چهارم ، شماره 1129 نوامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 24 يكشنبه 4
|
|
!نكنيد مغلطه
وعقايد آرا موشكافي و تحليل بهجاي كه ميكنند سعي مغلطهكاران
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كردن يابياعتبار عقايد ، آن مولد كشيدنانگيزههاي ميان به با ديگران
كنند نيزبياعتبار را انديشه اصل آنسخنان ، گويندگان
دوستان ، بين خانوادگي ، در محافل در كار ، درمحل تاكنون ترديد بدون
اثبات براي كه مواجهشدهايد كساني با...و دراتوبوس خيابان ، در
هر به كه ميكردند سعي ياناخودآگاه خودآگاه عقايدشان ، نظراتو
جلوه دگرگون را واقعيت ممكن صورت هر به و شوند متوسل مكري و حيله
نتيجه به كه كنند تفسير گونهاي به را وقايع و اتفاقات و دهند
.شود منتهي دلخواهشان
تنها ديدگاهآنها از.زيادند ما درجامعه افراد اينگونه متاسفانه
به دستيابي و اجتماعي مشكلات حل و است مخاطب بر غلبه گفتگو و بحث هدف
اتهام زدن گرفتن ، مچ و جدل كلمات ، با بازي.نيست مطرح برايشان حقيقت
براي گاهي حتي و است آنها عادي روشهاي از واقعيتها ، تحريف برچسب ، و
كار به را ناپسند و غيراخلاقي روشهاي اين اخلاقي ، مفاهيم از دفاع
اين.ناميد ميتوانمغلطه را افراد اين استفاده مورد روشهاي ميبرند ،
به منطقي و صحيح ظاهر در كه هستند نتيجهگيريهائي و مطالب مغلطهها ،
ظاهر همين خاطر به و ميباشند نادرست و غلط باطن در اما ميرسند نظر
كساني.نيست امكانپذير بهسادگي كردنشان خنثي و شناخت صحيح ، و منطقي
خرده با را زمانآنها مرور به ميكنند مغلطههااستفاده اين از كه
كه كردهاند پيدا دست نيروييكاذب به و تركيب علمي فلسفيو اطلاعاتي
انتقادي هر كمند از و دهند سواليپاسخ هر به ميتوانند آن بهكمك
هيچ داشتن بدون..و اقتصادي مذهبي ، اجتماعي ، زمينه هر در و بگريزند
دقت و علمي معلومات كسب به نيازي نتيجه در و كنند نظر اظهار اطلاعاتي
براي عاملي اين كه نميآيد بوجود آنها در اجتماعي مسائل در تفكر و
.است شده افراد گونه اين بين در فكري رخوت و سستي شيوع
از اجمالبرخي طور به كه بود اينخواهد بر سعي مقاله اين در
.شود بررسي آنها با مقابله راه و اينمغلطهها متداولترين
كاري علمي بهروش عقايد و افكار بررسي و برچسبنقد و اتهام زدن
با بتواند مخاطب كه وجوددارد آن احتمال هميشه علاوه به.است دشوار
بررسيها تحليلهاو آن ضعف نقاط ومدارك شواهد ارائه و منطق كمك
و تحليل جاي به كه سعيميكنند كاران مغلطه كند ، بنابراين آشكار را
آن انگيزههايمولد كشيدن ميان به عقايدديگران ، با و آرا موشكافي
نيز را اصلانديشه سخنان ، آن گويندگان بياعتباركردن يا عقايد
كه كردهاند عادت مردم اغلبدهند نشان بيارزش و بد و كنند بياعتبار
منافعشان و ميل مطابق كه نظراتي) ديگران نظرات بررسي و نقد جاي به
به دادن جواب مشكل از را خود اتهام ، يا برچسب يك زدن با (نيست
.دهند نجات مخاطبشان
سقراط مباحثه روش از استفاده راه بهترين مغلطه ، اين كردن خنثي براي
