چهارم ، شماره 1145 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 15 يكشنبه 25
|
|
براي ذخيره گرانبهاترين ;دانشگاهها
توسعه
(نخست بخش) فرهنگي توسعه و دانشگاه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
جوامع تاريخي فرهنگيو سنتهاي با همخوانيدانشگاهها و تطابق عدم
است آورده بار به تلخي ميوههاي توسعه ، حال در
توسعه و رابطهدانشگاه تحليل به كه است پيآن در مقاله اين:اشاره
مفاهيم (رئوفي محمود) ابتدانگارنده راستا اين درفرهنگيبپردازد
نقش تحليل به آنگاه.است نموده تبيين را فرهنگي توسعه و توسعه ، فرهنگ
فرهنگ بر علمي نگرش نمودن حاكم ابعاد در فرهنگي توسعه در دانشگاه
پرداخته فردگرايي و مسئوليتپذيري جمعي ، نظمپذيري فرهنگپذيري ، جامعه ،
حركت نتيجه را پيشرفته جوامع فرهنگي توسعه جمعبندي يك در سپس.است
چند سرانجام.است دانسته بوميشان فرهنگ مسير در جوامع آن دانشگاههاي
جهت در عالي آموزش موسسات و دانشگاهها نقش خصوص در كاربردي توصيه
آموزش و تحليل بازشناسي ، فرهنگي ، ساختار با تكنولوژي و علم انطباق
دانشگاهها استراتژيك نقش همچنين و فرهنگ موانع بررسي و فرهنگي ميراث
.است نموده جامعه صحنه بازنگري در
كاركردهاي داراي ديگر ، اجتماعي سازمان هر مانند مقدمهدانشگاه
آموزشي ، كاركردهاي نهاد اين كاركردهاي مهمترين از.است اجتماعي
دانشگاه ، پژوهشي و آموزشي كاركرد.است فرهنگي و خدماتي پژوهشي ،
در كارآمد و متخصص نيروهاي تربيت دانش ، آموزش و اشاعه توليد ،
و.است توانايي و دانايي مرزهاي توسعه و پژوهش علمي ، متنوع حوزههاي
.است جامعه به غيرمستقيم و مستقيم خدمات ارائه آن ، خدماتي كاركرد
فرهنگي اعتلاي و توسعه از ميتوان فرهنگيدانشگاه ، كاركرد زمينه در
حفظ ، علمي ، فرهنگ توسعه و رشد جهت عمومي فرهنگ غنابخشي جامعه ،
جامعه حيات تجديد و گذشته فرهنگي ميراث و سنتها بازانديشي و انتقال
.برد نام
حائز بعد ازدو فرهنگي توسعه و مياندانشگاه رابطه تحليل و بررسي
فرهنگ و تكنولوژي و علم ميان متقابلي رابطه طرف ، يك از:است اهميت
دانش و علم توسعه مساعد و مناسب فرهنگ كه زماني تادارد وجود جامعه
و يافت نخواهد خوري در بازار دانش ، و علم نشود ، ايجاد جامعه در
و علمي ساخت.بود نخواهد جامعه اساسي و بنيادي مشكلات راهگشاي هيچگاه
نميتواند ديگري بدون يك هيچ كه مرتبطاند ، كاملا نظام دو فرهنگي ساخت
.باشد داشته كارآمدي
در -جديد بهشيوه -عالي آموزش وموسسات دانشگاهها ديگر ، طرف از
فرهنگ از بلكه نبوده ، بومي (توسعه حال در كشورهاي وساير) ما كشور
غرب فرهنگ با هم بيشتر لحاظ ، همين به و شدهاند گرفته وام زمين مغرب
بزرگ دانشگاههاي.كشورها اين سنتي و ملي فرهنگ با تا دارند پيوند
سنتي علمي حوزههاي درون از تدريج به (سوربن و كمبريج آكسفورد ، ) غرب
همان طبيعي ادامه واقع ، در و برافراشتهاند ، سر قديم و وسطي قرون
.اجتماعياند و تاريخي هويت و ريشه داراي رو اين از و هستند ، روند
در جوامع تاريخي فرهنگيو سنتهاي با دانشگاهها تطابق و همخواني عدم
بايد سو يك از دانشگاههااست آورده بار به تلخي ميوههاي توسعه ، حال
به ملتزم ديگر ، سوي از و باشند جامعه فرهنگي سنتهاي و ارزشها حافظ
