چهارم ، شماره 1144 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 14 شنبه 24
و شعبان ماه حلول بهمناسبت روز يادداشت
(1) ايمان و عصمت اسوههاي پياپي زادروز
حقيقت از پاسداري آموزگار
كه است طربي و شادماني رخصت شعبان ، مبارك ماه دريچههاي شدن گشوده
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
روزهاي فرخنده اين درميسازد سرور و لذت از سرشار را تشيع عالم
حكايت و نهادهاند خاك عرصه به پاي اعلي عالم نويدهاي روحاني ،
.بازگفتهاند انسان براي را خاطر انبساط و رستگاري
رحمت زين ننازي ، چرا دل ميانه 1اي حاشيه 0:شعرپلهاي-:312
مهمان عزيز ماهي فرستاد ، ما به كايزد فراوان
غرق و ميرسد راه از (ع)حسين ميگشاييتولد كه چشم شعبان ، مجلس در
با شيعيان استو انتخاب دفتر حسين ، صحيفه آخر.سرخوشياتميكند
دروديوار و برگزيدهاند را خود دفتر ، فرهنگ اين صفحات گزينش
بودن با.بستهاند مذهبآذين اين برگبرگ با را خود مكتبخانه
بيش چيدنحجتهاي و كلمات بافتن و طولاني بهتفسيرهاي نيازي (ع)حسين
در مقصد ، و طريق اينجا.نيست نهايي مقصود و حق راه اثبات براي كم ، و
دارد قرار بزرگمان و كوچك پيشاروي تابناك ، چهرهاي و دلانگيز صحنهاي
آنگاه بگذرد ، رخشان آفتاب اين صدق بر ترديد تهمت كسي ضمير بر اگر و
...جست امراض علت چشمش دو از:بايد ديگر
كاروان قافلهسالار و زاهدان مرشد او نيست ، حقيقت قافله مسافر (ع)حسين
راههاي آشناي و رشيد پيشاهنگ اين تباهي ، شنزارهاي توفان در.است عشق
راهيان اگر و ميبرد امن منزلگاههاي و بركهها به را مسافران فلاح ،
دور نيز حقيقت شهر در نهايي مقصد كاروان ، اين در..باشند پاياستوار
.نيست
آشناترين او ، وشهادت رزم و زعامت و زندگي و سيدالشهداء تولد
شده ماحكايت فردفرد براي زندگي غروب تا ازكودكي كه است روايتي
كه زبان هر از و نيست بردار كهنگي اينداستان ، آنكه عجايب از.است
حيات بر مروري كه روايت اين در حتي.است نامكرر قصهاي شود گفته
.است موجز سخت و دارد امامت شعاع و نبوت انوار ذيل در (ع)حسين
ولمرضاهالله الزكيالتابع السيد الوفي الامام السبط ابوعبدالله
در شعبان ماه از سيم روز به (ع)ذاتالله ، الحسينبنعلي علي والدليل
هفت چون و داشت ارزاني ولادت سعادت (ص)رسول مدينه به هجري چهارم سال
سيوشش به چون و پيوست اعلي رفيق به خداي رسول او نياي شدي ، ساله
برآمد ، سال ده پدر شهادت از چون و گشت فايز علي اميرالمومنين رسيد ،
و دريافت اجل را - عليه سلامالله - بنعلي ابومحمدحسن امام برادرش
تهراني بدايعنگار - الدموع فيض).گشت مفوض و بد حسن نص به عهد ولايت
(ص81 -
بهنمايش را (س)زهرا عزيز پيوندهايبلند و نسبتها كوتاه ، سرگذشت اين
كردار و گفتار تازه بپوشيم ، چشم هم بلند مرتبه اين از اگر.ميگذارد
و ناراستي مظاهر همه با (ع)حسين نابرابر نبرد داستان و شگفتانگيز
عظمت درك براي دليلها اين از يك هرميشود آغاز ظلم و فساد و شرك
مناقب اجتماع و پيوستگيفضايل كه آنجا از اما كافيست بهتنهايي حسين
حياتاو لحظهلحظه در دريا موجهاي تسلسل امامهمچون سومين وجود در
در كه نيز شگفت غمنامه آن:ناديدهگرفت را هيچيك نميتوان هويداست
خود دردناك وجبروت شكوه شد ، پديدار يارانش و (ع)حسين پايانزندگي
دستاوردهاي و اندوختهها همه يكباره به.ميگيرد وام نكته همين از را
به غريب و تنها ;خود تجلي زيباترين در انساني ، نيك فضيلتهاي و معنوي
چگونه شگفتا.ميرود خود صورت شنيعترين در بشري رذيلتهاي مجموعه مذبح
واقعهاي آفتاب ، مرگ.بود رفته خواب به اينگونه روزگار آن در بشريت
.گذشت آن از غفلت به بتوان كه نيست
تاريخ و عقل زاويه درسآموزي ، از و عبرت مدرسه اين به نگريستن
و وجدان از دريچهاي بايد اينجا در.امكانپذيرنيست بهتنهايي
بلند آتش اين از شرري بتوان تا باشد داشته وجود نيز ايماني موازين
تعقل سر از هرچند - برخي كه را آنچه بنابراين.فهميد را ابدي و
حسابگريهاي با (ع)حسينبنعلي امامت شيوه در و گفتهاند - نيكانديشانه
نوع اين قائل اگر حتي.نهاد يكسو به ميبايد كردهاند ، داوري معمول
مغربي خلدون ابن يعني ،...تاريخالعبر صاحب همچون نابغهاي سخنان
متعارف قالهاي و قيل از برتر و عاليتر مرتبهاي (ع)حسين.باشد بوده
.دارد
سومين ،(ع)علي رشيد مباركفرزند نام و ياد قرنها ، از پس اينك ،
.دارد حضور ما ميان در درخشان و تازه همچنان امامت ، آسمان ستاره
همه زادروز.است فضيلت و شرف و عظمت زادروز ،(ع)حسين تولد سالروز
سد از ميتوانند بدان توسل با و نيازمندند بدان انسانها كه خصائلي
...يابند نجات نفساني تيرگي و ستمگري ظلمت
سيدالشهداء رهروي رادر خود راه كه پاسداران ، نام با روز ، اين
معلمبزرگ آموزشهاي از شمهاي خويش ، وشهادت جهاد با و جستهاند
اين.است شده نامگذاري احياكردهاند ، را فضيلت و شرف اسوه و شهادت
شاگردان دوش بر را سنگيني مسئوليت سترگ ، آموزگار اين بزرگو روز
الهي ، امانت اين و عظيم مسئوليت اين پذيرش.ميدهد قرار (ع)حسين مكتب
ايران افتخارآفرين سربازان اين پاسداران ، بر درخشان ، چنين روزي در
.باد مبارك