكرده نصيبش ميداند آسايش و رفاه در
.كنند سبز را زندگيش بهار كه دارد ايمان كوچكش
اشتياق و تعهد بدانيم ، نفسانيعميق گرايش را اراده اگر
پشتكار با كه ميكند هموار چنان را راهيناهموار آن از گرفته نشات
شاهد ميتوان خويش وجودي قابليت به اعتقاد و بيروني ، فعال جنبه اين
كوشش به كارها:پرسيدند حكيم بزرگمهر از چنانكه ، .بود اقبالي خوش
.است سبب را قضا كوشش:داد جواب قضا؟ يا است
از ناخواسته و خواسته ساعتها كه ميافتد اتفاق بسيار كنيد فكر -
شويم ، مشكلي يا زحمت دچار اينكه بدون و ميشويم خارج مكانيمان موقعيت
نيز است محال رفتنش كه جاهايي به گاه و ميكنيم سير فكرمان با همراه
از غافل ميسپاريم وي دست به قوايمان تمام با را خود ميگذاريم ، پا
نه ادامهاشرا كه ميرسيم جايي به(بيخبر راهبر اين) فكر با گاه اينكه
ناكجاآباد سرگرداندر و كرده گم راه آنگاه.ما نه و ميداند او
.درميمانيم
انكارناپذير رفتار روي بر ما اعمال ومنشا علت عنوان به تفكر تاثير
ذهن ، كردن متمركز و كنترل پريشان ، و پراكنده فكري دادن سامان.است
عظيم قدرتي انديشه نيروي به شايستگي با متناسب هدف انتخاب از بعد
سبب را شده تعيين حركت مسير در صعود يا سقوط كه جايي تا.ميدهد
.ميشود
زندگيمحمد مقاطعمختلف در را واجتنابناپذير قطعي تاثير اين
زمره قبلدر سال چند تا:ويميگويدكرد مشاهده غلاميميتوان
.ميشدم محسوب كارمنداندانشگاه بهترين
من مثبت فعاليت و تحرك از فكري آشوبهاي و خانوادگي مشكلات آغاز اما
منصوب نگهباني سمت به مرا كه جايي تا كرد كم ملاحظهاي قابل نحو به
فلج را ذهنم درگيريهايخانوادگيم كه وقتي انباردار ، و بعد و كردند
.رهاكردم را شغلم نيافتم ، مستخدميدانشگاه به اينكه براي كردهبود
و پويايي به آرزو از قالبي عنوان به نيز مثبت تفكر ديگر سوي از
رشته سوم سال دانشجوي طالبيپور پيمان چنانكه.ميانجامد مضاعف حركتي
دوست را دندانپزشكي.نيستم راضي رشتهام از:ميگويد محيط بهداشت
تمام دانشگاهم زودتر تا ميخوانم را درسم تمام جديت با حالا و داشتم
.بدهم كنكور علاقهام مورد رشته براي و شود
به راجع كه كسي:ميگويد رومي معروف فيلسوفرواقي اليوس ماركوس
.ديد نخواهد را رويسعادت نميانديشد و فكرنميكند سعادت
معتقد تفكر محرك موردنقش نيزدر دانشگاه استاد جشميدي مهرانگيز خانم
(كافي نه و) لازم شرط تنها نه مقصود تعقيب راه در فكر تمركز:است
انديشه نيروي از بايد هم ناكامي هنگام در بلكه ميشود ، محسوب كاميابي
و حيراني وادي از را آدمي ناكامي ، علل مورد در انديشيدن گرفت كمك
نيروبخش اثر شكست برابر در چارهجوئيهايش با و ميدهد نجات سرگرداني
.ميكند حفظ را خود
براي مناسب ميتوانفرصتي را شكست و ناكامي!شيرين و تلخ -
و كرد تلقي مسير تغيير و موقعيتهايناكاميزا در كنكاش خودكاويو
حال زمان نعمت اينكه جاي به بيائيد.بود تازه و نو حركتي آغازگر
و عميق بازنگري با دهيد دست از آينده اضطراب يا گذشته حسرت رادر
فرصتهاي از آينده براي صحيح برنامهريزي و ناموفق گذشته در موشكافانه
.نمانيد باز كنوني
ازمراكز دريكي باليني فوقليسانسروانشناسي فروهر ، نادر آقاي
منجربه چند آمده ، هر دست به كوشش درنتيجه كه تجربهاي:مشاوره
گذاشتن سر پشت با كهميتوان است پرذخيره شود ، منبعي شكست
شرايط با شدن وسازگار رفته دست از فرصتهاي كردن فراموش و نگرانيها
اين از توجهي قابل ميزان نيست ، آنها دادن تغيير امكان كه جديدي
آتي فرصتهاي براي سرمايهاي عنوان به آن از و بهرهگرفت توشهها
:نمونه اين مانند كرد ، استفاده
در من ملاكهاي:ميگويد خورده شكست اول ازدواج در كه ابراهيمي سماء
او.بود متفاوت بسيار دوم ازدواج در نظرم مورد ضوابط با اول ازدواج
با چون راضيام زندگيم در شكست براي اين از حتي من:ميدهد ادامه
را ميلم موافق زندگي دوم ، ازدواج در مطمئنم كردم كسب كه تجربهاي
.داشت خواهم
كرد اشاره واهداف انگيزه تغيير به شكستميتوان پيامدهاي ديگر از