نميداند هيچ كه ميداد نشان و ميكرد آغاز پرسيدن با سقراطميباشد
وضعيتي در را خود مقابل طرف متعدد ، سوالات با بحث طول در سپس
بنبستي در را خود نهايت در و ببرد پي خود آراء ضعف به كه قرارميداد
چون روش اين در(1)دهد تشخيص نادرست از را درست شود مجبور كه ببيند
بياطلاع موضوع آن به نسبت را خود يا ميكنيم قبول را مخاطب نظر ظاهرا
ما به كه نيست قادر مخاطب خاصينميكنيم ، موضعگيري و ميدهيم نشان
به مخاطب كه مطالبي از مباحثه هنگام در است بهتر و كند وارد اتهامي
را استادي يك قول شخصيكرد استفاده ردنظراتش براي دارد اعتقاد آن
را او است شخص آن قبول مورد كه استاد اين قول استناد به و دارد قبول
مطالب يا استاد آن قول است ممكن ما خود كه صورتي در ميكنيم محكوم
(2).باشيم نداشته قبول را او اعتراف مورد
واقعيتها تحريف يا انكار
در نميبينيم ، بلكه هستند كه آنصورتي رابه واقعيتها هميشه ما
درك از ناخودآگاه و ميزنيم آنها سانسور دستبه مواقع از بسياري
متوجه اينكه بدون و ميكنيم خودداري عقايدمان با مخالف شواهد و حقايق
تاييد را نظراتمان كه ميپذيريم را شواهد و حقايق از بخشي تنها باشيم
با مردم وقتي.ميكنيم تحريف يا ميگيريم ناديده را بقيه و ميكنند
معني با تا دارند تمايل آنهاست باورهاي مخالف كه ميشوند مواجه پيامي
بدين بپردازند ، مخالف استدلالهاي خلق به بلافاصله يا كنند تحريف را آن
ناديده روانكاوان.(3)كنند پرهيز خود عقيده تغيير از قادرند ترتيب
انكار آن به كه ميدانند رواني دفاعي مكانيسم نوعي را واقعيات گرفتن
عقايد ، آن وسيله به كه است ديگري مكانيسم انكار ، .ميگويند (Denial)
طور به است تحمل غيرقابل خودآگاه براي كه اعمالي و حقايق و آرزوها
ديگري شكل به اينكه يا..ميگردد انكار آنها وجود ناخودآگاه
معشوق عيب عاشق..نباشند كننده ناراحت و دردناك ديگر تا درميآيند
.(5)رانميبينند خود فرزندان عيب كه والديني يا ،(4)ميكند انكار را
كه واقعيتهايي و شواهد بر جنجال و هوي و هاي با بازان سفسطه
با عقايدشان كه جا هر و ميگذارند انگشت ميكنند تاييد را نظراتشان
آن درباره بحث يا قبول از ياناخودآگاه زيركانه دارد مغايرت واقعيتها
.ميكنند خودداري
بر بود ، پزشكان گرفته رواج كهكالبدشكافي آن با رنسانس عصر در
كرسي بر استاد درسپزشكي مجلس در ميزدند ، جالينوستكيه نظري نظام
دستياراو.راميخواند ازجالينوس اثري تبختر با و بلنديمينشست
جالينوس گاهنظر هر ميشكافت ميز روي جسديرا حاضران ، ديده از دور
به نه و ميدادند نسبت جسد به را انحراف نميكرد ، تطبيق جسد ويژگي با
(6).جالينوس
بلكه باطلنيست ، و اشتباه افراد نظراتاين كل كه داشت توجه بايد
و حقيقت صحيح ، بخشآن يك ميشود ، تشكيل دوبخش از آنها سخنان
زيانآور و ناحق باطل ، دوم ، بخش اما است سودمند و احيانامفيد
استفاده دوم بخش پوشاندن براي نقابي چون اول بخش از آنها و ميباشد
اشتباه دچار مخاطب باشد ، خطا سخنانشان سراپاي اگر زيرا ميكنند
