چهارم ، شماره 1145 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 15 يكشنبه 25
|
|
ايران سهتارساز پير ياد به
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بازدارد راه ادامه از را او مرگ لحظه تا نتوانست سرطان
موسيقي ديار در دلشدهاي هاشمي استاد باره در
توجهي قابل كمكهاي مرحومعشقي از سهتار ساختن زمينه در استاد
برجسته سازنده و نوازنده هاشمي استادمحمود گذشته ، گرفتهفته
سال 1322 در وي.گذشت در ريه سرطان بيماري به ابتلا اثر بر سهتار
بهكار مشغول خارجه امور وزارت در ليسانس مدرك اخذ از پس و شد متولد
پيگيري با همزمان و آورد روي سازي سهتار به انقلاب اوائل از.شد
و يافت راه عبادي احمد استاد خدمت به سهتار ساختن در وتجربه
خرك ، در وي ابتكارات.گرفت فرا را سهتار استاد آن شيوهنوازندگي
به.ساخت برجستهاي سازنده وي از صفحه و چوب انتخاب در تخصصش و گوشها
به وي دست ساخته ساز با كشور سهتار برجسته نوازندگان اكثريت كه نحوي
ذوالفنون جلال استاد از است نوشتهاي زير مطلب.ميرفتند صحنه روي
:ميخوانيم هم با كه سهتار بنام نوازنده
قدمهاي به دارد بستگي افراد اعتبار و ارزش خاكي زندگي اين در
محمود.ميگذارند باقي خود از كه بركتي و خير نشانههاي سازندهو
بدانيم كمنظير بلكه شرايط واجد تنها نه بايد جهت ازاين را هاشمي
بسته نقش روشن دلهاي ديوار و در بر او بركت و خير نشانههاي زيرا
.است
او گفت بايد كنيم بيان جمله يك در بخواهيم اگر را محمود شخصيت
درخت اين از شاخهاي تنها هنر فضاي.بود خداشناس و جوينده انساني
ادبيات در شاخهاي.بود عرفان در ديگر ، شاخهاي برداشت ، در را جوينده
.طبيعي علوم در ديگر شاخهاي و تجربي علوم در شاخهاي انساني ، علوم و
اخير سال اين در.بود پربار و غني شخصي ، كتابخانه حد در كتابخانهاش
زمينه اين در و بود كرده پيدا غرب و شرق عرفان به توجهي قابل گرايش
يكي گرچه عدالت كه بود معتقد ميپرداخت بدان ميكرد پيدا كه مطلبي هر
انسان به خداوند كه موهبتي بزرگترين ولي است هستي مهم پايههاي از
.باشد محبت شايد كرده هديه
بود او در كودكي از كه علاقهاي و عشق بنابه را موسيقي فراگيري محمود ،
در كه درستي بينش بخاطر و كرد شروع ويلون با نوجواني دوران همان از
سازنده و سالم فضايي در و علمي روشي با نيز را موسيقي داشت زندگي كل
براي.شد هدايت سهتار فضاي به علاقه و ذوق اين بعدها كه كرد آغاز
جهت در بايد هنر اين:ميگفت و بود قايل والائي مقام و ارزش موسيقي
.شود گرفته بكار انديشه و احساس تعالي
و كرد استفاده عبادي استاد مرحوم محضر از مدتي سهتار فراگيري براي
بهرهگيري بود شده ايجاد استاد و او بين كه صميميتي و دوستي بهخاطر
زمينه اين در البته كه بود عادي شاگرد يك از بيش استاد محضر از او
از سهتار ساختن زمينه دراست داشته موثر نقش نيز او خود علاقه و ذوق
كه شد موجب او بينش و دانش ولي گرفت توجهي قابل كمكهاي مرحومعشقي
كه جا هر به جهت همين به و نكند اكتفا استاد يك به نيز زمينه اين در
و ميزد سري داشت سراغ رشته اين تعالي و پيشبرد با رابطه در نكتهاي
ساز اين براي جائيكه تا نكرد فروگذار را چيزي زمينه اين در الحق
سهتار ساخت زمينه در وقت هرساخت فراهم نيكو و ارزنده جايگاهي
و كنم مطالعه بايد ميگفت ، ميكردم پيشنهاد و ميرسيد نظرم به نكتهاي
ما هنري فضاي در انصاف و بيغرضي.ميپذيرفت راحت خيلي بود مثبت اگر
اعلا حد در را پسنديده صفت اين محمود كه است كميابي گوهر متاسفانه
.داشت
شده شنيدني و شيرين و پربار بسيار سهتارش نوازندگي اواخر اين در
و ببينند آموزش سهتارش مكتب در بودند مايل كه هم افرادي گهگاه.بود
از هيچكس خلاصه.نميماندند بينصيب بودند شرايط واجد اگر ببرند فيض
سليقه با را ايران موسيقي رديف داشت نظر در.نميگشت باز نوميد منزلش
دوري و تواضع ولي بگذارد علاقهمندان اختيار در و كرده ضبط خودش روش و
امكان متاسفانه ديگر ، سوي از زمان اقتضاي و طرف يك از جنجال از جستن
.نساخت ميسر را امر اين
و رسيد دستم به دوستان توسط تارش سه پيش سال چهارده در كه بار اولين
كردم استنباط و بردم پي شخصيتش به زيادي حد تا او هنري كار طريق از
معمولي انسان يك كار نميتواند حال با و لطيف و ظريف كار اين كه
خودش منزل در ديدار اولين اينكه تا شد پيدا دلم در ديدارش شوق باشد ،
تار سه وقت هر هم حالا.است نبوده بيراه گمانم و حدس ديدم و رسيد فرا
.ميشود زنده دلم در او با مصاحبت احساس ميگيرم دست در را او
مورد او كار و كرد پيدا شهرت هنر فضاي در مرحومهاشمي كه زماني از
شدند او سهتار كارگاه شاگردي داوطلب زيادي افراد گرفت قرار توجه
در يا و من ارزيابي با يعني ميشدند رد اول كنكور در يا اكثرا ولي
خيلي افراد روحيه شناخت در محمود.استاد ارزيابي يعني دوم كنكور
شاگردي داوطلبان بگوئيم بهتر يا شاگردان مورد در و بود تيزهوش
جنبه به اينها اغلب ميگفت و.ميبرد كار به را زيبايي اصطلاح كارگاه
ساخت كتاب:ميگويند بيزباني بازبان و دارند توجه كار اين مادي
نيست حاضر هيچكس شهرت ، و پول صفحه به برسد تا بزن ورق را سهتار
.كند تحمل آنرا از قبل مشكلات
مرگ شد ، اشاره آن به كه معنوي و عرفاني روحيات و افكار پيرو محمود
و بديع من براي داشت مرگ از كه برداشتي مينگريست احترام ديده با را
حالت و شادي و خاطر انبساط نوع يك ميگفت سخن مرگ از وقتي.بود بكر
نه ميدانست وصل مقوله از را مرگ وي.ميآمد وجود به شخص اين در پرواز
.هجران مقوله از
سپري لطيف و شيرين و پربار بسيار را خود ساله سه و پنجاه زندگي
.كرد
پاكش روان به فراوان درود