چهارم ، شماره 1144 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 14 شنبه 24
|
|
!است اشتباه نشاني
(اول بخش) جوانان روانشناسي بر مقدمهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
از و برآمده خودش براي مشخصي هويت يافتن دنبال به سويي از نوجوان
خويش غالباارزشهاي و پرداخته همسالانش جمع با همنوايي به ديگر سويي
ميكند اخذ گروه اين از را
طلبي ، رفاه لذتجويي ، نظيربيقيدي ، روحياتي ما جوانان از برخي در
كه تمايلاتبالقوهاي بين كه ميشود ملاحظه انزواگرايي و پرخاشگري
كه بالفعلي تمايلات بين و ميدهد نشان خود از بلوغ آغاز در نوجوان
دارد فاحشيوجود اختلاف مينماياند خود در بلوغ از جوانپس
در جوامع اساسي مشكلات جمله از هويت وبحران جواني مسئله:اشاره
تغيير شخصيتي ، مختلف بحرانهاي شكل به را خود مشكل اين.است گذار حال
بحثو.ميدهد نشان كجروي و ناهنجاري از وموجي ارزشي مراجع مداوم
مرتضي آقاي توسط كه است موضوعتحقيقي مسائلي چنين از برخي بررسي
آنچه.است انجامشده جوانان روانشناسي و جامعهشناسي درزمينه منطقي
تغيير بر موثر عوامل خصوص در اينتحقيق از گزيدهاي ميخوانيد
الگوهاي از جوانان دوركردن ضمن كه تغييراتي.است جوانان نظامارزشي
روانشناسي از نوجوان.ميكشاند بيراهه به و راسردرگم آنان ملي و ديني
انساني عواطفرقيق و خيرخواهي از سرشار سويي وياز.است برخوردار خاصي
بسيار هم او.گراست قهرمان و بلندپرواز ، ماجراجو ديگر سويي از و
متناسب علاقه معنوي و عرفاني اموراخلاقي ، به هم و بوده احساسي عاطفيو
جنسمخالف متوجه است ، گرفته فرا را وي وجود كه زيستي تحولات دليل به و
از نوجوان ترتيب همين بهميدهد نشان تمايل جنسي مسائل به شده ، خويش
به ديگر سويي از و برآمده خودش براي مشخصي هويت يافتن دنبال به سويي
اين از را خويش ارزشهاي غالبا و پرداخته همسالانش جمع با همنوايي
.ميكند اخذ گروه
معنا اين به) والدين از تاثيرپذيري در تغيير هيجانجويي ، استقلالطلبي ،
با تا ميشوند مادر متوجه دختران و پدر متوجه پسران بلوغ دوران در كه
نگرانيهاي (يابند دست بزرگسالي رفتاري فرهنگ به آنها ، از الگوبرداري
معناكه اين به) رواني بدني ، دوگانگي و شكلي تغييرات از ناشي
از برخوردارشدن و بزرگسالي به بهرسيدن مايل سويي از نوجوان
بزرگسالان جهان ازدشواريهاي سويي از و استقلالآنهاست و عمل آزادي
.ميآورند نوجوانپديد براي را سيال مجموعحالتي در..و (ميهراسد
به كسي چه بهاينكه بسته بوده ، شكلپذيري آماده خاص ، فضاي اين در جوان
سومتوجه و سمت همان به غالبا كند ، ويسرمايهگذاري روي كرده ، توجه وي
.ميشود
داراي جوانان از برخي ميشويم متوجه جوانان روحيات در تعمق و دقت با
ديگر برخي.است نظام آرمانهاي مطلوب كه هستند انقلابي -عرفاني روحيه
ظهور منصه به خويش غالب روحيه عنوان به را وعلمجويي جستجوگري روحيه
نظير روحياتي اما.است مطلوب بالنسبه نيز مساله اين كه ميگذارند
از نيز...و انزواگرايي پرخاشگري ، رفاهطلبي ، لذتجويي ، بيقيدي ،
.ميشود ملاحظه ما جوانان از بسياري در كه است مواردي
