چهارم ، شماره 1127 نوامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 21 پنجشنبه 1
قرآن و (ع)علي
حجت گوينده ، و است بازدارنده ، خاموش و است فرماندهنده قرآن
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ايشان از گرفتهاست پيمان بدان كه خداستبرآفريدگانش
ميلاد فرخنده سالروز رجب ، سيزدهم با مصادف ماه ، آذر پنجم
متقيان مولاي و واسوه شيعيان ، پيشواي و سرسلسله ،(ع)علي اميرالمومنين
عالي نمودار ،(ع)علي مولا.است عالم عاشقان و مومنان و آزادگان و
تا بيگمان و بوده قرآني حقايق عرصه مفسر بزرگترين و باريتعالي خلقت
يافت الهي وحي بطون به ورود براي او از برتر دريچهاي پابرجاست ، دنيا
آنان كلامرستگارياند و ايمان بابهاي فرزندانش و علي.شد نخواهد
آنان.است هستي نهان و ژرف اصول شكاف موي و باطل از حق فرقان
خواب صحنه در خداوند معصوم كارگزاران و اسلام الهي فلسفه بنيانگزاران
سرچشمههاي اين از مستغني حقپويي ، و جوي حق هيچ.بشرند تاريخ زده
.يافت نخواهد را معبود و مقصود و برد نخواهد جايي به ره رستگاري ،
قرآن و قرآن تجسم را او كه چناناست مجيد قرآن با (ع)علي پيوند
از پس قرآني حقايق و مفاهيم وتعليم سرآغازتفسير.دانستهاند ناطق
همواره جاودانهاش سخنان نيز او از پس و گرديد آغاز او با (ص)پيامبر
.بود خواهد و بوده مفسران و مومنان و عالمان ياريگر
،(ع)حسين امامن و حسن امام ابنعباس ، فرزندانش همچون (ع)علي شاگردان
فهم و تفسيري دانشهاي از عرصهاي گشاي باب يك هر... و دئلي ابوالاسود
شاننزول و وحي انطباق در عباس ابن.بودهاند مجيد كلامالله دانشورانه
همواهبه قرآني ، پيچيده مفاهيم تفهيم تاويلو گاه و پيامبر ، كلام و وحي
(ع)علي محضر در (ع)وحسين گراميحسن امامان.مينمود تاسي (ع)علي
وبه جسته كمال به بدانرا استناد و تاويل و تفسير و آموزههايالهي
و عقل عالم آنستاره بيخلل دانش و عصمت حاملان و گرفتهبودند امانت
كه گفتهاند مورخانبخشيدند تداوم را امامت عظيم راه كه بودند ايمان
ابوالاسود توسط (قرآن خط ويرايش نخستين) قرآن نقطهگذاري و اعرابگذاري
به او ، هماست پذيرفته انجام صورت (ع)علي امام بهاشارت و دئلي
و لغوي علوم منشاء و نمود وضع قواعدي عرب زبان براي (ع)علي دستور
در علي بلند سايه حضور از سواي اينهمه.نهاد بنياد را عرب ادب نحوي
و آيات صحت بر اميرالمومنين برانگيز يقين گواهي و قرآن جمع هنگامه
و بزرگ آيات از پس ،(ع)علي امام تاييد بيشك.است بوده مجيد قرآن سور
بر دليل بزرگترين خدا ، كتاب در كاست و فزود رخنه عدم بر وحي حجتهاي
.ميشود محسوب مجيد قرآن بيخدشه وتماميت الهي ارزش
رحلت از پس اسلام ، سياسي درصحنه كه آغازيني انحرافات بدبختانه
حقوق تضييع و دامنهدار موجبمناقشات و آمد پديد (ص) الله رسول
موجبات گونهگون ، درزمينههاي ;گرديد طهارت و عصمت حقهاهلبيت
ارزشهاي به خللي اماخوشبختانه.كرد فراهم را اسلامي زوالارزشهاي
محفوظ همچنان مجيد قرآن در بالغهخداوند حكمت و نساخت وارد والايقرآني
در آنچه.باشد رستاخيز تاعرصه آيندگان همه راهگشاي تا ماند ومصون
قرآناست درباره (ع)علي خطابههاياميرالمومنين از جستارهايي زيرميآيد ،
.است بازفرموده خويش روزگار مردمان و جمعاصحاب در مختلف مقاطع در كه
اين از هريك بيشك قرآني ، مفاهيم بر حضرت بيهمتايآن تسلط به توجه با
و حال اقتضاي البتهبه.است مجيد قرآن درباره وتمامي تام حجت جستارها
