چهارم ، شماره 1121 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 14 پنجشنبه 24
!ميدهم طلاقت ببخشي ، را مهريهات اگر
خانواده دادگاه راهروهاي در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
همنپرداخته نفقهاي هيچ و رفته ساله دو به نزديك قاضي آقاي:زن
ندادي؟ خرجي چرا كردي؟ منزل ترك چرا:مرد به خطاب قاضي
را اگرمهريهاش هم حالا رفتم ، شهرستان به و بودهام بيكار من:مرد
بدهم طلاقش حاضرم ببخشد
بر علاوه زناشوئيميشوند ، پيوند ايجاد به مصمم مرد و زن كه زماني
به پايبندي و تازه زندگي از ناشي اخلاقي و عرفي مسئوليتهاي پذيرش
يك طرفين بهعنوان نخست خود نقش ايفاي براي رابطه ، اين ماندگاري
خانوادگي ، زندگي به كودكان يا كودك ورود با سپس و سويه دو رابطه
داراي بايستي مجموعه ، اين دائم هدايتگران و مديران بهعنوان
مختلف جهات از را خانواده حيات ادامه كه باشند توانمنديهائي
.كند تضمين فرهنگي و اقتصادي اجتماعي ،
نشده آننهادينه در مدني فرهنگ هنوز كه ما شهري جامعه در امروز اما
بوجود نارسائيهاي از داشتكه سراغ ميتوان را خانوادهاي كمتر است ،
در نوين خانواده و سنتي ويژهخانواده كاركردهاي ميان برزخ از آمده
كه دارند وجود نيز مشتركي مسائل اينموضوع بر علاوه.باشد امان
مسائل اين جمله از.ميدهند قرار تاثير تحت خانوادگيرا زندگيهاي
توان كه رو آن از بيكاري.است خانواده نانآور عنوان به مرد بيكاري
نقش ميدهد كاهش را انساني اوليه نيازهاي تامين امكان و اقتصادي
.دارد خانوادگي گسستگيهاي و تنش ايجاد در اساسي
مجهولالمكان -بيكار مرد:خوانده / معلم زن:خواهان:عمومي دادگاه -
دو نزديك ميكنه ، تلفن اما نيستش اصلا نداده ، نفقه قاضي آقاي:زن
.رفته كه ساله
نداده؟ نشوني ميگي چرا داده ، نشوني ازش مادرش:قاضي
.كهآورديم هم شاهد.كجاست نگفته ما به قاضي آقاي خدا به
ميتونم هم رو شهود اظهارات تمام پس دارن ، نشوني ميبيني كه حالا
.نپذيرم
.بيان بگم ميخواهيد هستن همراهم هم همسايهها از تا دو
بدم ، حكمطلاق همينطوري نميتونم كه من باشد ، خودش همسرتان بايد
اطلاع و ميشود باز دادگاه درب لحظه اين در).دارم قانوني مسئوليت
ورود اجازه دادگاه رئيس.است آمده مادرش همراه مرد كه ميدهند
(.ميدهد
رفتي؟ گذاشتي رو بچهات و زن چرا:(مرد به رو قاضي)
؟!كرد بيرون خونه از منو:مرد
ميكردين؟ زندگي كجا
!!خانم منزل
كردي؟ چكار شما
.اومدمبيرون خونه از شناسنامه بدون و لباس دست يه با من
!نكردي؟ فراهم چرا نيست؟ شما با منزل تهيه مگر
.بودم بيكار بنده قربون
كه؟ ندادي هم رو خرجي
.نميكردن قبول اول فرستادم ، اشون به يكبار
جوري؟ چه كجا؟ از
.پيشمادرش فرستادم بچهها لباس خريد براي جزئي مقداري
نكردند؟ قبول
.دستشون رسيده حتما چرا
ندادي؟ حالا تا كه رو نفقه بقيه
!خير نه
نكردي؟ كاري ديگه هم خانوادهات براي
.ميكردم كار و بودم شهرستان چون خير ، نه
ميگي؟ چي.شه جدا شما از ميخواد ايشون حالا
شرايطي؟ چه با.نميدونم
!مهريهاش بخشيدن ازاي در
.من به بده هم رو بچهها كه شرطي به باشه ،
(عصبانيت و ناراحتي با) نداره ايرادي باشه (زن)
؟!ببينه رو بچهها نبايد البته (مرد)
