چهارم ، شماره 1125 نوامبر 1996 ، سال آبان 1375 ، 19 سهشنبه 29
|
|
انسانشناختي مطالعات در زبانشناسي نقش
توانش ارتباطي ، توانش به زباني ، توانش به اعتقاد بر علاوه كومينز
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
توانشهاي ميان از است معتقد و ميپردازد نيز شناختي توانش و فرهنگي
پيچيدهترين ميتواند انسان آن طريق از كه است شناختي توانش مذكور ،
بكند حل خود براي را مسايل
نقش ويتگنشتاين و كانت آموزههاي در وزبان فهم معضل اشارهدو
شايان اهميت از مسئله اين آموزهها اين براساس.ميكنند ايفاء بهسزايي
ذهن مقولات و فهم چارچوب پديدههادر از ما درك كه توجهيبرخورداراست
سعي انسانشناسان امروزه فرهنگ؟ و زبان درچارچوب يا امكانپذيرميشود
آن جهاني مشترك قواعد و زبان درچارچوب را تمدن و علم ورشد فهم دارند
ماهانه جلسه در نرسيسيان خانم ارتباط اين در جديديبدهند ، سامان ،
سخناني تهران دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده جامعهشناسيدر انجمن
زير در كه داده انجام شناختي انسان مطالعات در زبانشناسي نقش درباره
:ميگذرد نظرتان از
مقالات سرويس
به كه آنكه بدون كنيم صحبت زبان و فرهنگ به راجع نميتوانيم
زبان بهوسيله را آن داريم ، ذهن در كه را آنچه واقع در ذهنبپردازيم ،
اكثر.است زبان تاريخ طول در بشر اساسي ميراثهاي از يكي بيانميكنيم ،
صورت به زبان كاربرد و ميگيرد صورت زبان طريق از فقط اجتماعي تعاملات
نشان جمع در را خود بايد زبان نيست ، امكانپذير اصلا وانفرادي مجرد
ميكنيم ، صحبت جمع به راجع كه وقتي بشود ، فهميده و پخته درجمع و بدهد
صورت زبان طريق از فكر بگيريم ، نديده نميتوانيم هم را فرهنگي عوامل
ميآيد بهوجود ما مغز در.. و بيماري اثر بر اختلالي كه وقتي ميگيرد ،
چون.ميماند باز هم فكر احتمالا بزنيم ، حرف و بشويم متكلم نتوانيم و
يك بهعنوان ميتواند زبان لذا ميشود انجام زبان طريق از كردن فكر
ابراز خدمت در باشد ابزاري ميتواند زبانباشد داشته كاركرد ابزار
پيچيده مسايل ميتوانيم ما زبان طريق از پيچيده ، عواطف و احساسات
ما زبان طريق از حتي.بدهيم انتقال ديگران به و بكنيم بيان را علمي
مسلما زبان طريق از كنيم بازسازي را حادثهاي يا هنري آثار ميتوانيم
گفتار تاثير تحت خود يا و بدهيم قرار تاثير تحت را كسي ميتوانيم ما
ادبيات و شعر خواندن در ما كه تجربهاي.بشويم واقع ديگران صحبت و
با گاهي.هستيم شريك آن در عام بصورت ما همگي كه است چيزي داريم ،
خواهيم نيز اشكي واحيانا ميدهد دست ما به عواطف طغيان شعر ، خواندن
در سخنوري و زبان ببينيم نيز تربيت و تعليم در را زبان بايد.ريخت
و است بوده وتربيت تعليم اوليه فنون جزء قديم يونان در حداقل تاريخ
براي بهويژه نونهالان ، براي خاصي تربيت جوامع از برخي در هنوز
.بسازند ماهري سخنوران آنان از دارند سعي و هستند قايل پسر نونهالان
ناميده كلمات دنياي كه ميكنيم زندگي دنيايي در ما ديگر عبارت به
و آوردهاند بهوجود ما براي كلمات كه ميكنيم لمس را دنيايي ما.ميشود