دانشگاه.هستند جامعه نياز مورد تكنولوژي و علم جديد ارزشهاي اشاعه
اين غير در باشد ، داشته را مهم مولفه دو اين دادن آشتي توانايي بايد
نايرره جوليوس.شد خواهد بروني و دروني بحران و تعارض دچار صورت ،
نغزي جملات توسعه ، حال در كشورهاي در دانشگاه نقش درباره (J.Nyrere)
:مينويسد وي.دارد
موضوعاتي بر را خود تاكيد بايد توسعه ، حال در جامعه يك در دانشگاه
اهميت داراي است آن به وابسته موجوديتش كه ملتي براي كه دهد قرار
انساني آرمانهاي و ملت آن افراد با بايد دانشگاهي چنين باشد ، اساسي
زمانيتوسعه تنها فقير جوامع در ما.باشد داشته تام وابستگي آنان
تسريع به بتواند ميشماريمكه موجه را -آن هرنوع از -دانشگاه يك
توسعه درحال كشور يك در دانشگاه كند ، نقش كمك مردممان رشدواقعي
و بپرورد انساني بدهد ، نيروي فكري راهنمايي همكاريكند ، كه است آن
.باشد او توسعه و رشد و انسان شان ارتقاي خدمت در
فرهنگي توسعه فرهنگو توسعه ، مفاهيم بهتعريف ابتدا نوشته ، اين در
و تجزيه را فرهنگي درتوسعه دانشگاه نقش وسپس ، ميپردازيم ،
.ميكنيم تحليل
از يكي به ما جامعه در اخير سالهاي در توسعه توسعهواژه (الف
اين وسيع بسيار كاربرد رغم به.است شده تبديل مناقشهانگيز اصطلاحات
چنداني اجماع آن مصاديق و معاني مورد در هنوز جامعه ، سطح در واژه
.دارد نظر آن ابعاد از بعدي به كسي هر و است نشده حاصل
و پيشرفت درجهت عمومي و ارادي ودگرگوني تحول ميتوان را توسعه
توسعه ديگر ، عبارت به.دانست نيافته توسعه سازمانجوامع تجديد
از يكي صنعت كه چرا صنعتياست ، جامعه به سنتي تحولجامعه
.ميرود شمار به جديد جهان مهم مولفههاي
پيشگام كهغرب چرا.بود شدن غربي توسعه ، فرايند از مراد ابتدا در
به توسعه نارساييهاي توجهبه با امروزه ، اما بودهاست ، جديد توسعه
برخيمولفههاي ورود نيز و نظامسرمايهداري ، در تحول سبكغربي ،
الگوهاي و راهها متضمن توسعه فرايند توسعه ، مفهوم در غيرغربي
كه چراپوياست بلكه نبوده ايستا امري توسعه.ميگردد تلقي گوناگون
همين به.يابند ميتوانندتوسعه هم اين از بيش غربي يافته توسعه جوامع
جامعه مقابل در ( Post-ModernSociety) فرانوين جامعه از جهت ، امروزه
.ميشود گفته سخن (Modern Society) نوين
كرد ، ذكر كلي بهمفهوم توسعه براي ملاك چند بتوان شايد همه ، اين با
افزايش براي تكنولوژي در آن وكاربرد علم سريع توسعه(جمله 1 از
شدن عقلاني(انرژي ، 3 عاليتر انواع كاربرد(وجوهمختلف 2 در توليد
ميان روشن رابطهاي ترسيم و شدن انضباطپذير يعني انسان ، فعاليتهاي
در مختلف راههاي و شقوق وجود از آگاهي حوزه گسترش(اهداف ، 4 و وسايل
برآوردن جهت در مختلف اجتماعي نهادهاي تنوع و گسترش (زندگي ، 5
نهادهاي و ارزشها در تكثر و تنوع پيدايش و فزاينده نيازهاي
.اجتماعي
اقتصادي رشد عبارتديگر ، به يا سرانه ، درامد را توسعه مدتها ، براي
توسعه آن از منظور و تغييريافته اينديدگاه اكنون اما مينمود ، مشخص
همين به است ، متنوعي و گوناگون ابعاد داراي خود كه است كيفيتزندگي
.ميگويند سخن آن متنوع ابعاد همه با ملي توسعه از امروزه دليل ،
نيازهاي با هماهنگ اجتماعي نظام مجموعه كه دهد نشان بايد توسعه