.نداريد رو حق اين شما
.كردن بيرون منو كه بگيريد نظر در خودتون شما اما
براي تهيهميكردي خونه خودت بايد شما ميتونسته ، بوده خودش خونه
.خانوادهات
داره؟ نگه رو بچهها داره صلاحيت ايشون قاضي آقاي (زن)
.گفتي خودت شما
شما.روببينيد ايشون واكنش ميخواستم من:(تاسف و گريه با)
رو خرجش ساله خوبينداره ، 9 سابقه آورده ، سرم بلائي چه نميدونيد
.دادم
پر دست وبا ميگرفتي حكم ميكردي ، شكايت قبلا بايد رو اينها شما
بخشيدن و بچهها نگهداري شرط به هم ايشون ميخواهي ، طلاق شما.مياومدي
.موافقند مهريهتون
نميگيريدقبول جدي ميدونستم اگه.نميبخشم رو مهريهام من پس
.نميكردم
.بپردازم نميتونم و ندارم كه ميگه خودش
.دارن مادرش و پدر
.بگيريم نميتونيم كه اونها از
در كه بهنحوي ميدهد سر گريه بلند صداي با و ميتركد زن گلوي بغض)
(.ميرود بيرون ازدادگاه و ميدهد دست از را خودش كنترل جلسه اواخر
بچهها حاضرينگهداري آيا:ميپرسد مرد از قاضي دادگاه از زن خروج با
بسپاري؟ مادرشان به را
صورت اين درغير.نخواد بچهها براي خرجي اينكه مگر خير ، نه:(مرد)
.مخالفم
گفته شرايطپيش اگر كه ميگويد زن همراهان از يكي به دادگاه رئيس -
مادر با است ، داردهمراهشان سال بالاي 40 كه فردي و ميپذيرند را
طرفين داوران مشترك نظر عنوان به جلسهاي صورت دادگاه از خارج مرد ،
دادگاه به و نمايند تنظيم ايشان زندگي ادامه امكان عدم بر مبني
.شود صادر توافق مورد شرايط با طلاق حكم آن مبناي بر تا كنند تقديم
:(گريه با و روحي نامساعد وضعيت عليرغم و دادگاه به ورود از پس زن)
اين از لااقل رو بچه تا دو اين خرج كه نيست قانوني يعني قاضي آقاي
بگيره؟ مرد
پيش كه تصميمبگيره ميتونه خودش رسيده ، بلوغ سن به بچههاتون از يكي
.باشه پدرش پيش بايد قانونا يكي اون.نه يا بمونه شما
حالا وخورده ، برده من دارائيهاي و اموال از مدت همه اين قاضي آقاي
هيچي؟
نگذاشتي؟ اجراء رو مهريهات
از منمبلغناچيزيه كردم ، كه خرجي همه اون برابر در قاضي ، آقاي نه
و كارش پي ميره مجازاتي هيچ بدون و راحتي اين به كه ميسوزه دلم اين
.نميگزه هم ككش
.راميكشي بچهها جور بعد به اين از كشيدي ، آقارو جور حالا تا
عنايت قابوسنامهبا نويسنده بناسكندر كيكاووس عنصرالمعالي وقتي
زن...و مكن زن مال طلب:ميكند سفارش فرزندش به خود زمان شرايط به
اول:است داشته نظر در را نكته دو درستي به مخواه خويش از محتشمتر
توان مرد اينكه دوم ميكند ، زن به وابسته مالي نظر از را مرد اينكه
شرايط كهدر اين به توجه با.داشت نخواهد را زن نيازهاي برآوردن
دارد رفيع وجايگاهي چندان دو بهايي ارزشمند سفارش اين هم ، كنوني
براي مرد و زن بودن مابهكفو دين در كه ميشود اشاره موضوعي به
اين اگر حتي.است معروف همانندي يا همپايگيو عبارتي به و ازدواج
نظر در هم باز بدانيم ، مادي امور به رافقطمعطوف نسبي برابري
بسيار تاثير ميتواند ازدواج ويژه به رابطهاي هر در آن گرفتن
.باشد داشته سازندهاي
و همسر استبا موظف ما ، جامعه بر حاكم قانون و عرف براساس مرد
خانواده شرايط بهبود موجب كه را چيزي هر كند ، رفتار نيكي به فرزندان
