چهارم ، شماره 1146 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 16 دوشنبه 26
|
|
سياست بر پنهان تاثير
آن و دارد وجود استثناء با همراه كلي اصل يك اكبرياني محمدهاشم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حدود كه است ملي منافع با ذينفوذ گروههاي منافع ميان همسويي فقدان
.است اقتدارگرامتفاوت و تكثرگرا جوامع در آن
نيروهاي تاثير سياسي ، جامعهشناسي به مربوط بحثهاي در:اشاره
عنوان به ذينفوذ گروههاي.ميشود مطالعه و سياستبررسي بر اجتماعي
اختصاص خود به سياست حوزه در را جايگاهويژهاي نيروها اين از يكي
ساختن همسو دنبال به حضورمستقيم بدون گروهها ، اين.دادهاند
كه مقالهاي.هستند خود منافع با سياسي خطمشيهاي و استراتژيها
بر آنهارا تاثير چگونگي و درجامعه را فشار گروههاي موقعيت ميخوانيد ،
.بررسيميكند تكثرگرا و جوامعاقتدارگرا در سياست
مقالات سرويس
در كه هستند اجتماعي مهم نيروهاي از فشار گروههاي يا ذينفوذ گروههاي
و عميق تاثير سياست روند بر يافته توسعه و توسعه حال در جوامع
شيوهها و داشته فعاليت مختلف عرصههاي در گروهها اين.دارند پيچيدهاي
در.ميگيرند بهكار قدرت درصاحبان رابراينفوذ مناسبي بسترهاي و
و سياسي يافته توسعه جوامع ذينفوذ گروههاي كه اشتراكاتي كنار
ميان نيز عديدهاي دارند ، اختلافات اقتدارگرا جوامع ذينفوذ گروههاي
سياسي ساختار در تفاوتعمده از ناشي نيز امر اين علت دارد ، وجود آنها
نوع شاهد هريك تكثرگرا و اقتدارگرا جوامع.است جوامع طيف دو اين
بررسي ميتوانددر آنها تفاوت مطالعه كه هستند ذينفوذ گروههاي از خاصي
اما.باشد موثر قدرت خطمشيصاحبان و جهتگيري همچنين و قدرت ساخت
به نياز جوامع گونه دو اين در ذينفوذ گروههاي تفاوت بررسي از پيش
.دارد وجود گروهها اين تعريف باب در كوتاه مقدمهاي
چونگروههاي ديگري نامهاي با گروههايذينفوذ سياسي ، ادبيات در
را فشار عدهايگروههاي اساس ، اين بر شناختهميشوند نيز فشار
تحقق كه مشترك هدفهاي داراي اشخاص گردهمايي:كردهاند تعريف اينچنين
جستجو عمومي سياست در نفوذ براي سياسي اقدام راه از را خود هدفهاي
:مينويسد ذينفوذ گروههاي و مقايسهاحزاب ضمن نيز دوورژه (1).ميكنند
...كنند اعمال و دستگيرند به را قدرت كه جستجويآنند در احزاب
آن واعمال قدرت زمام گرفتن دست دربه مستقيما برعكس ، گروههايذينفوذ
به و ميگذارند اثر آن قدرتبر از ماندن خارج ضمن نميكنند ، بلكه مشاركت
(2)...ميكنند وارد آنفشار
ذينفوذ گروههاي اولا كه دريافت ميتوان آنها مشابه و تفاسير اين از
شفاف فضاي در فعاليت به حاضر و نميشوند سياست وارد مستقيما خود
فرهنگي اقتصادي ، از اعم) گروهي خاص اهداف ثانيا.نيستند سياسي
عمل يافته سازمان و بوده يافته تشكل و منسجم ثالثا و دارند (..و
حوزه به مستقيما آنكه با گروهها اين ديگر عبارت به.ميكنند
و بااهداف ومقطعي ، خودجوش خلافحركتهاي بر اما نميشوند سياستوارد
.خودميباشند اهداف درپي شده تعيين پيش از و مشخص كاملا برنامههايي
اثر گروهها اين وماهيت شكل تعداد ، در زيادي تااندازه آنچه
ساخت اين ديگر عبارت بهاست برجامعه حاكم سياسي نظام ميگذاردبافت
قدرت تبيين اين بنابر.است ذينفوذ تعيينكنندهگروههاي كه است قدرت