دارند توصيفي خصلت عمدتا جستارها اين استـ خطابهبوده كه سخنـ مقام
تشريح و واستدلال است بوده انگيزش و تاكيد و تذكر بر(ع)امام سعي و
فرمايشات.الهي وحي عرصه در ناپيدا و بلند معاني انكشاف يا مفاهيم ،
آثار در عمدتا حضرت آن ديدگاههاي ساير و فلسفي كلامي ، فقهي ، تفسيري ،
و شيعه اربعه كتب در بخصوص است ، شده و جمع كلامي و تاريخي و روايي
چند نيز نهجالبلاغه در.كليني مرحوم اثر كافي شريف كتاب در بويژه
رحمهالله سيدرضي مقصود و غرض منتها دارد ، وجود تفسيري راهگشاي عبارت
كلام بلاغي برجنبههاي ناظر اثر ، اين تدوين و گردآوري از عليه
با قرآن تفسير راهگشاي ميتواند كه آنچه.است بوده اميرالمومنين
كه است آن مختلف نظرگاههاي و كليت باشد ، بوده نهجالبلاغه از استفاده
مفاهيم و پيچشها با برخورد هنگام در ديني علوم عالمان و خبره مفسران
و معنا آن پرتو در و جويند استمداد آن از ميبايد بناچار قرآني صعب
بسيار ممارست و دانش مستلزم است امري اين.بنمايانند را درست مفهوم
.آمد توانند بيرون آن عهده از فن ومتخصصان كارشناسان فقط كه
روايت در ميتوان را قرآن معنوي متنوع وابعاد ژرفا ، همينپيچيدگيو
:دريافت (ع) همام امام آن از زير
براي عباس بن عبدالله كردن هنگامروانه به عليهالسلام علي امام
نكن ، احتجاج قرآن به آنها با:فرمود او به خارجيان ، با احتجاج
تو.(ذووجوه حمال) است فراوان بسيار معنوي وجوه داراي قرآن زيرا
ديگر معناي آنان و ميگويي را آن معناي يك تو)ميگويند آنان و ميگويي
.ش 77 وصيت فيضالاسلام ، نهجالبلاغهـ ـ(را
معاويه لشكريان هنگاميكه جنگصفين ، در بزرگوار ، امام همان نيز
جانبازان شمشير ، گزند از خويش رهاندن وجهت ديدند آشكار را خود شكست
بهداور را رزمنده سوي دو هر و كردند نيزهها سر بر را قرآنها وي
خرده حكميت پذيرشتحكيم براي او بر خارجيان و خواندند فرا آن ساختن
زبان با ;دوجلد ميان مسطور است خطي قرآن ، همانااين:فرمود گرفتند ،
سخن آن ازسوي كه مردانند اين.ميبايد راترجمان آن و نميگويد سخن
.ش 125 خطبه نهجالبلاغه ، فيضالاسلام ، ـميگويند
امام ميلاد خجسته سالروز آستانه در و مقدمات و آگاهيها اين با
رابه مجيد قرآن وصف در كلماتاميرالمومنين و خطب از ، عباراتي(ع)علي
وزيباي شيوا ترجمه كه نكته اين باذكر ميرسانيم ، گرامي خوانندگان نظر
:ميباشد شهيدي جعفر سيد استاددكتر خامه اثر جستارها ، اين
نشانههايي و آشكار ، ديني با بفرستاد را او پروردگار نبشتهعلم
چراغي و رخشان ، است نوري كه.پروردگار علم در نبشته قرآني و پديدار ،
بزدايد ، دلها از دودلي گرد تا.عيان و روشن دستورهايش و فروزان ، است
.فرمايد ملزم دليل و حجت با و
(دوم خطبه از)
;است نيكوترينگفتار كه بياموزيد را قرآن بيمارو سينههاي شفاي
آن بهروشنايي و ;است بهار بهترين را دلها بفهميدكه نيك را آن و
كنيد ، تلاوت رانيكو آن و است ، بيمار شفايسينههاي كه خواهيد ، بهبودي
.است تذكار بيان سودمندترين كه
(خطبه 110 از)
نيست ، كند زبانآن;شماست دسترس در خدا حقيقتكتاب گوياي زبان
كه است عزتي صاحب و ويراننشود ، پايههايش كه است خانهاي.گوياست
.نبود هزيمت را يارانش
(خطبه 133 از)
استوار كهريسمان خدا كتاب به باد شما بر و..ريسماناستوار
را سوددهنده ، وتشنگي است درماني و است ، آشكار نور و است ،
نجات آويزندهرا در و نگهدارنده را درزننده چنگ فرونشاننده ،
