چهارم ، شماره 1135 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 2 دوشنبه 12
احساسات ساختن رها براي موقعيتهايي
چخوف نمايشنامههاي در فضاسازي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پوستهاي در عاطفيشان غناي همه آن با چخوف نمايشنامههاي چگونگي
مناسب نامي جستجوي داشتهبه برآن را روسي منتقدان معصومانه ، و ساده
تضاد در خواندهاند ، و تغزلي را او درام.برآيند او كار شيوه درتوصيف
را آن نيز رادرونگرادانستهاند ، آن او آثاربرونگراينخستين با
كار نمايشيموثر آهنگهاي ضرب كه رو ازآن ناميدهاند ، زيرآب درامجريان
شده گرفته كار به عبارتتوصيفي رايجترين.اثرپنهانند بطن در كرات به
يافضا (Mood) ازايشمود به مفهوميكه.است ناسترني درام
پنداشته ما زبان در موجود نهادههاي بهترينبرابر (Atmosphere)
.ميشوند
اين درارائه چخوف ترفندهاي كه ميتوانپيبرد نمايشنامهها بررسي از
از.اوست داستانهاي شدهاشدر گرفته كار به همانندشيوههاي مفهوم
عشق با تداعيشونده ذهني حالات و بهآينده اميد گذشته ، خاطرات
موقعيتهايي عمد به گاه چخوفميشود بهرهگيري بههمانگونه نافرجام
نظر در احساساتي چنان ساختن رها براي خاص گونهاي به كه برميگزيند را
.است بوده مناسب بس بدرودگويي صحنههاي منظور اين براي.شدهاند گرفته
اعزام هنگام به پايانيسهخواهر صحنههاي به ميتوان نمونه عنوان به
نمايش وقوع مكان كه شهرستاني در سالي چند مزبور هنگ.كرد اشاره هنگ
پيوندهاي بايد ناگزير اعزام وقت به رو اين از بوده ، مستقر است
چنين در كه احساساتيگسست تجديدشان ، به اميد بيهيچ را ، صميمانه
همخواني چخوف مطلوب هواي و حال با خوبي به ميكنند بروز هنگامي
نيز آلبالو وباغ درداييوانيا شورمندانهاي جداييهاي چنين.دارند
آن نشانگر آلبالو آغازباغ در رانوسكايا مادام ورود.ميخورد چشم به
او.دارد را فضا القاي توانايي سان همان به نيز بازگشت گاه كه است
ديدن با و بازميگردد خانهاش به زود صبح يكروز ساله چند غيبتي از پس
خوردن فرو از گذرانده آن در را خود كودكي كه قديمي بازي اتاق
به كه عادتبرادرش چون مختلفي خاطرات مرور با.است عاجز اشكهايش
ميكرد حواله بيليارد خيالي گويهاي به ضربهاي بيگاه و گفتگوگاه هنگام
.ميگريد زماني و ميخندد زماني بهار در پرشكوفه باغ زيباي منظره و
در طبيعت اززيباييهاي داستانهايش نيزهمچون نمايشنامهها در چخوف
چندان دريايي تماشاگرمرغ نمونه ، عنوان به.ميجويد بهره سازي فضا
چنان حضوري ماند ، غافل درياچه پررنگ حضور از كه نمييابد مجال
از يكي مثابه به را آن چخوف برخي اشاره به حتي كه تاثيرگذار
به شكلبخشيدن در آلبالو باغ.است ميپنداشته اثر (Persona) پرسوناهاي
گرانتري سهم حتي ميشود خوانده نام همين به كه نمايشنامهاي فضاي
خود باغ به خطاب خانه به بازگشت از پس رانوسكايا مادام.دارد
:ميگويد
و سياه و چركين پاييزي از پس !باغمن آه ، سپيدي سراپا سپيدي ،
بهشتي فرشتگان سروري ، از سرشار و شدهاي جوان دوباره تو سرد زمستاني
در.ميكنند اشاره باغ به شخصيتها نمايش جاي جاي در.نكردهاند رهايت
.است شده عجين كودكي بيشمار خاطرات با باغ برادرش و رانوسكايا ذهن
پس چگونه پيش سال پنجاه يا چهل كه ميآورد ياد به پير ، مستخدم فيرس ،
گاري بار خروار خروار را آنها مخصوص شيوهاي به آلبالوها عملآوردن از
عمل به دستور هيچكس ديگر حالا -ميفرستادند خاركف و مسكو به و ميكردند
