چهارم ، شماره 1111 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 3 يكشنبه 13
|
|
...و فرهنگ زبان ، خوانندگان ديدگاه
لفظ اين كه ميانديشيم ما از بسياري ميكنيم ، صحبت فرهنگ درباره وقتي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
جنبههاي ملاحظه با بايد شدن ، فرهنگي.بازميگردد فرهنگ با آدمهاي به
بهنظر شايسته و سزاوار جامعه يك در كه شود بررسي اعمالي و زندگي خوب
حادثه يك بتهوون سمفوني پيدايش و ظهور مفهومي ، چنين در.ميرسند
فرهنگي ميدهد ، نشان علاقه زيبا هنرهاي به كه آدمي اساسا.است فرهنگي
به خبره.است ديده آموزش حقيقتا كه است كسي فرهنگي انسان.است شده
پيرامون پيچيده اتفاقات تا دارد را توانايي اين كه كسي.ميرسد نظر
سر آنها رابطه از يا و دهد ارتباط يكديگر به كامل بهطور را خود
پيكاسو به و ميكند نگاه سوسيس به كه كسي ;هربرت قول به درآورد
.ميانديشد
ازنظر جامعه وضع بهبودي يا اصلاح فرهنگبه جامعهشناسان ، نگاه در
در موزيكالبينوايان تئاتر آنان ، ازنظر.نميشود محدود رفتاري
.تهران در مانگا فيلمكاني كه است فرهنگي هماناندازه به نيويورك
محيط با را خود آن وسيله به ميتواند انسان كه طرقي شيوههاو
ممكن اگرچه.ميشود ناميده بشري فرهنگ مجموع در دهد ، تطبيق زندگياش
گورستان.شويم قايل تمايزي آن معنوي و مادي جنبههاي ميان ما است
و اموات تدفين نحوه كه است ايرانيان فرهنگ از مادي نماد يك بهشتزهرا
مربوط فرهنگشان معنوي جنبههاي به مردم ميان در آن بازتابهاي
.ميشود
جامعهشناساندر.كرد مخلوط بايكديگر نبايد را جامعه و فرهنگ
از مشتركندو اجتماعي نهادهاي در گروهيكه ميگويند ، جامعه معناي
معيني سياسي مرزهاي در گروه اين معمولا.شدهاند تشكيل جنسي و سن هر
جامعه خصوصيات از نيز تداوم.دارند نيز مشتركي فرهنگ و ميكنند زندگي
ميشود اطلاق مردم از گروهي به جامعه سادهتر عبارت به.است شده شمرده
.دارند مشتركي فرهنگ كه
و ابداعات در قادرند مردم خاطركه اين به دارد وجود فرهنگ
ديگرمنتقل نسل به نسلي از را دانشخود و كنند مشاركت اختراعات
نيز يكجامعه موجوديت يا وجود شرايط استكه وسيله همين به.كنند
فرهنگ و ميكنند تغيير چگونه جامعه يك اعضاي امااينكه.ميكند تغيير
مردم چگونه ميباشد بحث مورد مهم موضوعات از چيست؟ تغييريافتگي اين
كنند؟ رفتار آرماني صورت به بايد كه ميفهمند جامعه يك
ميباشد ، حيات ديگر انواع از پستتر برتريا انسان اينكه ، از نظر صرف
.پيچيده است موجودي انسان كه است شده پذيرفته واقعيت اين
توانايي بشر ، بودن فرد به منحصر اصلي عامل كه معتقدند انسانشناسان
امور ميتواند زبان كمك به انسان ناطقه قدرت.است ارتباطات در او
درك بيانديشد ، آينده اتفاقات درباره دهد ، عبور ذهن از را انتزاعي
جورج.دهد قرار بررسي مورد شيء مانند را خودش و باشد داشته رواني
استثنايي موجود يك رو آن از انسان:است معتقد (19311863) ميد هربرت
.دهد قرار بررسي و نقد مورد ديگران از بهتر را خودش است قادر كه است
متمايز حيات صورتهاي ساير از را او كه است انسان درك و توانايي همين