كلمات زاده هم باز كه بكنيم تعريف ديگران براي ميتوانيم را دنيايي
خود كه است انسان استدلال از شكلي زبان ميگويد استراوس.هستند ما
پوشيده انسان بر گاهي استدلالات آن و داراست را خود استدلالهاي زبان
به را سرسبز ميتواند وقتها بعضي كه است استدلالها همين شايد و است
ميتوانيم زبان به راجع فارسي ضربالمثلهاي در جهت ، هر در.بدهند باد
ساپير فرضيه با را صحبتم بدهيد اجازه بكنيم ، پيدا فراواني نمونههاي
مختلف ، زبانهاي متكلمين كه بودند معتقد ساپيروولف.بدهم ادامه ولف و
در جنسيت كه زبانهايي در مثلا.دارند مختلف ذهنيتهاي و جهانبينيها
اطرافشان دنبال به ديگري ذهنيت يا توجه اشخاص اين است مطرح آن
سوم انگليسي زبان در بگيريد فرض مثال بهطور باشند ، داشته ميتوانند
و بسپاريد بهخاطر را دوجمله اين باشد مذكر يا مونث ميتواند مفرد شخص
Wentميگويم من وقتي ;ميشود ايجاد مغزتان در ذهني تصوير چه ببينيد
فوريت به.رفت ميگويماو وقتي و He Wentميگويم كه وقتي و She
مورداو در ولي بكند عوض ميتواند ما ذهن توي را جنسش عمل ، اين فاعل
زباني مورد در ذهنيتي يك پس.نميافتد اتفاق احتمالا موضوع اين رفت
جنسيتها سر بر فقط مسئله ميآيد ، بهوجود زبان اثر ميكنيمبر صحبت كه
قبايل از بعضي با ميتواند زمانها درباره ما ذهنيت حتي بلكه نيست ،
زبان بر شگرفي تاثير ميتواند نيز زيست محيطباشد داشته فرق ابتدايي
بارز ميتواند انسان ذهنيت و جهانبيني بر آن تاثير و باشد داشته
كلماتي و اسكيموها ياد ميرسد ذهن به كه مثالي منظور اين براي.باشد
اقسام و انواع برف براي كه شده مشاهده دارند برف براي كه ميباشد
اين از فارسي در شايد كه كردهاند ، ايجاد مختلف واژگان و كلمات
گذار تاثير كه نيست زيست محيط فقط هرجهت به نباشيم ، برخوردار واژگان
براساس ما باشد ، داشته واژگان بر شگرفي تاثير ميتواند هم صنعت است ،
ميكنيم ، استفاده صنعتي وسايل از ميكنيم زندگي مدرن دنياي در اينكه
كه است اين جالب و ميباشند دارا را خود خاص اسامي نيز صنعتي وسايل
.ميكنيم بومياش بهنحوي مدتي يك از بعد واقع در را صنعتي اسامي اين
زندگي در ابزار نوعي گسترش يا است ، T.V لغت زمينه اين در رايج مثال
خبر آن از كسي پيش سال يا 4 سه شايد كه لغتفاكس مثل ما روزمره
تلويزيون گسترش.بود نكرده پيدا عمومي حالت آن از استفاده و نداشت
بهوجود را واژگاني ميتواند خودش با صنعتي ، پديده و عامل يك بهعنوان
به را خاصي واژگان هستند ، علاقهمند ورزش به كه آقايان اكثر.بياورد
و نساجي صنعت گسترش با نباشد ، ملموس خانمها براي شايد كه ميبرند كار
پيدا رنگها به نسبت خاصي حساسيت خود نوبه به خانمها نيز آرايش صنعت
به وليبفهمند خوب وسيكلامهبوردورا لغتبيژ خانمها شايد كردند ،
آقايان و بشناسند را ژرژت خانمها مثلا يا.نباشند آشنا آقايان گوش
داده انجام رنگها مورد در وكي كهبرلين پژوهشي براساس.نشناسند
لغوي وارياسيونهاي است ، پيشرفتهتر جامعه هرچه كه شدند متوجه بودند ،
