چهارم ، شماره 1112 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 4 دوشنبه 14
!گرم مرگ
مدرن دنياي در اخلاق فروپاشي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اين در اماافراط آورد ارمغان به را آزادي ما براي مدرن جامعه
بينبرد از را خانواده صفاي و گرمي آزادي
پايبند را خود و بنگرد مسايل به اخلاقي بعد از كسي اگر حاضر عصر در
حاكم جريانات برخلاف چون ميشود واقع استهزاء مورد بداند اخلاقي اصول
است كرده حركت
و تواضع نظيرادب ، اخلاقي ارزشهاي كه عقيدهاند اين بر معترضين
مدرن جامعه در مسايل اينگونه به درواقع و نيستند بيش نقشي مهرباني
ميشود تظاهر
Duerr ) پتردوئر باهانس مصاحبهاي در اشپيگل هفتهنامه:اشاره
برمن دانشگاه در فرهنگ تاريخ رشته پرفسور و قومشناس (HansPetter
منفي عوارض از ناشي نگرانيهاي و اخلاقي ارزشهاي سقوط درخصوص آلمان
نظرتان از مصاحبه اين متن است ، نشسته گو و گفت به مدرنيزم پديده
:ميگذرد
بهطور حاضر عصر درفرهنگ وقاحت و پليدي خشونت ، دوئر ، جناب:اشپيگل
در بيماريها اينگونه بروز سبب عواملي چه.است گسترش به رو چشمگيري
است؟ شده كنوني جوامع
روزافزون اززوال جوامعي چنين چيز ، هر از قبل ميكنم تصور:دوئر
ميتوانمرگ را روابط اين.رنجميبرند جامعه بر حاكم اجتماعي روابط
.كرد تعبير (است بشري جوامع در اجتماعي روابط بهسردي اشاره) گرم
مسير همواره و.است داشته انعكاس هم گروهي رسانههاي در روندي چنين
آورد ارمغان به را آزادي ما براي مدرن جامعهميكند طي را پرشتابي
.برد بين از را خانواده صفاي و گرمي آزادي ، اين در افراط اما
حيا ، و شرم چون اخلاقي ارزشهاي شدن رنگ كم و رفتن بين از در:اشپيگل
باشد؟ ميتواند چه امر اين دليل و دارند دخالت عواملي چه
رفتن بين از خانوادهبا بنيان تدريجي رفتن بين از ميان قطعا:دوئر
روابط براي ارزشي هيچ امروزهانساندارد وجود ارتباط حيا و شرم
و چارچوب از عاري و باز روابط از پرهيز و نيست قائل فردي متقابل
موثر فردي متقابل روابط نگهداشتن سالم در قطعا جنسي مسائل كنترل
.بود خواهد
ميافتد؟ چهاتفاقي يابد ، تنزل حيا و شرم ثغور و حدود اگر:اشپيگل
ماهيت با اخلاقي ارزشهاي چنين يك رعايت داشتيد ، بيان چنانكه آيا
است؟ ارتباط در انسان وجودي
و پاپها گفتن ، كار سخن انسان وجودي ازماهيت امروزه:دوئر
و جار نيز اجتماعي بارهتئوريسينهاي اين در.است روحانيون
شكلي هر در حيا و شرم ميكنم فكر من.راهانداختهاند به جنجالهايي
در بهسزايي نقش مسئله اين رعايت زيرا باشد داشته وجود بايد رابطه از
چارچوب از خارج و ريخته هم به روابط بهدنبال كه اجتماعي تشنجات كاهش
روابط در فاكتور اين كردن لحاظ با ترتيب بدين.دارد ميآيد بوجود
عدم ميگيريم نتيجه پس.ميشود سالمتر انساني روابط فردي ، متقابل
كه اخلاقي ارزش اين رفتن بين از يا تقليل پيامد جنسي اخلاق رعايت
.ميباشد جامعه در است ، حيا و شرم همانا
ميشود؟ تبليغ بند و بيقيد آزادي دائما اما:اشپيگل
روابط در چارچوب يك برقراري درخصوص گرايشهايي نيز گذشته در:دوئر