.ميسازد
زبان ، فرهنگ وسيله به.ميدهد نيزصورت اين از بيش كاري ناطقه قوه
يا شفاهي نقل طريق از كه كاري.ميشود ديگرمنتقل نسلي به نسلي از
نميشود ادعا كه است بديهي تعبيري ، چنين در.ميافتد اتفاق كتبي اسناد
.ميكند عمل خطا بدون و دقيق واقعيتها گزارش در ناطق انسان
لي بنجامين.ميكند ترسيم را واقعيت از شبحي زبان كه گفت ميتوان
اصلي عامل را ناطقه قوه كه بود كساني نخستين از (19411897)هورف
سيستماتيك مطالعه براساس را نتيجهگيري اين هورف.برشمرد بشري فرهنگ
در زماني نتيجهگيري اين جرقه.آورد دست به امريكا سرخپوستان زندگي
هورف.ميكرد وظيفه انجام بيمه متصدي عنوان به او كه شد زده او ذهن
وجود بنزين خالي بشكههاي كه جايي در كارگران كه شد متوجه
بشكههاي كه جايي در اينان هم كه حالي در ميكشند سيگار دارد ، آزادانه
در.ميكنند بيشتري احتياط و مراقبت دارد قرار بنزين شده موم و مهر
كه رسيد نتيجه اين به هورف.بود كمتر دوم درمكان اشتعال خطر كه حالي
پيدا را آن غير يا خطرناك معني خالي وبشكه كلماتبشكهپر اينجا در
تشخيص در مهمي عامل زبان كه گرفت نتيجه چنين او بدينترتيب.است كرده
ادراك با مستقيم صورت به زبان كه ميدهد نشان فرضيه ايناست واقعيت
پيريزي را بشري فرهنگ شالوده و اساس كه ادراكاتي.دارد ارتباط بشر
مورد بشري تجربه عنوان به را آن ما كه است چيزي همان واينميكنند
.ميدهيم قرار تفسير
آنگاه ميكند ، پيدا مستقيم ارتباط بشري درك با زبان كه بپذيريم اگر
مختلف فرهنگهاي در مختلف زبانهاي كه شويم مهم نكته اين متوجه بايد
گروهي تاكيد.ميآورند وجود به مردم ادراكات در را بسياري تفاوتهاي
نكته همين به محاوره گاه به انگليسي لغات از استفاده در مردم از
واژه كارگيري به از گوينده درك كه نكته اين به.ميگردد بر ظريف
اين براساس.نميكند برابري فارسي زبان در آن مترادف با انگليسي
براي محض مانع يك از بيشتر چيزي مختلف زبانهاي بين تفاوت فرضيه
در اساسي اختلاف موجب متفاوت زبانهاي.است جهان مردم ارتباطات
ديدگاه بدينترتيب و است شده زندگيشان محيط از گوناگون مردم استنباط
.نيست يكسان پيرامونشان محيط از جهان مردم
خوك باره در اسكيموها با و برود جنوب قطب به زبان انگليسي يك اگر
عاجز آن درك از است ممكن كه شنيد خواهد واژههايي صحبتكند ، آبي
براي و نيست بيشتر كلمه يك آبي خوك انگليسي ، مرد نظر در.بماند
اما كند ، استفاده متعددي صفتهاي از بايد آن گوناگون انواع توضيح
حالت همين.دارند مختلف لغت دو پير يا جوان آبي خوك براي اسكيموها
اسب باره در و ميآيد انگلستان به كه وقتي دارد وجود اسكيمو يك براي
.ميكند صحبت
يا دارد بنيادين تفاوتهاي در ريشه بشر ، ابناي فرهنگي اختلافات آيا
كه است موضوعي اين است؟ حق صاحب خود عقيدتي درمنازعات بشر نوع
كه نمود توجه ويژه به و گفت سخن ازگذشته بيشتر باره آن در بايد
زندگي جهاني دهكده در ارتباطي فنون لطف به كه ـ امروزي انسان ميان
.است آمده وجود به اساسي تفاوتهاي غارنشين ، آدم با ميكندـ
داودي نادر