امكان كه آرزويي راجايگزين دسترسي قابل اهداف كهفرد نحوي به
و افسردگي جلوگيرياز براي اقدام اگرچهاين.ميكند نيست آن تحقق
رسيدن آنقدر انسان اوقات گاهي اما.است موثر و مفيد راهي اضطراب
يا هرگز مواجهشود ناكامي با اگر كه ميدهد قرار نظر مد را هدف بهيك
فروهر آقاي.كند راجايگزين ديگري آرزوي زيادينميتواند مدت تا
نگاه صورتميتوان دو به گذشته به يادآورياينكه ضمن بحث اين درتكميل
شدن انجام درست كهباعث را خصوصياتي فرد وقتي:ميكند تاكيد كرد
خود وقتي اما.ميشود تحرك و پيشرفت كندسبب تقويت خود در است كاربوده
در ميشودو سرخوردگي و ركود كند ، باعث رها خود كاري دامضعفهاي در را
.ندارد همراه رابه نااميدي و ياس دريايي شدندر غرق جز چيزي نهايت
رسيدن آرزوي فرددر كه ميشود مشاهده وفور پرخاشگريبه ناكامي ،
.دارد را پيروزي خوش طعم انتظارچشيدن يكديگر با اهدافمتضاد به
از.ميطلبد را فرد توان از بيش قدرتي نقيض و ضد اهداف اينكه از غافل
طريق بدين و ميكند خواهشهايش طمع قرباني را شخص و ميكاهد حركت نيروي
خود كام به است برانگيختگي نشدن ارضاء مفهوم به كه را ناكامي فرد
.است پرخاشگري ناكامي درمقابل نيز پاسخ شايعترين و.ميكشد
ميزان و شدت اولا:مينويسد رواني كتاببهداشت در ميلانيفر بهروز
ثانيا.دارد مستقيم رابطه شدتناكامي با اكثرا پرخاشگري
.دارد بيشتري شدت آن به شدن ونزديك هدف به مواقعرسيدن در پرخاشگري
.دارد ناكامي تكرار و دفعات به بستگي تهاجمي حالات حدت و شدت ثالثا
.دارد بستگي ناكامي علت و نوع با تهاجمي حالات شدت رابعا و
در كه خودرا رواني حالات دارد ، داشتنفرزند آرزوي كه خدادادي ح ،
:ميكند توصيف طور اين ميباشد ، آرزويش به نرسيدن نتيجه
.ميكنم رفتنصرفنظر ميهماني از خيليوقتها.بيحوصلهام هميشه -
خاطر به اما.ميشوم بيدليلعصباني و زود خيلي بهاطرافيان نسبت
بخاطر واقعا من بفهمد و شود من متوجهناراحتي كسي نميخواهم اينكه
وتند خشن رفتار كمتر ميكنم سعي عصبانيم ، شوم بچهدار نميتوانم اينكه
.شدم دچار اعصاب بيماري به همين براي و دهم بروز خود از
شكستهاي بهعلت رواني -عصبي بيشترناراحتيهاي به ابتلاء گفت ميتوان
انسان از بيرون سمت به اگر پرخاش حس.است روزمره زندگي در پيدرپي
و بزه معضل (افراد آسيبپذيري ميزان به توجه با البته) شود سرازير
واپسزدگيهاي كاهش براي است اجتماعي ضد رفتاري معناي به كه بزهكاري
.ميدهد رخ مكرر ناكاميهاي و شده انباشته
زنجان از است ماه كه3 ساله طاهري 18 دوبارهعبدالله تاكيدي -
آرزويي هيچ است ، آمده بهتهران !خوب كار يك كردن برايپيدا
آرزومال نميخوام ، چيزي مردن غيراز -:خودش زبان از.ندارد
!است پولدار
ميكنم كار آرزوئيم ، 4ساله بدون ما !پولداراست مال زندگي اصلا
رنگ تفكر طرز اين با يكجوان زندگي و نرسيدم بهجايي هنوز
بار متنزندگيش در را حيات راز آرزواين كه چرا گرفته ، بيهودگي
غافل.ميداند آرزومندي لايق را خاص موقعيتي با تنهاافرادي و نداده
.ميزند موج شدنش پولدار آرزوي او حرفهاي پس در اينكه از
را درونيخود دارائيهاي چنينموقعيتي ، در نگرفتن قرار براي
را خود فكري و جسمي انرژي باآن ، متناسب هدفي باانتخاب و بشناسيد
از ترديد و شك گونه هر از بدور.نكنيد زدن در وآن در اين صرف بيهوده
داشته خاطر به و گيريد بهره مناسب فرصتهاي تمام در توانمنديهايتان
مورد موضوع روي بر را انديشه و تفكر قوه مسير ، اين طي در كه باشيد
.كنيد هدايت را وآن متمركز نظرتان
مفرط علاقه تمامزمينهها در تقريبا:ويليامجيمز پروفسور گفته به
داشتهباشد وجود راستين و علاقهكافي اگر.ميشود باعثموفقيت
اين به شدنداريد ، ثروتمند آرزوي اگر.حتمياست و قطعي موفقيت
و عالم حتما باشيد هنر و ودانش علم خواستار اگر رسيد ، خواهيد آرزو
كه چيزي آن به واقعا اينكه بر مشروط شد ، خواهيد هنرمند و دانشمند
واحد آن در و بشناسيد را خود خواست.باشيد علاقهمند داريد را آرزويش
.نباشيد نقيض و ضد آرزوي صدها به رسيدن خواستار
پروينميرمسيب:تنظيم و تهيه