بهترتيب را رنگها اين جوامع ، اين و است بيشتر نيز رنگها درباره آنها
نارنجي صورتي ، قهوهاي ، سبز ، آبي ، زرد ، قرمز ، سياه ، سفيد ، :ميشناسند
شكارچيان بهعلاوه استراليا گيلند كشاورزانپاكوانا مثلا ولي.بنفش و
تيره يا روشن و سفيد و سياه رنگي واژه دو از فقط غذا گردآورندگان و
و وفرهنگ زبان به بازبرميگردد اينجا كه ديگري صحبت.ميكنند استفاده
صورت به را تئورياش چامسكي كه ميدانيم ما است چامسكي فرضيه ذهن ،
كه است ذهني سطح در عميق ساختميكند تقسيم سطحي ساخت و عميق ساخت
آنچه دراينجا.دارد گفتاري جنبه سطحي ساخت ولي ميآيد بهوجود
محققين بقيه و است عميق ساخت.ميكند مشغول خود به را زبانشناسان
و زبان همين هستند تربيتي درعلوم كه را كساني و روانشناسان مانند
.ميكند مشغول دارد گفتاري جنبه كه سطحي ساخت قسمت در واقع در..
تكلم به شروع خاصي سن يك در انسانها كه آنجايي از است معتقد چامسكي
پس هست ، يكسان افراد زباني ظرفيت كه آنجايي از و ميكنند ، صحبت و
افراد همه تواناييهاي و افراد همه زبانهاي مشتركيدر چيز يك بايد
مشترك قوانين است معتقد چامسكي كه است دليل اين به باشد ، داشته وجود
زبانها همه مورد در ميتواند قوانين اين و دارد ، وجود زبانشناسي
را زبانشناختي توانش سطح در فقط زبان دانستن.كند پيدا كاركرد
يك زبانشناختي توانش كه است معتقد ندارند ، گومپرز قبول خيليها
هم فرهنگي و ارتباطي توانش بايد زبان دانستن براي ولي است مقوله
ياد را زبان خودتان براي درتجريد نميتوانيد شما باشد ، داشته وجود
يك مختلف اشخاص با ميتوانيد گرفتيد قرار درمحيط كه وقتي ولي بگيريد
فرهنگي توانش و ارتباطي توانش گومپرز نظر از پس.بكنيد صحبت اجتماع
.ميباشد مهم بسيار
به معتقد شدهو عنوان كومينز جيم تئوريتوسط جديدترين ميان اين در
.است ميشود ختم سي حرف تا سه به كه سهگانهاي شي (three policy )
كه داررد باور است زباني (صلاحيت) توانش به معتقد اينكه سواي كومينز
:به برميگردد (three policy )كه دارد وجود نيز ديگري توانشهاي
Cultural Compitance و (ارتباطي توانش) CommunicativeCompitance.
توانش درباره.(شناختي توانش) Cognitive Compitance.(فرهنگي توانش)
صلاحيت.كومينزميزند كه ميزند را حرفي همان تقريبا گومپرز ارتباطي
اينها كومينز حاليكه در ميدهد قرار اينها جايگاه در راگومپرز فرهنگي
توانش ميپردازدمسئله آن به كومينز كه مسئلهاي ولي.ميكند جدا را
مسائل ميتواندپيچيدهترين انسان شناختي توانش طريق از كه است شناختي
باشيم ، راداشته زباني توانش و زبان ما اگر.بكند حل خودش براي را
را فيزيك نتوانيممسائل ولي باشد ، درست هم فرهنگيمان و ارتباطي توانش
بيان زبان آن رابه احساساتمان نتوانيم يا و بكنيم حل زبان آن به
گفتم كه همانطور.نميدانند زبان آن خوب داننده را ما واقع در كنيم ،
مورد بايد وتربيت تعليم بافت در بلكه اجتماعي ، دربافت تنها نه زبان
اين در ما درسي موردكتب در هم نظري تجديد يك حتي و بگيرد قرار نظر
.بگيرد صورت مقوله