و انديشه كل و بود هوشيار بايد بنابراين.نميافتد دام به و نميشود
و جالب نكته چند وجود ونبايد داد قرار بررسي مورد را اشخاص عقايد
او عقايد و نظرات تمام شيفته را ما كسي ، عقايد و افكار در سودمند
براي شواهدي و دلايل توانست كسي اگر كه باشيم داشته نظر در و كند
و نيست نظراتش كل اثبات بر دليل اين دهد ارائه نظراتش از اثباتبخشي
با مغاير و كافي مدرك و دليل فاقد سخنانش از عمدهاي بخش است ممكن
.باشد زيانبار و ناحق و واقعيتها
دهيم بررسيقرار رامورد گروه يك از فرد چند ناقصاگر استقراء
آن اعضاي تمام به را صفت آن سپس كنيم ، مشاهده آنها در را صفتي و
آنهايي چه بدانيم خصوصيت آن واجد را افراد همه و دهيم عموميت گروه
استدلال نوع اين به نشدهاند بررسي كه آنهايي چه و شدهاند بررسي كه
كشور يك يا شهر يك اهالي از نفر چند با مثلا ميگويند ، ناقص استقراء
يا شايسته رفتاري يا هستند خوب يا بد صفتي داراي كه ميكنيم برخورد
فرض و ميدهيم عموميت آنها همه بين در را حكم اين سپس دارند ، ناشايست
استدلال نوع اين.هستند رفتار يا صفت اين داراي آنها همه كه ميكنيم
استفاده آن از خوبي به مغلطهكاران اما نميباشد صحيح منطقي نظر از
نفر هزار كه 200 گردهمايي يك هنگام غربي ، كشور يك در مثلا.ميكنند
حضور آنجا در كه افرادي به اشاره از بعد حزب رهبر دارند ، شركت آن در
و طرفدار كشور مردم همه يا اكثريت كه ميكند نتيجهگيري چنين دارند ،
جمعيت است 50/1 ممكن نفر هزار كه 200 صورتي در هستند او حزب پشتيبان
تعداد نظراين حزب رهبر و كشور كل به برسد چه نباشد هم شهر آن
حزب از يانمايندهاي ميدهد تعميم ملت همهافراد به را محدود
است بالاييبرخوردار محبوبيت مردماز دربين كه ميشود مدعي ديگر ،
شدهكه مشخص شهر ازكارخانههاي يكي در نظرخواهي ، ازيك بعد زيرا
چند نظر نيز ، ايننماينده و بودهاند او كارگرانطرفدار از درصد 72
است ممكن صورتيكه در داده ، قرار مردممساوي كل نظر با را كارگر
يااگر باشد متفاوت اينكارگران نظر با مردم سايراقشار نظر
در و احساساتي كشور ، يك زنان از بعضي يا چندزن ، كه كرديم مشاهده
چنين زنان همه كه نميشود دليل اين هستند ، ضعيف اجتماعي مديريت كار
شايد كه زيرا بود ضروري نه اين و:ابنسينا بهقول.دارند خصوصيتي
مخالف يكي و بودند متفق صدهزار و بود ديده خلاف ناديده كه بودن
(8).نيستند قائل حجتيتي و سنديت استقراء براي منطقيان و (7)بود
فلان مثلادر كه داد نشان ميتوان دقيقآماري بررسيهاي بهوسيله البته
ميزان شهر درفلان يا كشورهاست ساير از بالاتر جنايت ميزان كشور
ميشود باعث اين كه است كشور شهرهاي ساير از زيادتر سرقتاتومبيل
همه و راندن چوب يك به را همه اما كنيم احتياط و باشيم مراقب بيشتر
كردن ، فرض قاتل را كشور آن اهالي همه يا دانستن سارق را شهر آن مردم
.ميباشد منطق و عقل از دور
مثل دارند ، مشخصي كاملا معني كلمات از بعضي كلمات معناي با بازي
