چهارم ، شماره 1119 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 12 سهشنبه 22
رويا ميكند ، قاصدي ميگويد ، قصه ماركز
ميبافد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر بخش
از اتاق.غدهاست نيست ، شغل روزنامهنگاري است گفته يكبار ماركز
براي ماركز دلتنگي من و ميشود لبريز ماركز روزنامهنگاري غده ترشحات
علت را ما براي تجاربش از برخي ارسال به او شوق نيز و خبر ، اتاق
.ميبينم آنجا خوددر جمع حضور
نوشتن و لاتينيانديشيدن امريكاي جوان روزنامهنگاران به ميخواهد او
چاپخانه مجاور خبر اتاق در زماني خود كه بياموزد را سبكي به
چيزهايي به دادن گوش مثل او براي روزنامهنگارييادگرفت روزنامهاي
اعتماد صوت ضبط به.است نكرده ضبط را آن صوت ضبط دستگاه كه است
.نميدهد گوش ولي ميشنود.ندارد قلب كه است دستگاهي.نكنيد
ميتوان آن كمك با كه است ابزاري و شغلبوده از بيشتر روزنامهنگاري
كه نشانميكند خاطر ويرفت بالا اقتصادي و اجتماعي ازنردبانهاي
اختيار در آنها كهغالب هست كلمبيا در مطبوعاتي محفل 27000
منافع كسب دنبال كه هستند مسلط آن بر كساني و نبوده روزنامهنگاران
به تبديل خبر اتاقهاي:گفت افتتاحيه مراسم در سخنانش در گابو.هستند
كه است محلي و ميشود ازاله انساني صفات آن در كه شده آزمايشگاههايي
ارتباط از راحتتر خارقالعاده اتفاقات و رخدادها با گرفتن تماس آن از
.است خوانندگان دلهاي با كردن برقرار
ميخواهدكه لاتين امريكاي روزنامهنگاران از ماركز گارسيا
.بدارند زنده منطقهآورد به قبل سال او 50 كه را ادبي روزنامهنگاري
يك تحرير از بيش بايد داستان شكاريك براي روزنامهنگار او گفته به
داستانهاخارج ;كند كار قدرت راهروهاي در ناهار صرف و رفتن يا گفتگو
دلهايتان با:ميكند نصيحتي ما به و.خيابانهاست در و ديوارها از
.كنيد گزارش
كه ميگويد بهتجربهاش اشاره با كارگاه حضار از يكي والنسيا روبين
دادن و كلمبيا كوچك شهرهاي از يكي در عام قتل از داستاني تهيه از پس
.بچسبيد واقعيتها نقل به بايد:شد گفته وي به روزنامه دبير به آن
گارسيا گابريل كه تو والنسيا ، :گفت وي به كارش از انتقاد با دبير
به و دارد آگاهي روزنامهها دبيران واكنش ازاين گابونيستي ماركز
اين در و.ميكند برپا هم ناشران و دبيران براي كارگاههايي هميندليل
چاپ به را نوعداستانهايي آن كه ميكند تشويق را آنها كارگاهها
يعني.است آموخته را آن تهيه روش بهروزنامهنگاران خود وي كه برسانند
گزارشهاي استنساخ يا و نشده گرفته تلفن پشت از صرفا كه گزارشهايي
.نيست مطبوعاتي
كه نيست واتفاقي.مينگرد كليتي چشم به منطقه روزنامهنگاري به گابو
يا و دارد ، خود نام در را امريكايي-لغاتايبريايي او جديد موسسه
كه كرد تويش هزار در نوشتنژنرال صرف را سال سه او خود اينكه
و جامائيكا به تبعيد از قبل بوليوار سيمون سفر آخرين از است گزارشي
كلمبيا ، امروزه كه اسپانيايي استعمار از سرزمينهايي آزادسازي از بعد
دهه اوايل در بوليوار.دارد نام ونزوئلا و بوليوي ، اكوادور ، پرو ،
ارضالنار تا كاليفرنيا از كه ميدارد را واحدي امريكاي نويد 1800
.مييابد امتداد (لاتين امريكاي نقطه جنوبيترين)
فردا بود بنا كه برود سخناني متن نگاشتن براي ميخواست گابو آن از پس
ميخواستيم همچنان ما اما.كند بوگوتاايراد در جنگ مدرسه اعضاي براي
اونقل جواب.بگويد ما براي آمريكا قاره روز سياست خوددر نقش از تا
ميتوانيم ما:نوشتهبود سال 1815 در را آن بوليوار كه بود نامهاي
.ملتباشيم قدرتمندترين و بزرگترين
قاصدي از مقصودگابو.ميرود كنار ناگاه به پرده كه اينجاست در
و حقشناسي ديگري ، با صحبت لاتينبه امريكاي در هركس واداشتن كردن ،
نثار بايد امريكا برابر در كوبا مقاومت بهخاطر ميگويد كه احترامي
كاستاريكا ، مكزيك ، ونزوئلا ، از روزنامهنگاران كردن جمع كرد ، كشور آن
پرده پشت سياسي فعاليتهاياست بوليوار روياي همان امريكا ، و كلمبيا ،
ما منطقه داستانهاي نقل با كه است اينمهم بر او وقوف نشان گابو
چهاردهم)امسال آوريل دوم روز دررفت خواهد تحقق بهسوي رويايش
رئيسجمهور خاويريا سزار كلمبيابرادر بهآبروي معروف گروه (فروردين
سامپر كه ميكند آزاد را او صورتي در كرد گروهاعلام.ربود را سابق
:داد پيشنهادديگري نشد اعتنايي گروه خواسته به چون اما.استعفابدهد
:مينويسد سرگشادهاي درنامه گروه فرمانده.شود رئيسجمهور گابو
بزرگمرد ، :ميگوئيم تو به گلو در بغضي بوليواربا اقتضاي به ما گابو ،
.بده رانجات ميهن
نوشتن مشغول حالحاضر در و زد رياستجمهوري سينه بر رد دست گابو اما
.است رمان سه
بيرجندي فاضلي محمود:مترجم