ساختار يك نماد باغ تروخيمف براي.ندارد خاطر به را آنها آوردن
پنداشت زيبايي زندگاني يادآور را آن ميتوان اما است منسوخ اجتماعي
.است امكانپذير ارض كره بر او اعتقاد به كه
خود باگذشته را باغ شيوهاي به شخصيتهاهريك اين تمام حاليكه در
وقتي.سردارد در را آن آينده پرواي سوداگر لوپاخين ميزنند ، پيوند
ويلاهاي چوبشان با و كرد قطع را آلبالو درختان بايد كه ميكند اشاره
امري باغ فروش سرانجام.نميكند اعتنا حرفش به هيچكس ساخت ، ييلاقي
فرو نمايش پردههاي تبرها صداي برخاستن با كه آنگاه و ميشود ناگزير
ادا نمايش فضاي به بخشيدن جان در را خود سهم آخرين باغ ميافتد ،
.ميكند
مورد كه خواهدداشت بهخاطر باشد راديده باغآلبالو اجراي كه هركس
در.است تئاتر هنر در تاثيرصدا كاربردهاي ازنابترين يكي فوق
موسيقي شاهدمثال.ميشود يافت ديگري عديده نمونههاي نمايش همين
بازگفتي -ميرسد بهگوش سوم پرده زمينه پس بهعنوان كه است رقصي
بازبينيتوجيهات.است گشته آنهمزمان با كه خانوادگي رسابربحران
او عميق درك از بيشتري بيشمار مثالهاي چخوف نمايشنامههاي در صحنه
شهادت به.ميدهد دست به نمايش كار در صوتي جلوههاي به نسبت
مينشست شور به صحنه صداگذاري مسوول با خود غالبا چخوف استانيلاوسكي
ضمير در او آنچه با اجرا درحين صحنه سروصداي موي موبه انطباق از تا
هشدار جهت خطري زنگ خواهر سومسه پرده آغاز در.شود مطمئن داشت خود
آنكه اميد به چخوف استانيلاوسكي گفته به و درميآيد صدا به حريق از
را روسيه در تيپيكشهرستاني كليسايي ناقوس گوشخراش زنگ بتواند
.قرارداد موردآزمايش را بسياري فراوانابزار مشقات با بازآفريند
تااندازهاي را تئاتر شدهتهيهكنندگان ذكر اينصداسازيهاي از يكي
كه است شكستني فروكاهندهزهي و محزون دور ، آنصداي و كرده سردرگم
خلقناسترني از است نمونهاي و ميشود شنيده آلبالو درباغ دوبار
روشني به نميتوان نمايش متن از.سوررئاليستيتر سطحي در (Nastronie)
آن وجود اما باشد ، كجا يا چه است قرار مذكور صداي منشاء كه دريافت
تماشاگر به اثر حالتراستين القاي در چخوف ازديدگاه حتم طور به
صوتي خلقجلوههاي در خود استانيلاوسكي.است بوده ضروري و مهم
به كار اين در چخوف بهزعم گاه حتي و بوده مصر همدستيبس صحنه ،
غورغور و پرندگان آواي از او استفاده.است ميگرائيده روي زياده
به نسبت تمايلش و نداشته همخواني نمايش اجراي فصل با گاه قورباغهها
وشوخي طنز دستمايه نمايش پسزمينه در جيرجيركها همسرايي گنجاندن
صداهايي صحيح بازسازي و چخوف آثار اجراي رو اين از.است بوده دوستان
براي گنجاندهشدهاند صحنهنمايشنامههايش توجيهات در واقع كهبه
با.است ميآورده كافيفراهم مجال استانيلاوسكي خلاقيتويژه اين بروز
باجلوههاي نمايشنامهها اين جايجاي كه كرد گمان نبايد اينهمه
توازن حس به نسبت نيز خصوص اين در چخوف كه چرا.است شده نشان صوتي
اين از او كه نيست اين در مطلب اصل اما.است بوده ملتزم هميشگياش
نمايشنامهنويس هر ظاهر به كه شگردي -ميجسته بهره چقدر جلوهها گونه
و هوشمندانه كاربرد در بلكه -ميبندد كار به كم و بيش نيز ديگر
فضا خلق در سودبخش ويژه به ترفندي جلوهها اين.آنهاست از بيبديلاش
برآن را داستاننويس چخوف كه رو آن از خاصه جذاب ترفندي بودهاند ،
.است نبوده فرادستي
هينكلي رونالد:نوشته
شريعتمداري پرتو:ترجمه
Anton Chekhovs' Plays:منبع