از امروزه.امروز مثل درست داشت ، وجود مشترك زندگي در خصوصا فردي ،
در من كه است وحشيگيري نوعي آغازگر فاحش ، طور به تابوها رفتن بين
.ندارم سراغ را آن نمونه فرهنگ ، تاريخ
اين آيا سخنميگويد حيا و شرم نابودي و سقوط از فرويد:اشپيگل
نشاتميگيرد؟ او بينش ضعف از مسئله
اضمحلال و فرهنگي دربينش ضعف نگرش نوع اين.است صحيح كاملا:دوئر
.ميشود تلقي تمدن
و ندارد وجود مرزي و حد هيچ جنسي تمايلات زمينه در امروز معتقدم من
همانند كه دست اين از انسانهايي كه باشد بهگونهاي شرايط نبايد
و احساسات تابع آنها ، از بيشتر شايد و غيرمتمدن و وحشي اقوام
.شود حاصل شناخت بايد.يابند افزايش روحياند ، هيجانات
است؟ انسان براي اميدي روزنه شناخت اين آيا:اشپيگل
ميدانيم ما امروزهاست شده روشن ما براي حدودي تا شناخت اين:دوئر
يونان در خدايان خداي) زئوس ازطرف شده پرتاب سلاح برق ، و رعد كه
و سياسي برنامههاي در.است الكتريكي تخليه نوعي نيست ، بلكه (قديم
كمك مقوله اين در نظم و ساماندهي به شناختي چنين به دستيابي اخلاقي
نبوده تمايلات زمينه در تغييرات ايجاد به قادر اساسا امااست كرده
يافته انسانهايآرامش از جديدي شخصيتي نمونههاي نتوانسته و است
شمردن پست و كردن تجاوز كردن ، تحقير كه انسانهايي آورد ، بوجود
.گذارند كنار را ديگران
ميكنيد؟ صحبت متعالي وجدان از جنابعالي:اشپيگل
درون و سرشت مهاركردن معتقدند كه دارند وجود كساني امروزه:دوئر
از تا ميپذيرد تاثير وجدان از فطرتبيشتر و است ظاهري امري ما ،
هيجانات كاهش و هوسها و هوا كنترل جهت در انسان و ديگر عوامل
خود در را بازدارندهاي نيروي بايد احساسات و تجاوزات و غيرارادي
سرشت برابر در تلاشها اين كه بگويم بايد مقابل در اما.كند ايجاد
مواجه شكست با را تمدن و فرهنگ طرحهاي و برنامهها درازمدت در انسان
و خشونت اعمال بهرغم ديگر ، عبارتي به.ندارد كارايي وجدان.است كرده
.نميشود برانگيخته احساسات جنگ ، در وحشيگري
آنهستيم؟ شاهد بالكان شبهجزيره در كه همانطور اشپيگل
البته:دوئر
ذكر را موردخارجيان در خشونت اعمال ميتوان مثال بهعنوان:اشپيگل
.كرد
خود اوج به وآدمكشي جنايت و خارجيان ، مورد در خشونت اعمال:دوئر
كلي طرح است ، مشهود كاملا مولن درشهر آن بارز نمونه كه است رسيده
از يكي در وحشيگري اعمال با اقدام اين و است خشونت اعمال تمدن ،
.ميشود آغاز ابتدايي مدارس
مشخصه از اعمالخشونتآميز اينگونه زمينه در برنامهريزي آيا:اشپيگل
است؟ مدرن جامعه ساختاري
خارجيان دليلوجود به گذشته قرون در بزرگ شهرهاي درخصوص:دوئر
جامعه آن بر حاكم قوانين رابا خود سختي به آنها اينكه و بسيار ،
اين شهرها ، اين ناشناختگي و گمنامي دليل نيزبه و ميساختند هماهنگ
داده سوق سويجنايت به شهر:ديگر عبارتي به.است صادق مطلبكاملا
افراد آحاد بر دقيق نظارت طريق از بسته و سنتي جوامع اما.ميشود
جوامع اين اما يابند دست همگوني و وحدت نوعي به است توانسته جامعه ،
.كنند حركت مدرن جامعه سوي به كه نيستند شرايطي در
دليل به آمدهجديد بدست آزاديهاي براي ما ترتيب بدين:اشپيگل