زندگي نامطلوب حالت از نظام داخل اجتماعي گروههاي افراد اساسي متنوع
سوق معنوي و مادي نظر از مطلوب وضع سوي به و شده خارج گذشته
.مييابد
به جهت در كه مردمعامگراست مشاركت فرايند نوعي كلي ، توسعه طور به
نيازهاي به پاسخگويي منظور به مهارشده انرژي رساندن حداكثر
آنان استعدادهاي شكوفايي و رشد براي و مردم اجتماعي و رواني جسماني ،
.ميشود سازماندهي جامعه در
مختلفيارائه و متنوع بسيار تعاريف فرهنگ از فرهنگتاكنون (ب
نماييم ، واژه اين تعاريفمتعدد درگير را خود آنكه بدوناست شده
اعتقادات ، رسوم ، و آداب مجموعه از است عبارت فرهنگ:گفت ميتوان
به را آنها روزمره زندگي در آدميان كه رفتارهايي و ارزشها هنجارها ،
.ميكنند زندگي آن با و ميگيرند كار
فعاليتهاي بخشكليه ارزش و انسانها جمعي حيات زيربناي فرهنگ
ساده جوامع از اعم -بشري جوامع تمامي اساسي ويژگيهاي از يكي.آنهاست
تمامي در فرهنگ عيني و ملموس حضور -كنوني پيشرفته جوامع و اوليه
همبستگي و پيوستگي اساسي ابعاد از چه ، يكي.است زندگي ابعاد
و شيوه ميتوان را فرهنگ سادهتر ، عبارت به.است فرهنگ افرادانساني
.دانست جامعه يك زندگي راه
روابط و فرهنگي زندگي در تحول نماد فرهنگي فرهنگيتوسعه توسعه (ج
واقع ، در است ، (علمي و سياسي اقتصادي ، ) توسعه اشكال ساير با آن
و ارزشها در نوآوري و خلاقيت ظرفيت بايدافزايش را فرهنگي توسعه
ميگيرند كار به را آنها روزمره زندگي در آدميان كه دانست رفتارهايي
حوزه هشت در ميتوان را توسعه از بعد اين.مينمايند زندگي آن با و
:نمود خلاصه زير
فرهنگ به دسترسي -1
وهنري فرهنگي پرورش و آموزش -2
نوآوري و خلاقيت ارتقاي -3
سنتي فرهنگ و عامه فرهنگ تشويق -4
فرهنگي هويت تقويت -5
فرهنگي مبادلات ارتقاي -6
فرهنگي ميراث حفظ -7
فرهنگ باب در قطعي نگرشهاي توسعه -8
بر حاكم فرهنگ باروري و توسعه ملي ، توسعه مهم بسيار ابعاد از يكي
توسعه.است فرهنگي توسعه توسعهاي ، هرگونه شرط پيش چه ، است ، جامعه
نحوه ديدگاهها ، .نيست امكانپذير آن ، خاص فرهنگ به دستيابي بدون
نظمپذيري ديني ، ارزشهاي جهاننگري ، و جهانبيني گفتار ، شيوه رفتار ،
از فرهنگي باورداشتهاي از بسياري و بودن منطقي مسئوليتپذيري ، جمعي ،
.هستند جامعه صنعتي و علمي توسعه و رشد تعيينكننده عناصر و عوامل
نيست ، اقتصاديمرتبط توسعه با تنها ما تعبير به فرهنگي ، توسعه
با را خود نميتواند جامعه آن بدون كه ميشود محسوب اصلي شرط بلكه
بتوانند مردم آنكه براي.نمايد سازگار تكنولوژي مبهوتكننده پيشرفت
خود احساسهاي بيان قدرت دهند ، شكل آن به و كنند درك را جديد دنياي
ارتباط يكديگر با خود عصر زبان از استفاده با و باشند داشته را
شرط اين و باشد داشته وجود مستمر آموزش تا است لازم كنند ، برقرار
تغييرات با را خود بتوانند اينكه از قبل افراد است ، توسعه اصلي
هماهنگ تغيير با را خود بتوانند بايد دهند ، وفق شغلشان در ضروري
از مجموعهاي طريق از مگر نخواهدآمد دست به توانايي اين و سازند
شيوه فراگرفتن شغلي ، آموزش مسئوليت قبول اطلاعات ، طريق از فرايندها ،
.ميسازند را فرهنگي توسعه يكديگر ، با تركيب در كه خود بيان
دارد ادامه