چهارم ، شماره 1116 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 9 شنبه 19
تصاوير ترسيم و سنتها به دلبستگي
روستايي
(نقاش) زنگنه محمود با گفتگو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
.دارم ارزشها پاسدارياز و اصالتها حفظ در سعي تدريس ، و نقاشي با
تجربي شكل به را نقاشي هنر ساله ، نقاش 64 زنگنه محمود استاد:اشاره
ترسيم به ويژه تكنيكي و سنتها به دلبستگي با كه سالهاست و آموخته
در نمايشگاه در 136 تاكنون وي آثار.ميپردازد روستايي تصاوير
معرض به مجارستان و مكزيك آلمان ، امريكا ، بنگلادش ، ايتاليا ، كشورهاي
زمينه در همدان در همشهري خبرنگار.است شده گذاشته علاقهمندان ديد
زبان از را او حال شرح.است كرده سوال وي از هنرمند اين هنري زندگي
:ميخوانيد خودش
در انبار نامآب به همدان اطراف روستاهاي از يكي در سال 1311 در
كه پدرم همراه به كودكي دوران همان از ;شدم متولد درامدي كم خانواده
روستاهاي به اجناس فروش براي داشت اشغال (پيلهوري) چرچيگري شغل به
.ميكردم سفر ديگر
زيادي سنگهاتوجه تخته و كوهها جادهها ، تصاوير به راه بين در
روستايي اطراف از گذر هنگام به سفرها همين از يكي در قضا از.داشتم
كرد ، جلب خود به را من توجه بزرگي سنگي كوه اراك -ملاير راه بين در
يكتا خالق با نياز و راز حال در كه زني به كه كشيده فلك به سر كوهي
مدتي كه گرفت جاي آنچنان من ذهنيت در تشابه اينداشت شباهت است ،
بازگشتم خود روستاي به كه هنگامي.ماند باقي ذهنم در آن تصوير طولاني
از بازي براي هرگاه كه بودم شده كوه آن برافراشته قامت غرق چنان
تصوير در سعي و ميكردم جمع را كوچه نرم خاكهاي ميشدم ، خارج خانه
.داشتم كوه كردن
من دلمشغولي تامدتها شمايل و شكل و قامت آن با كوه ماكت ساختن كار
چيزي اصلا و نداشتم نقاشي و ازنگارگري اطلاعي لحظه آن تا ;بود شده
.نميدانستم معنايآن با رابطه در
به كنيم همدانكوچ به خود روستاي از كه شد موجب فقر و درامد كمي
تا رفتيم راه پياده را فرسنگ يازده خانواده ، اعضاي ديگر و پدر همراه
.رسيديم همدان به
به بروم بهمدرسه زودي به ميتوانستم و بودم آمده همدان به اينكه از
اما داشتم مدرسه به برايرفتن كه اشتياقي همه با.ميباليدم خود
و معاش امرار براي و نداد من به را تحصيل ادامه اجازه روزگار سختي
.شدم كردن كار به مجبور پدر به كمك
براي كه مشاغليبودند جمله از چرمسازي و لبوفروشي عطاري ، بقالي ،
.كردم انتخاب را چرمسازي سرانجامشغل و داشتم اشتغال يك هر به مدتي
سر چند زندگي هزينه تامين.دادم دست از را پدرم كه بود ايام همين در
.شدم خانواده نانآور معروف قول به و افتاد من دوش بر نيز عائله
اين در نكشيدكه طول ماهي چند.داشتم چشمگيري فعاليت چرمسازي در
من به را شاگرد چند كارگاه صاحب كه طوري به شدم كار استاد رشته
.سپرد
.كردم نقاشيپيدا به كردن فكر براي دوباره فرصتي كه بود اينجا در
كودكي دوران ذهنيات ميخواستم.نميكرد رها مرا كه بود وجودم در چيزي
.بكشم تصوير به را جادهها و كوهها تمام برسانمو اجرا مرحله به را
حد از بيش اينكهچرمها براي.بود طاقتفرسايي كار چرمها كردن رنگ
شروع خوابيدن از جلوگيري براي.ميماندم بيدار شبها بايد نشوند خشك
زندگيام به ديگري رنگ نقاشي كه بود همانزمان از كردم ، نقاشي به
.بخشيد
.نداشت معنا برايم زمان گذشت ديگر كه بودم هنر اين شيفته آنقدر
نقاشيهايم و بود شده من هنري فعاليتهاي براي عرصهاي چرمسازي كارگاه
.ميكردم نصب كارگاه ديوار و در به را
از اوآشناشدم كمالالملك استاد دوستان از يكي با زمان اين در
استاد شخصيت شيفته ايشان تعريفهاي باميكرد تعريف كارهايش و استاد
.شد چندان صد نقاشي به علاقهام و شدم
علاقه و عشق اما.بودم كرده كسب را فراواني مهارت چرمسازي كارگاه در
نقاشي در را لازم مهارت بودمتا علاقهمندنميكرد رها مرا نقاشي به
جاي شهر اين ميكردم تصور.بروم تهران به گرفتم تصميم.كنم كسب
عازم و كردم رها چرمسازي كارگاه در را كارم ناچار به و است پيشرفت
.شدم تهران
به توكل و دستخالي با.بودم داده خانواده تشكيل تازه زمان آن در
به فروش براي را تابلوهايم روزي.كردم شروع تهران در را كارم خدا
در.كشاند پسرانهاي هنرستان به مرا تابلوها آن فروش كه بردم خيابان
مربيان ديگر و كريميان استاد و بهزاد استاد چون استاتيدي با آنجا
كه كاري در هنرستان آن در بهزاد استاد سفارش به و شدم آشنا هنرستان
.شدم كار مشغول بود ، شده گرفته نظر در من براي
مسائل وبا بروم مطالعه دنبال به كه بود مناسبي فرصت دوران اين
تعلق من به هنري شدپستي انجام كه ارزشيابي از بعدشوم آشنا هنري
پس و شدم مشغول تدريس به كمالالملك هنرستان در بعد زماني مدت و گرفت
بازنشسته همانجا در و برگشتم همدان به خدمت به مامور صورت به آن از
دانشگاه اسلامي ، ارشاد و فرهنگ كل اداره كلاسهاي در تدريس به و شدم
.آوردم روي نقاشي آزاد كلاسهاي و بوعلي
خودآموخته چون دارم را خودم به منحصر شيوه يك هميشه نقاشيهايم در
زمينه با البتهاست خودم منحصربه نيز كاريام تكنيكهاي.هستم
روستائيان صداقت و سادگي روستا ، زندگي بيشتر واقعگرايي با رئاليسم
نيزبا اكنون.ميدهم ارائه كارهايم در را سنتي معماريهاي با توام
.دارم ازارزشها پاسداري و اصالتها حفظ در سعي تدريس و نقاشي