ميكنيم؟ پرداخت را زيادي بهاي موجود ، ناامنيهاي
!يابد دست چيز بههمه نميتواند زندگي در انسان كه است درست:دوئر
غرب در روابطشان بر حاكم ووحشيگريهاي انسانها بيقيدي از اما
نظام زيان و سود با انسان كه است اين مشكلهستيم وناراضي گلهمند
.ميشود معامله وارد جامعه كنوني
تابوها اين آيا.چشمميخورد به بسيار تابو نقض ما جوامع در:اشپيگل
ميآيد؟ شمار به ما جامعه خصوصيات از است؟آيا زندگي ضروريات از
دستورالعملها و آئيننامه نبايدها ، بدون تابو ، بدون جامعه به:دوئر
در ديگر ما بروند بين از تابوها اگر.نميشود اطلاق جامعه هرگز
.داشت نخواهيم اصولي زندگي ، صحيح راه كردن پيدا و روابط برقراري
جنبشهاي و چپ توسطگروههاي سركوب و اختناق از رهايي نظريه:اشپيگل
.است شده مطرح اختناق و ضداستبداد
هربرت.است كاملامشهود بهشت به تمايل نظريه اين وراي در:دوئر
اشپيگل با مصاحبهاي در زمان درآن (Herbert Marcuse)ماركوزه
كوسه به را سركوب و اختناق بدون جهان نميگريند تحتعنوانچشمانيكه
اطرافش محيط و دريايي زير براي خطري هيچگونه كه كرد تشبيه ماهي
.ميكند بسنده دريا در خود اصلي غذاي به ماهي كوسه اين زيرا.ندارد
بهشت اين در زيرا.نميرسد نظر به ايدهآلي بهشت ماركوزه ، بهشت اما
اما است ، نشده انديشيده تدابيري جهان بر حاكم غذايي فقر به نسبت
.نه يا آري ، سركوب و اختناق.شوند مطرح نبايد ديد اين از مسايل
اختناق و فشار از شكل كدام ديگر ، عبارتي بهباشند مفهوم بايد سوالات
نميرسد؟ نظر به ضروري آن ، شكل كدام و است ضروري جامعه براي
ميتواند وسركوب فشار بدون جامعه كه شويد متقاعد شما اگر:اشپيگل
مورد در سانسور اعمال آيااز صورت آن در باشد ، داشته وجود
( Porno ) جنسي تحريككننده تصاوير و خشونت ، عكسها چون مقولههايي
حمايتميكنيد؟
با جمعي ارتباط وسايل طريق از دائما نوجوانان ، و كودكان:دوئر
رسانهها اين و ميپذيرند تاثير و ميشوند آشنا سكس و خشونت مسئله
در ميبرند بين از را مسايل قبح و ميدهند تقليل را بازدارنده حريمهاي
.بردارند گام مسايل اينگونه از جلوگيري جهت در بايد كه صورتي
ارزيابيميكنيد؟ چگونه را اخلاقي مسايل در جنون:اشپيگل
نه آنها.است اينجريان بارز مصاديق از امريكاييان عملكرد:دوئر
انسانهاي عنوان به نيز مرزها خارجاز در بلكه خود كشور در تنها
و بيرحمي.بنگريد ويتنام جنگ به.شدهاند خشنمعرفي و وحشي بسيار
.مياندازد باستان دوران جوامع ياد به را انسان جنگ ، اين در خشونت
سربازان تناسلي آلت و گوشها امريكايي ، سربازان از بيشماري تعداد
برخورد تيراندازي سيبلهاي چون جوان دختران با.بريدند را ويتكنگ
با را جنازههايشان سپس و ميكردند شليك آنها به دائما و ميكردند
زنان شكم منفور ، صربهاي نيز امروز.ميكردند سوراخ مخصوص ابزاري
آويزان درخت از و ميكشند را جنين و ميدرند را بوسنيايي باردار
.ميكنند
مورد در !پيامبرگونه پيشگوييهاي عصر در گروهي رسانههاي آيا:اشپيگل
كردهاند؟ ادا آموزشي ، بعد از را خود رسالت جهان ، پايان
قبر روي بر.رانميبينم پيشگويها اينگونه عصر ، اين در اولا:دوئر
