چهارم ، شماره 1135 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 2 دوشنبه 12
|
|
معاصر دوران در بينالملل نظام
روابط در عميقي تحولات شاهد جهان اخير قرن سه دو تاريخ:اشاره
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سر راپشت حياتي دوره چند بينالملل روابط.است بوده بينالملل
.بودهاند استوار خاصي مباني و اصول بر آنها از يك هر كه است گذاشته
نبايد اما.باشد موثر آينده پيشبيني در ميتواند دوران اين شناخت
است برخوردار پيچيدگي آنچنان از بينالملل نظام ساختار كه كرد فراموش
ميخوانيد كه مقالهاي.نيست ساده چندان آن دورنماي از معيني ترسيم كه
بر تاثيرگذار مولفههاي و بررسي را بينالملل روابط در مختلف دوران
مقالات سرويس.ميكند معرفي را آن آينده
روابط در قوا توازن كلاسيك سيستم كه است آن بر مورخين كلي ديدگاه
اين بر مورخين معمولا.آمد وجود به بينالمللي خاص شرايط در بينالملل
انقلاب) و 1789 (وستپاليا صلح) سالهاي 1648 بين دوران كه عقيدهاند
توازن سيستم ثبات طلايي دوران اولين عنوان به ميتوان را (فرانسه كبير
رسيد ، حداقل به دوران اين در مذهبي برخوردهاي.گرفت نظر در قوا
به را خود جاي تدريج به مستبد پادشاهي نظام و كرد رشد آزاد تجارت
مدت اين طول در كه آن با.دادند مردمي دموكراتيك سياسي نظامهاي
نظامي ابعاد در اما افتاد اتفاق ملي دولتهاي ميان نيز متعددي جنگهاي
مراعات را جنگ قوانين طرفين و بودند محدود غايت به جغرافيايي و
آريستوكراسيهاي ميان مساعدت دورانتفكر اين اصلي تفكرميكردند
و شاهزادگان شاهان ، ) نخبگان اينبود اروپايي كشورهاي بر حاكم مختلف
يكديگر با بيشتري مشترك علائق (نظامي افسران و ديپلماتها اشراف ،
عنوان به ميتوان دوران اين از خلاصه بهطور.خود مردم با تا داشتند
يك هيچ تقريبابرد نام دولتها ميان اقتصادي و سياسي همگرايي دوران
و تغيير هيچگونه و نبودند روبهرو انقلابي دولتهاي با مذكور جوامع از
به ممالك اين رهبران ديدگاههاي يا و سياسي ساختارهاي در اساسي تحول
.نميخورد چشم
رفت بين از بنيادي و اساسي صورت به كبيرفرانسه انقلاب با ثبات اين
آزادي ، ) انقلابي شعارهاي با مردمي ارتشهاي.شد دگرگون قوا توازن و
مردمي و ملي ناسيوناليسم ايدئولوژي به توسل با و (برادري و برابري
معنوي و الهي ماموريت يك قالب در را خود عمل مردم و آمدند پديد
جنگهاي.بود حركت اين تجلي بناپارت ناپلئون ارتش كه كردند تفسير
يك آوردن وجود به براي تلاش در حقيقت در او ايدئولوژيك و توسعهطلبانه
چنين.داشت قرار آن مركز در فرانسه كه بود اروپا قاره در جديد نظام
جنگهايي ;زيرپاميگذاشت را موجود قواي توازن سيستم اوليه اصول روندي
نخبگان سياسي نظام نابودي آنها هدف و محدود بسيار زمان آن تا كه
نابودي به تهديد كشورها آن طي كه شد جنگهايي به تبديل بود ، حاكم
خطر برابر در اروپايي كشورهاي عكسالعمل اساس اين بر.ميشدند
سيستم ديگر عبارت به.بود (ناپلئون) دشمن شكست براي اتحاد ناپلئون ،
.ميبرد ميان از تدريج به را گذشته سيستم قوا توازن جديد
در فاتح قدرتهاي (WATERLOO)واترلو در ناپلئون نهايي شكست از پس
اروپا در قوا توازن مجدد ايجاد به تصميم (VIENNA) وين كنگره
و (اتريش صدراعظم) مترنيخ شاهزاده هوشمندانه رهبري تحت.گرفتند
ساختار در قوا توازن جديد دوران روسيه ، اول الكساندر تزار همينطور
اولدر 1914 جهاني جنگ شروع تا كه آمد وجود به بينالملل روابط
.انجاميد طول به (قرن يك تقريبا)
سيستم دورانطلايي دومين عنوان به راميتوان 1815-دوران 1914 اين
اجازه بوربون رژيمسلطنتي حكومت تحت فرانسه بهناميد توازنقوا
در.بماند باقي سيستم اين در اصلي قدرت يك عنوان به شدتا داده
روسيه و اتريش پروس ، فرانسه ، انگلستان ، مانند قدرتهايي مورد همين
را بينالملل روابط و شده داخل متعادل همگرايي ساختار در ديگر يكبار
همگرايي يك در اروپايي دولتهاي كه بود معنا آن به اين.دادند شكل
سيستمي چنين در بودند ، گردآمده بينالملل روابط ساختار در ايدئولوژيك
يا همگرايي دومينبود شده پذيرفته وحكومتها مردم ميان روابط ماهيت
