چهارم ، شماره 1117 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 10 يكشنبه 20
|
|
تفسيري معرفت در منزلگاهها نخستين
بخش) شبستري مجتهد محمد استاد با گفتگو در - سنت و كتاب هرمنوتيك ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر
كه است اين آن و ميشوم ديگري بحث وارد من اينجا در:شبستري استاد
برسد جايي به است ممكن ديني متون فهميدن روند در مومن كارشخص آري
فلسفي منوتيك هر دانشمندان از عده آن.ميكند تفسير اورا ديني متن كه
به را خود مفسر ازفهميدن است عبارت نهايتا تفسير ميگويند كه
پرورش و گفته را مسئله اين كه كساني.ميگويند را همين متن ، وسيله
پاسخ او سوالات مفسربه ويژه وجودي وضعيتهاي در متن كه دادهاند ،
و چنين ميگويدتو مفسر به متن.ميكند معني خودش براي را مفسر ميدهد ،
چنين و چنان تو مفسربگويد به ميتواند متن صورتي در.هستي چنان
و كند تلقي خطاب ميآيد او سوي به متن از كه را آنچه مفسر هستيكه
.است معين وضعيت يك به هميشهخطاب خطاب
اين كه نيست اين داريم ، شما با كه بحثي و موردنظر كتاب در من مسئله
علمهاي طريق از آيا ميآيند ، سنت از آيا ميآيند؟ كجا از پيشفهمها
در اينها آيا دارد؟ قرار هرمنوتيك دربرابر علم آيا.ميآيند ابژكتيو
نقد ميتوان معنا چه به و حدودي چه تا را آياسنت ميرسند؟ هم به جايي
مسئله يك آنجا.است نشده مطرح مسائلاختلافي اين موردنظر كتاب در كرد؟
.است فهم و تفسير با پيشفهمها مسئلهارتباط اصل آن و گرفته قرار اساس
اينجا درشوند نقد و بازفهمي بهگونهاي بايد پيشفهمها اين حال هر به
كه نيست چيزي سنت كه است اين وآن.ميدهم سنت درباره اضافه توضيح يك
دچار.شود انحرافات استدچار ممكن نيز سنت.كند سير صحيح خودبخود
و كرد تصفيه را دائماآن ميبايد كه است چيزي سنتشود رسوبي لايههاي
.است معناينخستين به رسيدن براي تصفيه اين.است تصحيحپذير دائما
.موجوداست ميگويم ، بگو گفت ازل استاد مصرعآنچه اين در كه معنايي
آن دارم من كه دارد وجود سنت از نخستين معناي و سخن يك يعني
آيا كه كنم ارزيابي دقيقا بايد ولي.ميكنم بازگويي و رابازخواني
كه آنچه و نخستين سخن آن كه بود قرار اگر ميكنم؟ رابازگويي آن دارم
چيز همه و نميداشت وجود مشكلي كه باشد روشن استهميشه گفته ازل استاد
آن كسي هر و دارد وجود ابهام و اختلاف كهاينهمه حالي در.بود روشن
گونهاي به را -خداوند نخستين خطاب ديني ، آن زبان به يا -نخستين سخن
الست:است فرموده خداوند اينخطاب در.ميكند تفسير ديگري با متفاوت
يعني.بلي هستيقالو خدايما تو آري دادهاند پاسخ انسانها و بربكم
را گفتگو آن وخداوند شده شروع گفتگوييدارد وجود آغازين خطاب يك
وي براي انسانرا درواقع بربكم ، گفتنالست با او و است كرده شروع
وسيلهخداوند به تفسيرشدن اين گفتن ، بابلي انسان و.است كرده تفسير
ديني بزرگ سنتهاي در كه نخستين خطاب اين شنيدن درست.است پذيرفته را
.باشد زلال پيشفهمها كه ميشود ميسر صورتي در دارد جريان
از است عبارت عارفان لسان در اينميشود طلب انسان از عبارتي به
بايد ميگويد المعارف كتابعوارف اوايل در سهروردي.حسنالاستماع
است اين انسان هنر.خدا سخن به كردن گوش خوب يعني.حسنالاستماعداشت
ما مگر كند؟ گوش خوب ميتواند كسي چه اما.كند گوش خوب بتواند كه
..كنيم گوش خوب خود سوالهاي و علاقهها فهمها ، پيش بدون ميتوانيم
بشري معارف و علوم همه چون بگوييد ميخواهيد هم شما آيا:همشهري
ميگذارد اثر ديني معرفت تحول در بشري معارف و علوم و ميشوند متحول
نميتوان ديني متون از ثابت تفسير و ميشود متحول نيز ديني معرفت پس
.نگفتهام سخن زبان اين با نظر مورد كتاب در من:شبستري استاد. داد؟
است مجموعه يك انسان معرفت همه كه دعوي اين بر مبتني كتاب اين
نزديك خود نظر مورد مسئله به منوتيك هر زاويه از من.نميباشد
فهميدن چيست؟ تفسير كه است اين كتاب اين بحث مورد مسئله.شدهام