را آن تا گرايد باطل به نه و گردانند ، راستش تا شود ، كج نهبخشنده
شنيدن از نه و خواندن از نه روزگار ، به نگردد كهنه.برگردانند
كرد رفتار بدان كه آن و قرآن ، روي از گفت سخن كه آن گفت راست.بسيار
.ديگرانـ از افتادـ پيش
(خطبه 156 از)
آمد ، كتابهاي آنان نزد [پيامبر] پس...است آينده علم قرآن
آنـ.بدان جويند ره كه چراغي با و تصديقكنان ، را پيشين پيامبران
. نگويد سخن هرگز و.گويد سخن تا آنبخواهيد از قرآن ، خدااستـ كتاب
و است ، آينده علم قرآن در كه بدانيد.ميدهم خبر آن از را شما من اما
آن در كارتان دادن سامان راه و است ، درمان را شما درد.گذشته حديث
.است
(خطبه 159 از)
و است خاموش بازدارنده ، و است فرماندهنده قرآن...دين كمال
و ايشان ، از است گرفته پيمان بدان كه برآفريدگانش خداست حجت گوينده ،
تمام قرآن با را خود هدايتـ نورـ.آن گرو در است نهاده را همگان
...رساند كمال به بدان را خود دين و گرداند ،
(خطبه 183 از)
كه نوري را ، قرآن او بر فرستاد فرو اسلامپس بنياد و داد باغستان
و نپذيرد ، كاهش افروختگياش كه چراغي و نميرد ، فرو آن چراغهاي
گمراهي به را رهرو پيمودنش كه راهي و نداند ، كس آن ژرفاي كه دريايي
برهانش نور كه وفرقاني نگيرد ، تيرگي آن فروغ كه پرتوي ونكشاند
آن در كه وبهبوديي نپذيرد ، ويراني اركانش كه تبياني نشود ، و خاموش
و نباشد ، وناپايداري شكست را يارانش كه ارجمنديي نباشد ، و بيماري بيم
و است ايمان معدن قرآن پس.نباشد خواري و زيان را ياورانش كه حقي
و دادست باغستان و دريايآن ، و است دانش چشمهسار و ميانجايآن ،
است حقيقت واديهاي.آن بنلاداستوار و است اسلام بنياد و آبگيرهايآن ،
نگردانند ، خشك را آن آب كهبردارندگان است دريايي و آن ، وسبزهزارهاي
آبشخورهاست و نرسانند ، ته به را آن آب كشندگان ، آب كه چشمهسارهاست و
را راهش مسافران كه ومنزلگاههاست نكنند ، كم را آن آب آيندگان در كه
پشتههاست و ندارند ، دور نظرش از روندگان كه نشانههاست و نكنند ، گم
سيرابي مايه خدايش.نگذارند را آن و نگذرند آن از آورندگان روي كه
و پارسايان ، راههاي مقصد و فقيهان دلهاي بهار و است ، كرده دانشمندان
و نيست ، تاري آن با كه نوري و نيست بيماري آن پس از كه دارويي
را پناهنده آن قله كه پناهگاهي و است استوار آن گرفتنگاه كه ريسماني
كه كس آن امان و ورزد دوستي او با كه هر كه ارجمندي و نگاهدارست ،
آن كه عذرخواهآن و كند ، اقتدا بدان كه هر اهنماي ور شود ، در بدان
و بپذيرد ، را آن و گويد سخن بدان كه كس هر برهان و گيرد خود مذهب را
بدان كه كس آن پيروزي و شمارد ، خويشش پشتيبان مخاصمت در كه هر گواه
كار را آن كه آن برنده و دارد كار به را آن كه آن راهبر و آرد ، حجت
كه كسي نگاهدار و بايد ، چنانكه بنگرد آن در كه كس آن نشان و فرمايد ،
سپارد ، خاطر به نيك را آن كه كسي دانش و پايه ، آسيب از بدان را خود
.كند حكم خواهد كه كس آن حكم و كند ، روايت آن از كه كسي حديث و
(خطبه 198 از)
نگذاشتمدر فرو:گويد سبحان خداي...قرآن جامعيت در گفتار
شدهاست يادآور و.است چيزي هر آنبيان در:گويد و را چيزي كتاب
:وفرمود ;نيست آن در اختلافي و ديگراست ، بعض گواه قرآن بعض كه
فراوان اختلاف آن در نيامدهبود ، يكتا خداي سوي از اگر
سپري آن عجايب.ژرفناپيداست آن باطن زيباست ، قرآن ظاهر.مييافتند
.نشود زدوده بدان تاريكيهاجز و ;نرسد پايان به آن نگردد ، غرايب
(خطبه 18 از)