از دولت كه بود آرمان اين اروپايي ، ممالك ميان در ايدئولوژيك اشتراك
.نمايد پرهيز مردم سياسي و مذهبي فرهنگي ، اقتصادي ، امور در دخالت
و فردي زندگي در دخالتي دولت كه شد آزاد اقتصاد باعثپيدايش ، امر اين
.اجتماعينداشت
و برنامه حاكم ، دولتهاي و حكومتها مشترك ديدگاههاي از ديگر يكي
ديدگاه اينبود مردمي انقلابهاي و شورشها برابر مشتركدر سياست
به نيز و مشروعيت رفتن سوال زير از اروپايي پادشاهان ازنگراني ناشي
وحشت اينبود بينالمللي سطح و اروپا در تعادل عدم از آنها دليلوحشت
مليتهاي از كه مجارستان و اتريش عثماني ، چون درامپراتوريهايي
.بود بيشتر ميشدند مختلفتشكيل
و سياسي ابزار معمولا جنگها وين ، كنگره از پس و قرن 19 طول در
روابط در كوچك اختلافات شدن روشن و تعين به محدود و بوده نظامي
.بودند بينالملل
وين كنگره از منتج قواي توازن نظام دهه 1870 اوليه سالهاي شروع با
كه آمد پديد اروپا در سياسي و اجتماعي جديد نيروهاي.نهاد بهضعف رو
نيز و تكنولوژي توسعه اين از مهمتر.بودند موثر وضعيت تزلزلاين در
بينالملل سيستم تحول و تغيير اين اصلي دلايل از صنعتييكي انقلاب
پادشاهي -ملي ارتشهاي پيدايش ملي ، مجددناسيوناليسم ظهور.بودند
ساخت تغيير حكومتها ، و ملي منافع ميان تفاوت ، افزايش(پروس مانند)
تمايز بدون كه مخرب و مدرن سلاحهايي توليد و حاكماناروپا خانوادگي
همگي دهند ، قرار هدف مورد را غيرنظامي و مراكزنظامي ميتوانستند
قرن.ميساخت مشخص را بينالملل روابط جديد كهسيستم بودند نشانههايي
اين با بينالملل روابط جديد سيستم و آغاز چنينمشخصاتي با بيستم
عمده جنگ دو با را بيستم قرن ميتوان اين بنابر.گرفت شكل ويژگيها
در انقلابي دوراني داشت ، شديدي رواني تاثيرات سردكه جنگ و جهاني
روابط در تعادلي سيستم برهمزننده نيروهاي.محسوبكرد بينالملل روابط
و ايدئولوژيها برخورد اساسي طور به ميتوان بيستمرا قرن در بينالملل
افراطي ناسيوناليسم مانند متضاد سياسيكاملا و اقتصادي سيستمهاي
امپرياليستي قدرتهاي مخالف كاملا برخوردمنافع يا و كمونيسم و نازيسم
.است تفسير اين بارز مصداق اول جنگ.آناندانست ميان همگرايي عدم و
شوروي اتحاد در كمونيسم و آلمان در ايتاليا ، نازيسم در فاشيسم ظهور
ديگر و متحده ايالات در سرمايهداري كاملسيستم توسعه و چين ، و سابق
برخورد اين نمونه بهترين بهعنوان ميتوان را آن متحد كشورهاي
جهاني بزرگ جنگ دو كه چنينسيستمي در.كرد معرفي منافع و ايدئولوژيها
خيانت يا شدن تسليم معناي همگراييبه و سياسي تفاهم پيوست ، وقوع به
برخورد.داشت وجود قبلي توازنقواي سيستم در آنچه برعكس درست بود ،
آزاديبخش ، جنبشهاي نميشد ، بزرگخلاصه كشورهاي به منافع و ايدئولوژيها
.داشت چشمگيري حضور سيستم دراين انقلابي گسترده حركتهاي و كودتاها
زرادخانههاي و سلاحها وجود شوروي اتحاد سقوط تا دوم جنگ اواخر از
سرد جنگ از حاصل تضادهاي داشتن نگاه محدود اصلي عوامل از اتمييكي
.بود آمريكا و ميانشوروي
اتمي جنگ قدمي چند تا كه در 1962 كوبا موشكي بحران اتمام از پس
را قوا توازن از جديدي ساختار كه دادند رخ ديگري وقايع رفت ، پيش
واشنگتن سخت شكست و چين هندو در آمريكا نظامي برخورد ;آوردند پديد
رسيدن قدرت به چين ، و شوروي ايدئولوژيكي اختلاف درويتنام ،
كيسينجر و كاسيگين چوئنلاي ، نيكسون ، برژنف ، مانند سياستمدارانواقعگرا
بينالملل روابط در نو سيستمي شكلگيري شاهد تادهه 1970 شد باعث
.باشد
سيستم است ، مانده باقي سوال يك عنوان به همچنان امروزه آنچه
خواهد نمايان را خود جماهيرشوروي اتحاد فروپاشي از پس كه است نويني
چون كشورهايي آن اصلي بازيگران كه است اين اوليه مفروضات.ساخت
يكديگر منافع بايد كه ميباشند اروپايي كشورهاي و چين آمريكا ، ژاپن ،
و ملل سازمان مانند بينالمللي نهادهاي از و دهند قرار موردتاييد را
.نمايند استفاده امنيت شوراي مانند آن ارگانهايتابع
:منابع
RAYMOND. ARON, "PEACE and WAR" (NEW YORK DOUBLEDAY,).
STANLEY HOFFMANN, "THE STATE OF WAR", NEWYORK, RAEGER,-
HENRY KISSINGER "A WORLD RESTORED" BOSTON: HOUGHTON MIFFLIN,
-
رضاقدس محمود دكتر