فهم و تفسير فرايند اصطلاح به و چيست؟ فهميدن و تفسير مقدمات چيست؟
و فهمها پيش مسئله به رسيدهام زاويه اين از من ميگيرد؟ صورت چگونه
فهم پيش يعني تعبير ، اين خود.فهم و تفسير در مفسر انتظارات و علايق
.ميشود واقع كه فهمياست به مربوط پيشفهم يعني.را مطلب اين ميرساند
همه كه ادعانميكنم من و است تفسير و فهم مسئله ما ، مسئله بنابراين
مجموعه غيرمنطقي ، يك و منطقي يا منطقي ، ارتباط با انسان معارف و علوم
يا علومتجربي تابع مثلا دين ، علم كه نيستم معتقد همچنين و.است واحد
.است فلسفه
از پارهاي در كه است اين كرد اضافه اينجا در ميتوان كه آخري مسئله
نشان مفسران ، كار بررسي كنيم فرض كه ميشود گفته دعويها نوشتههاو
اما.پرداختهاند تفسير به فهمهايي پيش يكسلسله با مفسران ميدهد
ارتباط يك فهمها پيش وآن موجود آنمعناي ميان كه گفت نميشود منطقا
به متاسفانه ميكنند مطرح شكل بهاين را سخن اين كه كسانيهست منطقي
در.نميكنند توجهي ميشود ، روشبحث آن با هرمنوتيك علم در كه روش ، آن
اصلا هست ، ما نظر ومنظور فهميدهايم ما كه صورتي به هرمنوتيكي بحثهاي
نظر مورد مباحثهرمنوتيكي در.نيست مطرح منطقي ارتباط اثبات مسئله
پيش چگونه ميشودكه داده نشان مثلا يعنيميشود استفاده تحليل از ما
متن تفسيروفهم به نتيجه در و متن از كردن سوال به انتظارات و فهمها
پيش احتمالا و درميآيد سخن به متن خود چگونه و ميدهد جهت
و ميشود واقع چگونه منوتيكي هر دور و ميكند عوض را فهمهاوانتظارات
.اينقبيل از مسايلي
سخن از كه استنباطي تاكيدها ، و بحثها اين مجموعه اساس بر پس:همشهري
همه ، تا برسيم ، اشتراك و اتكاء نقطه يك به كه است اين ميشود شما
سوي به نقطه آن از بتوانند ديني ، آراء صاحبان و مفسران همه يعني
يا متن ، صاحب نظر مورد معناي اينكه ديگر و.كنند عزيمت جديد افقهاي
..ميشود نزديك بدان گونهاي به كس هر كه است امري نخستين ، معناي
و ميدهد تئوري يك مثلا كس هر كه معنا اين به بله ، :شبستري استاد
نميدهد تئوري يا و است اين مولف نظر مورد معناي معتقدم من ميگويد
.است اين سنت در موجود نخستين معناي كه ميشود مدعي گونهاي به ولي
و كند اعلام نقض غيرقابل را خود مدعاي نميتواند هيچكس هست ، كه چيزي
مدعايي چنين علمي هيچ امروزببندد را جديد فهم و تفسير راه
.ندارد
و.ندارد معنا علمي هيچ در ديگر الان نهايي ، مطلقيت و قطعيت يعني
ايجاب را همين انسان محدوديتهاي و نميزند ضرري جايي به اينمسئله ،
كف مثل چيز همه اينكه محض به زيرا.است همين در خيرانسان و ميكند
نشان را خود نيهيليسم ;ميشود آغاز انسانها بدبختي روشنشود دست
مستور معناي ديگر زيرا ميگردند ، تهي چيز همه از انسانها و ميدهد
.ميگردد تحمل غيرقابل هستي و ميرود ميان از هستي
لغزندگي بر توافق باشد ، داشته وجود مطلق نقطه يك اگر پس:همشهري
وقت آن شود ، آشكار ما بر سنت و كتاب از كاملي معناي اگر.است معنا
و كرده پيدا تحول الهي وضعيت به انساني وضعيت از انسان معنا ، يك به
معناي اگر:شبستري استاد...ميشود محسوب نادرست و محال امري اين
ديگر انسان و خدا گفتگوي شود ، روشن صددرصد و هميشه براي خدا سخن
كه كند پيدا ادامه ميتواند وقتي گفتگو و ميدهد دست از را خود معناي
داشته وجود گفتگو طرف براي نشدهاي فهم زواياي نشدهاي ، فهم عمقهاي
راه بابستن كساني اميدوارم كند؟ پيدا ادامه گفتگو چرا وگرنه باشد
آغاز از كه را وانسان خدا گفتگوي خداوند ، سخن از جديد فهم تفسيرو
تنها گفتگو اين.نسازند مخدوش دارد ، ادامه و شده شروع انسان تاريخ
زندگي ميتوان چگونه آن بدون نميدانم من و انساناست زندگي سرمايه
و ناقص معرفت اما ميآيد ، دست به گفتگوهامعرفت اين در البته.كرد
سخن است ، ناقص خداوند كلام از معرفتهايما بگويد كسي اگر و.كامل نه
من اوتيتم ما كهو است خودفرموده خداوند.است نگفته آميزي بدعت
.الاقليلا العلم
.سپاسگزاريم گفتگو اين در جنابعالي حضور از:همشهري