خود از بلوغ آغاز در نوجوان كه بالقوهاي تمايلات بين ديگر ، تعبير به
خود در بلوغ از پس جوان بالفعليكه تمايلات بين و ميدهد نشان
فوق ، تحولات از برخي البته.هستيم راشاهد فاحشي اختلاف مينماياند ،
رخ بلوغ دوران شناختي و شخصيتي عاطفي ، رواني ، زيستي ، تحولات نتيجه در
كهاز هست هم رو همين از شايد و است طبيعي بالنسبه امري كه ميدهند
آن در كه است زندگي دوران از مرحلهاي نوجواني جامعهشناسان ، ديد
.ميدهد رخ منكرات ارتكاب و بدرفتاري ناگهاني افزايش
عامل با تنها را جوانان روحيات در اخير تحول كه است سادهانديشي اما
از مزبور تحول سببشناسي به كه روست همين از.كنيم تبيين و تحليل فوق
.ميپردازيم نگر جامع ديد يك
بحثديرپايي غرب فرهنگ در موجود متعارض عناصر ضدفرهنگ گروههاي و غرب
.است داشته وجود همواره كه بوده
از انسانامريكايي:ميگويد تحليلگرمعاصر روان هورناي كارن
را خود ميكند ، رو سو بههر زيرا است ، ناگزير بيماريرواني قبولي
انساندوستي او از طرفي از جامعه مثلا.مييابد متناقض نيروهاي كام در
خودپرستي و شديد فردگرايي به را او طرفي از و ميخواهد عام محبت و
او حال عين در ميخواند مساعي اشتراك به را او جامعه ميكشاند ، افراطي
ميخواهد جامعه.خشونتآميزبرميانگيزد رقابت و سودجوييفردي به را
دروغين وسيلهتبليغات به اما روشنانديشگرداند ، و واقعبين اورا
به جامعه.ميدارد واقعگراييباز و روشنبيني از اورا گوناگون
را او خواستهاي و خودنيازها روزافزون اقتصادي اقتضايتوليد
را او خواستهاي و نيازها برآوردن براي كافي وسايل ولي ميدهد ، افزايش
.نميگذارد اختيارش در
پريشانيافتادهاند ، سختبه امريكا هنجارهايجامعه اوضاع ، اين براثر
تقريبا متحده ايالات مقبول برشمردنهنجارهاي و چندانكهبازشناختن
نامهايكلاكون به امريكايي بلندآوازه جامعهشناس سه..است ناممكن
از مجموعههايي (Gillin) وگيلين (Wiliams) يمس ويلي (Kluckhohn)
مجموعهها اين بامقايسه...كردهاند ارائه را امريكا ارزشهاياجتماعي
و مطابقتنميكنند يكديگر با مجموعهها اين كهاولا دريافت ميتوان
.دارد ناسازگاروجود عناصري يك هر در ثانيا
انسان خانوادگي ، علايق گسيختن و كاسبانه رقابت و فردي سودجويي
كهجلوههاي وحشتناكي بيكسي و تنهايي چنگال در را اروپايي و امريكايي
بيماريهاي و فلسفي و هنري وهيچگرايي اجتماعي آشوبگرايي آن نهايي
.كردهاند گرفتار روانياست ،
خويش بطن در غرب كه متعارضي فرهنگ به عنايت با غرب سلطه نظامهاي
در است ، كرده فرهنگي بحرانهاي آبستن همواره را آن عامل همين و داشته
جهت اين در تمهيداتي برآمده ، بحرانزا زمينههاي نسبي مهار صدد
.انديشيدهاند
تمهيدات برخياز فرانكفورت مكتبجامعهشناسي صاحبنظران آثار در
.است گرفته قرار مداقه بررسيو مورد فوق ،
اينكه به توجه با خودشان ، جامعهشناختي ساخت روند در متفكران اين
تنها نه تكنولوژي ، و علم وپيشرفت زمان گذشت با ماركس ، نظر برخلاف
هم پيشين كوششهايانقلابي بلكه نكرده ، پيدا شدت تضادطبقاتي
است ، ضمن شده كمتر و كم جامعه اصلاح درراه تلاش رنگباختهاندو
درصدد است آمده سر ايدئولوگها عصر كهديگر مساله اين به اعتراف
