چهارم ، شماره 1134 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 1 يكشنبه 11
كنيم؟ رفتار چگونه معلول كودك با
كه شوند متوجه سريعتر هرچه بايد مادر و پدر.:خارجي رسانههاي واحد.
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نشانگر اعتراف ، اين و دارد وجود كه است مشكلي كودكشان ، بودن معلول
خصوص به.است عاقلانه و شجاعانه موضعي بلكه نيست آنان منفي برخورد
آن ، پيشبرد و معلول كودك توان از استفاده كه است مهم امر اين درك
.است امكانپذير
يا است مانده عقب كودكي ميشود مشخص وقتي مجلهالكويت ، گزارش به
.ميشوند ناراحتي دچار خانواده همه ميشود عقبماندگي دچار بعدها
امر اين خودميپرسند از مادر و پدر كه ميبينيم احوالي چنين در اغلب
از پس اما.است داده رخ بچهما براي دقيقا و خانوادهها در چرا
واقعيت پذيرش از گريزي البته و ميپذيرند را واقعيت اين زمان گذشت
درمانش به مناسب شكل به و كنند برخورد آن با بتوانند تا نيست
.نميكنند مساله با درستي برخورد مردم از برخي اما.بپردازند
چيست چاره راه
از يكي شدن معلول يا خانواده در معلول فرزند يك شدن متولد بيگمان
ميدانند كه هستند پدراني حال اين با اما.است مصيبتباري حالت آنها ،
محبت ، با را كار اين آنان.كنند اتخاذ را مناسب و خوب مواضع چگونه
.ميدهند انجام اوضاع درك و شجاعت مروت ،
دو قهرمان فلج ، كودك از يا ديپلمه فردي يكمنگول از نميتوان طبعا
از و گيرد قرار توجه مورد معلول هر توان كه است آن مهم اما.بسازيم
عنصر اولين اشياء ، به حقيقي و واقعي ديد.بشود استفاده حداكثر آن
ميتواند باشد حركتي معلول كه كودكي.مادرهاست و پدر براي مناسب
وي سرزندگي و شادي باعث كار اين.باشد ورزشها ديگر يا شطرنج قهرمان
.ميشود
و صداقت با كهبايد است عقبمانده كودك با طبيعي رفتار دوم عنصر
مگر است غيرممكن كار اين و انجامگيرد اغراق بدون يعني واقعي محبت
.بفهميم را عقبماندگياش ابعاد و بپذيريم را معلول وضع كه آن
معلوليت خود بيشاز معلوليتش با ما رفتار شيوه از معلول فرد زيرا
معلوليت يا ناتواني مادر و پدر هروقت كه نيست معقولانه.ميبرد رنج
از را خود ناراحتي كه است بهتر و شوند متالم راببينند كودكشان
.سازند فراهم بچهها ديگر با را وي آميختن امكان و كنند پنهان كودك
اين رعايت از پس مادر و پدر.كنند محبت وي به حد از بيش نبايد آنان
و كمبود احساس و شد خواهد كاسته كودك رنج كه شد خواهند متوجه موارد
هست كه آنگونه را خود وضع و رفت خواهد ميان از ديگران با تفاوت
معلول شخص رواني و عقلي توازن براي خود خودي به اين.پذيرفت خواهد
شادان و خندان معلولان اين از شماري شاهد خود مااست اساسي مسالهاي
از برخي كه طوري به.هستند زندگي سنگين بار تحمل به قادر كه هستيم
.نيستند شوربخت و مايوس افراد اين چگونه كه ميكنند تعجب تندرستها
درد دلسوزي اين.ندارد دلسوزي به نياز معلول دلسوزيكودك زيانهاي
و امكانات بايد مادر و پدر كه اينجاست.آورد خواهد يادش به را او
.نمايند ارزيابي صحيح طرز به و دهند تشخيص را او محدوديتهاي
و رنجميبرد آشكار حركتي معلوليت از كه كودكي مثال عنوان به
با قياس در را خود وتفاوتهاي دشواريها بيدرنگ ندارد ذهني معلوليت
آنان همانند نميتواند كه فهميد خواهد وي.كرد خواهد درك كودكان ديگر
رنج حركات در دشواري يا تالم از و بدود آنها سرعت به يا برود راه
او به كمك يا معلوليت از رفتن فراتر باعث دلسوزي اينرو ازميبرد
مادرست و پدر بر.آورد خواهد يادش به را آن همواره بلكه شد نخواهد
از كه كسي همانند و كنند رفتار او با كودكان بقيه همچون كه
قادر را او بايد والدين.نكنند برخورد او با ميبرد رنج دشواريهايي
.شود آميخته كودكان ديگر با و باشد داشته عادي زندگي تا سازند
به را برادرشان معلوليت بايد برادران و خواهران خواهران و برادران
او درباره كردن صحبت هنگام و بپذيرند را او واقعيت و كنند درك خوبي
.نكنند شرم احساس
احساس درخانواده كلي طور به را دوري يا حضور احساس معلول كودك
.گيرد قرار خانواده زندگي محور كودك اين كه نيست لازم ولي ميكند
او.دارد عادينياز كودكان همانند توجهي به كلي طور به معلول كودك
دلسوزي به نياز اما ميبرد خودرنج بودن معلول از كه است كسي نخستين
و كنند درك طبيعياش حجم در را او معضل كه ومادرست پدر بر و ندارد
.جويند دوري غيرواقعي گناه احساس از و بپذيرند هست كه آنگونه را او
تا او كه دارد ارتباط امر اين با جامعه در وي مناسب آميختگي بعدها
اين در برادران و خواهران و ومادر پدر.ميپذيرد را خود ذات حد چه
.ميكنند ايفا عمدهاي نقش عرصه