چهارم ، شماره 1140 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 8 يكشنبه 18
نكنيم گل را آب
هم آدمي باشد آب كه جا هر است محال زيستن آب بدون ;ميبخشد زندگي آب
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آب است حيات و زندگي از مملو هميشه دريا رودخانه ، كنار در دارد وجود
آب نشاط ، براي پاكيزگي ، آب براي آب خوراك ، براي آب شستشو ، براي
زندگيكردن و بودن زنده با برابراست آب كلام خلاصه برايتفريح ،
زمين كره ديگرزندگان حقوق به و نميباشد خودقانع حق به آدمي ولي
به نه ميكند استفاده شستشويخود براي را آب تجاوزميكند ، هم
.ميكند آلوده را آب متاسفانه و حد از بيش بلكه لازم مقدار
خود وليزبالههاي ميگرداند شاد را ميگيرد ، روحش نيرو آب از انسان
خودمان محله در شهرخودمان در نرويم دور زياد رهاميكند آب در را
آبهاي ميباشد روان زباله آن در جايآب به كه است روان جويهايي
تجزيه و مضر شيميايي مواد از پر كه گوناگون رنگهاي به آميخته و سياه
مصرف بار يك ازظروف غيرخانگي خانگي ، زبالههاي انواع ميباشد ، ناپذير
و قوطيهايحلبي و گنديده وميوههاي كبريت و سيگار و تاچوببستني گرفته
در آيا.شناورند آبهايآلوده اين در غيره و موادخوراكي بستهبنديهاي
مامورانزحمتكش نميشود ، يافت سطلزباله ما مغازه در ما ، خانه محلهما ،
ما شهر پاكيزگي بلكهبراي نميگذرند خود خواب تفريحاز براي شهرداري
وجود رويا براي جايي ذهنمان كوچههاي پس كوچه در اگر.زحمتميكشند
زلال جويهاي با آلودگي بدون پاكيزه شهرهاي آن در ميتوان باشد داشته
را رويا اين شهرمان زيست محيط از مراقبت با نيست بهتر آيا ديد ، را
كنيم؟ واقعيت به تبديل
بوهاي استنشاق و زباله از پر جويهاي ديدن با كه ميشود يافت كسي كمتر
مناظر اين ديدن با كه است تعجب بسي جاي !نبرد رنج آن از نامطلوب
هستيم ، سهيم پديدهها اين آمدن وجود به در خودمان ولي ميشويم ناراحت
منزل خارج در ريختن هنگامزباله ما كه بود گونهاي به طبيعت اگر
خارج مازبالهاي كه بود محال خودمانبرگردد خانه به زباله همان
ما تا باشد داشته قانونوجود اين حتما نبايد ولي.بريزيم منزل
اگر ميشودو ناراحت وجدانمان تفكركنيم كمي اگر نريزيم ، زبالهاي
جويها كرد ، نخواهيم را كار اين هرگز كنيم توجه وجدانمان نداي به كمي
نخواهيم رها معابر در را خود آشپزخانه فاضلاب ساخت ، نخواهيم آلوده را
افراد همان كه بدنمان اعضاي از عضوي كار اين با ميدانيم چون.كرد
در تهران ساكن شهروندان ببينيم باد.شد خواهد بيمار ميباشد جامعه
ميانديشند؟ چگونه و دارند نظري چه مورد اين
من نظر به:ميگويد كارگر خيابان مغازهداران از يكي جلالي آقاي
گذاشته خيابانمامور اين دورهگرد فروشندگان براي شهرداري كه همانگونه
.دارد دريافت نقدي وجريمه بگذارند مامور هم آشغالريختن براي است
و نميريزد آب درونجوي را زبالههايش هيچمغازهاي كه است صورت دراين
.ريخت نخواهد زباله آب ياجوي پيادهرو و خيابان كف عابريروي هيچ
اكثرمغازههاي كه ميسازد صحبتهايشخاطرنشان ادامه در جلالي آقاي
ميدان و خراسان ميدان مثل بزرگ جويهاي كنار مرغفروشي و ميوهفروشي
جويها اين درون را مغازهشان زبالههاي مغازه تعطيل و شب هنگام انقلاب
حال در نوجوانيكه پسربچه ازناراحتي كوچكترين بدون ميسازند روان