شهرپوينتز در وسطي قرون دوره راهببزرگ (Melleboude)بود مله
و ميشود بدتر روز به روز مسايل:ميخورد چشم به عبارات اين (Points)
است ، شده بدتر اوضاع.باشه پايان روز امروز استشايد نزديك پايان
متاسفانه امانميشود پيشبيني جريانات اينگونه خاتمه براي پاياني
ارزشهاي پاسدار آنها زيرا نيست ، گروهي رسانههاي متوجه مسئوليت اين
دليل به مسايل اينگونه ارائه در اوقات گاهي بلكه.نيستند اخلاقي
.ميكنند نيز همگامي تجاري ، بهرهبرداريهاي
وجود ابراز غريزيو تمايلات ارضاي جمعي ارتباط وسايل آيا:اشپيگل
ميكند؟ تبليغ را انسان
لذت در غرق مصرفيو جامعه در رايج فاكتورهاي مسايل اين آري:دوئر
كاملا جنسي غرايز ارضاء از ايدئولوژيچشمپوشي با كه جامعهاي است ،
و بنگرند مسايل به اخلاقي بعد از كسي اگر حاضر عصر در.دارد منافات
برخلاف و ميشود واقع استهزاء مورد بداند ، اخلاقي اصول پايبند را خود
.است كرده حركت حاكم جريانات
كه دارد قصد و لذتطلبيدارد به تمايل حاضر ، عصر انسان اما:اشپيگل
.برسد اهدافاش به
جنسي ، مسايل در گرفتن قرار استفاده مورد با حاضر عصر انسان:دوئر
تحقيقي سوپرماركت ، يك در روزانه خريد مثل درست است ، خوگرفته كاملا
نمودار زيادي حد تا آمد عمل به امريكايي كالج يك دانشجويان از كه
سوءاستفاده يكديگر از دانشجويان اين از عمدهاي بخش كه است حقيقت اين
.است انساني فاجعه يك اين.ميكنند جنسي
اخلاق حسن تواضع نظير ، ادب ، فرهنگي تربيتي ، مسايل از ما كنوني جامعه
نظير اخلاقي ارزشهاي كه عقيدهاند اين معترضينبر.است مانده دور به
مسايل اينگونه به واقع در و نيستند بيش نقشي مهرباني تواضعو ادب ،
.ميشود تظاهر جامعه در
فرهنگي ، صحيح طريقجهتگيري از و ايستاد جريانات اين مقابل در بايد
.ارزشهابود اين پاسدار و حافظ
مدرنيزماست؟ پديده انحطاط ، دلايل از يكي آيا:اشپيگل
گرفت كم دست نبايد را مدرنيسم البتهباشد اينطور ميكنم تصور:دوئر
زيست فجايع از ناشي ترس ماند ، دور به آن منفي عوارض از بايد ولي
جنگلها رفتن بين از يا و اوزن لايه در حفره ايجاد نظير محيطي ،
اين خطرنميرسند ساده نظر به كه است برداشته در را آشفتگيهايي
پريشان و آشفته را انسان همواره كه نيست خارجي دشمن از كمتر مسئله
احساس جامعه در همبستگي رفتن بين از دليل به عميقي نگرانيهاي ميكند ،
بار و بيبند و افراطي آزاديهاي و لوكسپرستي براي بايد ما.ميشود
.بپردازيم زيادي بهاي فردي
وجود دستورالعملمناسبي واقعيتهايي چنين مقابل در آيا:اشپيگل
دارد؟
اين.داشتهباشد وجود بايد دستورالعملهايي چنين قاعدتا:دوئر
موثر و كارآمد نيروهاي دليلوجود به گذشته دهههاي در دستورالعملها
مادهگرايانه ايدئولوژي.است نرفته بين از چندان زمينه ، اين در
آرمان بلكه اجتماعي تحولات تنها نه نوزدهم قرن در سرمايهداري
نوعي به نهايتا جهتگيريهايي چنين.ميكرد تبليغ را داخلي آزاديهاي
بينش در ضعف از ناشي مسئله اين كه شد منجر اخلاقي مسايل در بيتوجهي
مكاني بعد و شد مطرح فكري مكتب اين در ديدگاه يك عنوان به بلكه نبود
.است كرده پيدا هم زماني و
اشپيگل:منبع
بهروزمنش پروانه:ترجمه