جامعه در سلطه تازه نوع داشتند اظهار آمدندو بر امر اين تحليل
اصلي طبقات ساخت زيرا نيست ، طبقاتي سلطه ديگر پيشرفته ، سرمايهداري
كه است شده دگرگون چنان تاريخي تحول نتيجه در سرمايهداري ، جامعه
هر و نميروند بشمار اجتماعي نظام در تغيير اصلي عوامل ديگر طبقات ،
راستا ، همين در.شدهاند متحد موجود نظام حفظ در جامعه اصلي طبقه دو
امروز جهان در كه مساله اين طرح با مزبور ، مكتب صاحبنظران از برخي
كار زمان ديگر سوي از و باشد داشته وجود نبايد اقتصادي تنگي ديگر
بيابد ، ثانوي اهميتي عيني نظر يافته ، از كاهش حداقل به ميتواند نيز
فراهم مناسب اجتماعي سازمان يك كه اكنون ميكردند مطرح را سوال اين
چرا پس كنند ، زندگي بدونتضاد ميتوانند همه آن در كه است آمده
بجويند ، انقلابسود جهت در بايد امكانات اين از اجتماعيكه نيروهاي
ندارد؟ وجود
خويش مقالات از يكي در سوال اين به پاسخ در (Marcuse ) ماركوزه
:مينويسد
طبقه تغيير حال در دليلتركيب به كارگر طبقه محافظهكاري گرايش
تعداد و آبي كارگرانيقه كاهش به رو سهم.است شده بيشترتقويت كارگر ،
اين(مهندسان ، متخصصان تكنسينها ، )سفيد يقه افزايشكارگران روبه اهميت و
طبقه از بخش آن دقيقا كه است بدانمعنا اينميكند تقسيم را طبقه
به رو نقش توليد ، درفرايند ميكرد ، تحمل را استثمار بيشترين كارگركه
را قاطعروزافزوني نقش روشنفكران ، فرايند ، اين در خواهدداشت ، افولي
وضعيتشان اعتبار به جديد ، طبقهكارگر اين...ميكنند ايفا
و سازمان تجديد آنرا يا و تخريب را توليد مناسبات و ميتوانندشيوه
آن به علاقهاي نه و كار اين انجام به نيازي نه اماآنها.كنند جهتگيري
آن مزاياي از شده ، ادغام كاملا نظامموجود در كه زيرا دارند ،
.برخوردارند
كه مساله اين به پاسخ فرانكفورتدر مكتب ديگر متفكر (Adorno )ادورنو
كهجامعه پاسخميدهد صراحت با نيستيم ، انقلاب شاهدطليعههاي ديگر چرا
را آنچههست جز ديگري جهان انسانها ، كه فرهنگنميگذارد مددصنعت به
است رسيده مرحلهاي به انسانها ريختگيشعور هم در.كنند تصور خود براي
شعور.كرد آگاه درهمريختگي ، اين به را آنها ميتوان زحمت به ديگر كه
را خود انسانهاسرنوشت اينكه به نميتوان ديگر كه رفتهاست پس آنچنان
.بست اميدي تعيينكنند
مخالفت وجود ميزان ميتوانبا را فرهنگ صنعت قوت ميانميزان اين در
كه آنست پيشرفت عصرسرمايهداري در فرهنگ صنعت ويژگي.جامعهسنجيد در
.نميدهد را مسلط و مستقر ساخت با امكانمخالفت
در ماركوزه توسط توده ازفرهنگ انتقادي تحليلهاي بهترين از يكي
نظام يك ماركوزه ، نظر ازاست گرفته انجام ساحتي تك كتابانسان
بعد چند فرهنگ (ميشود شرقي و غربي جامعه دو هر شامل كه )اقتدارگر
اين به.است برخوردار بعد يك از تنها شدن ، مسطح دليل به نداشته ،
و رايج جامعه انسانهاي همه در انديشه ، جهانبيني از شكل يك كه معنا
داده ، جا شبيه خانههاي در را انسانها اجتماعي نظام ميشود ، متداول
جامعه گروهي رسانههاي و غيره و ميكند آنها اندام بر را يكساني پوشاك
بر را يكساني مصرفي اهداف و كرده خلق آنها براي را يكساني نيازهاي
.ميكند القا آنها
منطقي مرتضي
دارد ادامه