هر و خوراك پوشاك ، اسكان ، محل بندد ، بكار باشد آن بنيان تقويت و
لازم نيازهايش برآوردن و خانواده يك زندگي براي امروزه كه را چيزي
در چه غيرمستقيم بهطور كه حقوقي جز به طرفي از.آورد فراهم است ،
ميكنند ، لحاظ مرد براي شده پذيرفته هنجارهاي چه و قوانين مجموعه
.است شده واگذار مرد به نيز خانواده رياست
بالا و كار دربازار اقتصادي محدوديتهاي برخي بهدليل جامعه در اكنون
از.است گرفته اوج معيشتيخانوادهها مشكلات زندگي ، هزينههاي بودن
نبودن مهيا يا فرهنگي گوناگون دلايل به نيز زنان اشتغال كه آنجا
در خانواده نانآور عنوان به مرد نيست ، ممكن وسيع بطور كار بازار
.ميگيرد قرار سختي و حساس جايگاه
مانعي معينيكه ساعات در اگر مادر يا زن كردن كار شرايط اين در
و خانه در امور به ورسيدگي شوهر به توجه و فرزندان تربيت براي
شغلداشته نوع به توجه با است ممكن كه معايبي از بيش زندگينباشد ،
ديديم چنانكه اينماجرا در.است نهان و آشكار مزاياي داراي باشد ،
مدت به نيز آن پس حتي چه و خانه در بيكار مرد حضور زمان در چه
در زناست شده تامين زن معلمي درآمد از خانواده معاش طولاني نسبتا
غير محتاج نميخواهد كس هيچ اما ندارد ، و نداشته الزامي مورد اين
شايد گرچه شود ، خواري و بيآبروئي دچار مالي فقر دليل به يا و باشد
ليكن باشد ، شده مرد بيعاري و تنبلي براي انگيزهاي زن رفتار همين
عنوان به بلكه خانواده رئيس يا پدر عنوان به حتي نه مرد ، يك غيرت
بيخيال چنين نبايد است ، رواني سلامت و بدني توانائي داراي كه عضوي
.بسپارد روزگار دست به را خانوادهاش و خود زندگي عنان
در زن كه آناست از حاكي ما ديني پيشوايان سيره و مقررات و قوانين
توجه با را آن اندازه و اماحد باشد شوهرش پيرو بايستي موارد اغلب
حتي گفته ، پيش شرايط تحت و ميكند ، عرفتعيين معمولا مكان و زمان به
.ميدهد زن به را مرد از تمكين عدم حق نيز قانون
خود حقمالي حداقل و بديهيترين دريافت از حتي زن مورد اين در اما
و تنبه جهت.معرفيميكند مفلس را خود مرد كه چرا.است محروم هم
زنش كه كسي:ميفرمايند بزرگاندين از يكي مرداني چنين خاطر توجه
مال ، دادن و فدا قبال در شود مجبور كهزن اندازه آن تا دهد آزار را
به نميشود راضي مردي چنين مورد در خداوند رهاسازد ، را خود جان
زن بر ظلم خاطر به ميشود ، خشمگين كه زيرا آتش ، از عذابيكمتر
عدم براي گرچه ،يتيم به ظلم خاطر به ميشود خشمگين كه همانطور
پيشبيني سنگينتري مجازات تعزيرات قانون در تازگي به زن نفقه پرداخت
قانوني ، حربه چنين از زنان ناآگاهي جمله از مختلف عوامل اما شده ،
اغلب در زن مشاور نبودن دادگاهها ، روساي توسط طريق ارائه امكان عدم
واحدهاي نبودن فعال خانوادگي ، دعاوي به كننده رسيدگي دادگاههاي
شيوههاي نبودن كارا مجتمعها ، برخي در اجتماعي مددكاري و قضائي ارشاد
عرف با قوانين برخي نبودن همخوان و ادعا اثبات براي شده پيشبيني
باعث را جامعه در زن به اجحاف موارد شمار بودن بالا همچنان موجود ،
از بهرهمندي و مجلس سوي از خانواده و زنان كميسيون تشكيل باميشوند
مشكلات كاهش جهت در جدي اقدامات است اميد مجرب ، و صاحبنظر اساتيد
.شود انجام خانواده دادگاههاي در زنان