چنداني نظر اختلاف آنها معني باره در كه...و كتاب قالي ، چوب ، سنگ ،
بين آنها تعريف در هميشه كه هستند ديگري كلمات اما ندارد وجود
معنايي ايدئولوگ ، و متفكر هر و داشته وجود مناقشه مختلف گروههاي
اين ديگر گونهاي به و است داده ارائه آنها براي را جديد و متفاوت
.است كرده تعريف را كلمات
حقوق فساد ، نيكوكاري ، آزادي ، مثلعدالت ، كلماتي دستهاند اين از
همين از مغلطهكاران و نميكنند توجه نكته اين به مردم اغلب...و بشر
آزادي ، غيرت ، شجاعت ، مثل واژههاييميبرند زيادي بهره تعاريف اختلاف
براي دلائلي به بنا و خاص معنايي با امثالهم و نيكوكاري معنويات ،
تعريفي و تفسير با مغلطهكاران سپس ميشوند ، ارزشمند جامعه يك مردم
تعريفي با واژهها اين كه ارزشي از و ميبرند بكار را كلمات اين جديد ،
خبري گوينده اينكه يا.ميكنند استفاده سوء دارند مردم بين در ديگر
را بزرگان از گفتهاي يا بزرگ شعراي از شعري يا انديشه بزرگان از
و معاني همه و ميكند معني خود نفس هواي وبه باطني گرايش مطابق
در:ميفرمايد باره اين در (ع)علي حضرت (9).ميكند نفي را ديگر تفاسير
شود خوانده شايسته كه الهي كتاب از كسادتر كالايي نابخردان اين نزد
الهي كتاب از گرانبهاتر و رايجتر كالايي و ندارد وجود (گردد تفسير و)
(10).نيست شود ، مطرح تحريف خود معاني از آنكه شرط به
اولين ديگر ، بهعنوان اشخاص با ومباحثه گفتگو هنگام در بنابراين
كه كلماتي از شما تعريفمخاطب بفهميد كه كنيد هميشهسعي كار ،
كلمه آن از كه ومعنايي تعريف آيا و ميكنيدچيست صحبت آن درباره
به يانيست ، هست شما مخاطب باتعريف مطابق ميباشد ، شما درذهن
.ميراث ادعاي بعد كنيد ، ثابت را اولبرادري معروف قول
امكانپذير يكمقاله در آنها همه وتوضيح دارد زيادي انواع مغلطه
متداولترينآنهاست و ازشايعترين شد آورده كه امانمونههايي نيست
به را سخني هر كه ماباشد به هشداري بايد اينمغلطهها شناخت و
و كنيم تامل بيشتري دقت با افكارمان و عقايد در و نكنيم قبول سادگي
و احتياط مستلزم نشدن گمراه و انديشيدن درست كه باشيم داشته توجه
.است بسيار باريكبينيهاي
دامها زيرش و است هموار راه
نامها ميان معنا قحطي
دامهاست چون نامها و لفظها
(11).ريگآبعمرماست لفظشيرين
سبحاني سيدحميد
صفوي ، كوروش ترجمه گاردر ، دنيايسوفي ، يوستاين منابع1ـ فهرست
.صفحه 87
.صفحه115 منطق ، اسلامي ، بامعارف آشنايي مطهري ، مرتضي 2ـ
.صفحه 95 روانشناسياجتماعي ، ارونسون ، اليوت 3ـ
.رواني ، صفحه 129 دفاعي احمدوند ، مكانيسمهاي علي محمد 4ـ
.صفحه 48 عمومي ، كلياتروانشناسي قرهخاني ، هوشنگ 5ـ
.بال ، صفحه 2245 شش سارتن ، جورج 6ـ
صفحه 93 ، منطق ، علايي ، دانشنامه سينا ، ابوعلي 7ـ
.صفحه 134 هيجدهم ، چاپ صوري ، منطق خوانساري ، محمد 8ـ
علومانساني ، 1372 سوم سال (درسي كتاب)منطق محمدخوانساري ، 9ـ
.صفحه 94
صفحه جلدچهارم ، نهجالبلاغه ، وتفسير ترجمه جعفري ، محمدتقي 10ـ
.234
.معنوي مولوي ، مثنوي 11ـ