.پرسيدم بود آب جوي مرغدرون زباله ريختن
:ميگويد ميدهيد؟ راانجام كار اين علت چه به شما -
!ميكنند را كار اين همه -
همهمغازههاي ميدهم انجام را كار نيستماين من فقط:ميافزايد وي
.ميكنند را كار اين خيابان اين
-شهرژنو -اروپا به كه سفري در من:ميگويد تاجدار مرضيه خانم
سطح در ريختن برايزباله شهر اين پليس كهماموران بودم شاهد داشتم
سيگارهم زباله ريختن براي وحتي ميكنند منظور نقدي شهرجريمه
هرگز داشت قانوني اينگونه هم ايران اگر من نظر به دارند ، نقدي جريمه
.نداشت وجود هم سيگار زباله حتي خيابان كف و آب جوي در
آب ريختن درمورد حتي كرد خواهش پايانصحبتهايش در تاجدار خانم
.شود داده تذكر مردم به نيز درمعابر دهان
هنگامزباله فردي هر اگر:شهرداريميگويد كارگر پورمحمدي آقاي
را زباله اين نزديكشبايد بستگان از يكي خوديا كه كند فكر ريختن
كه آب جويهاي توي ريختمخصوصا نخواهد زبالهاي كندهرگز جمع
بارندگي كه بهار فصل در بخصوص است مشكل جويها كردن تميز واقعا
غيره و گل و كادو كاغذ شيريني ، جعبه از پر جويها و ميباشد زياد
با همراه كثيف آب و ميشود زيرپلها آب جوي گرفتگي باعث كه ميباشد
و افراد مرور و عبور با و ميشود روان خيابان سطح در فراوان ميكروب
بيماري باعث بالاخره و منزل وارد طريقي هر به ميكروبها اين ماشينها
.ميگردد
ندارم زبالهبخصوصي كه من:ميگويد لوازمخانگي فروشنده ولي آقاي
كنار جوي هميشه و جوينميريزم درون هرگز هم را مقدارناچيز آن ولي
علت بدين و نميكنند رعايت ديگر مغازههاي ولي ميكنم تميز را مغازهام
مخصوصا برميگردد ، خود اول حالت به باز جوي تميزي ، از بعد بلافاصله
و خيابان كف روي آبش و ميگيرد جوي اين كه پرباران فصول در
و هستم ناراحت بسيار موضوع اين از شخصا من و ميشود پيادهروروان
گردن به را مسئوليت آنها همه ولي ميدهم اطراف مغازههاي به تذكر
.نميكنند اقدامي موردهيچگونه اين در كدامشان وهيچ ميگذارند ديگري
اگر:ميگويد صحنهها آن آوردن خاطر به از ناشي ناراحتي با ولي آقاي
ديگر تا مينوشتم آنها براي سنگيني جريمهنقدي خودم ميتوانستم ، من
كيسه كه بود اين دومم اقدام و نريزند آب جوي داخل را خود زبالههاي
اين به آنها تا ميگذاشتم اختيارشان در جلسه چندين براي رايگان زباله
.نريزند زباله ديگر و كنند عادت كار
تهران جنوبشهر درمانگاههاي از پرستاريكي اقبالي سپيده خانم
و است خطرناك درمانگاههابسيار و زبالههايبيمارستانها:ميگويد
بدوناينكه زبالهها اين كه هستم شاهد من ولي شود سوزانده بايد حتما
انباشته هم درمانگاهروي قدمي پنجاه در گذاشتهشود ، زباله كيسه درون
منازل بچههاي دارد مسكونيقرار مكان درمانگاه چوناطراف و ميشود
خودمچندين من ميكنند استفاده وآلوده خالي سرنگهاي اين از برايبازي
به توجهي هيچ او ولي دادم تذكر درمانگاه رئيس به را نكته اين بار
حداقل درمانگاه و است گران زباله كيسه ميگويد فقط و نميكند نكته اين
هر به نميباشد مقدور من براي كه دارد احتياج زباله كيسه چند روزي
ريخته آب جوي درون آلوده زبالههاي اين كه بودم شاهد بار چندين صورت
ميريزند شهرداري زباله سطلهاي درون دهند اهميت بسيار اگر يا و ميشود
و الكل به آغشته پنبههاي و سرنگها از پر زباله سطل اطراف در باز كه
.ميباشد غيره
شمس زهره