همچنين و گروهها اين تكثرگراوضعيت و اقتدارگرا جوامع در
نبايد گرچه.مشخصميسازد را آنها ودرازمدت مدت كوتاه برنامههاي
وجودنداشته تكثرگرا يا مطلقااقتدارگرا جامعهاي كه فراموشكرد
به برخي كه نوسانهستند در قطب دو اين درميانه معمولا جوامع و
.تكثرگرا قطب به وبرخي نزديكند اقتدارگرا قطب
يا جريان فرد ، دست در قدرت تمركز اقتدارگرا ، جوامع شاخص مهمترين
هر با لذا ميكند ، عمل محدود و بسته حاكم ، قدرت حوزه و است واحد حزب
قدرت جابجايي تكثرگرا جوامع در عكس بر.ميشود مبارزه اپوزيسيون گونه
ميتوانند موجود دولت مخالفان يا اپوزيسيون بنابراين و امكانپذيربوده
گروههاي ترتيب اين به.نمايند فعاليت خود بهاهداف دستيابي جهت
شده پذيرفته اصول چارچوب در ميتوانند اقتدارگراتنها جوامع در ذينفوذ
خود اهداف و منافع ميشوند مجبور و فعاليتنمايند حاكم (نظام يا)دولت
گروهها اين تكثرگرا كشورهاي در درمقابلكنند حاكم قدرت با همسو را
و منافع مخالف ميتواند كه دنبالميكنند را مختلفي اهداف و بوده متنوع
گروههاي تعداد وضعيتمتضادي چنين نتيجه در.باشد حكومتها اهداف
زيرااين جوامعتكثرگراست ، از كمتر بسيار اقتدارگرا جوامع در ذينفوذ
سياسي نظام هستندكه آنهايي به محدود تنها اقتدارگرا ممالك در گروهها
ولذا گسترده گروهها اين عمل حيطه تكثرگرا كشورهاي در اما ميپذيرد
ذينفوذدر گروههاي تعداد گرچه البته.است نيزبسيار آنها تعداد
اين از مهمتر اما است زياد تكثرگرا كشورهاي ودر اندك جوامعاقتدارگرا
اين تعداد آنكه برخلاف.است برسياست آنها تاثيرگذاري موضوع ، ميزان
تكثرگراست جوامع در آنها تعداد از كمتر اقتدارگرا جوامع در گروهها
در كه چرا است ، بيشتر بسيار سياست آنهابر فشار و نفوذ ميزان اما
ندارد وجود آنها برابر در قدرتمندي و چشمگير رقباي اقتدارگرا جوامع
.باشند تاثيرگذار گستردهتر و عميقتر ميتوانند راحتي به بنابراين و
رقابت وجود دليل به تكثرگرا كشورهاي در ذينفوذ گروههاي متقابلا
ديگر عبارت به.برخوردارند سياست بر كمتري تاثيرگذاري از وسيع ،
يا كاهش جهت توان حداكثر بهكارگيري يكديگرو بر ذينفوذ گروههاي كنترل
از مانع نامرئي كهدست ميشود باعث كشورها اين در رقيب نفوذ حذف
.شود ذينفوذ معدود گروه چند يا يك فراگير نفوذ
تكثرگرا و اقتدارگرا جوامع در سياست ساخت ميان كه ديگري تفاوتهاي از
در.است اقتصاد خصوصا بخشها ديگر با سياست ميان رابطه وجوددارد
...و اقتصادي فرهنگي ، نهادهاي از بسياري بر سياست اول ، نوع جوامع
داشته را سياسي قدرت از بيشتري سهم كس هر بنابراين و داشته سلطه
بيشتري تاثير تصميمگيريها فرايند ودر خواهدداشت بيشتري منافع باشد
بيشتر امروزه كه) نوعدوم جوامع در برعكس.گذارد خواهد
فرهنگ روندسياست ، در مهمتري جايگاه اقتصادي اهرمهاي (سرمايهدارياند
ازقدرت بيشتر سهم داشتن اختيار در ديگر عبارت به.دارند...و
مقدمه ، اين اساس بر.ميشود سياست بر بيشتر نفوذ باعث اقتصادي
تاكيد سرمايه بر گرچه اقتدارگرا جوامع در ذينفوذ گروههاي ميتوانگفت
حاكم سياسي نظام و سياست حوزه از برخاسته بيشتر اما;دارند فراوان
قبيله خانواده ، حزب ، يك به متعلق كشورها دراين سياسي نظام.ميباشند
بيرون عرصهها همين از نيز گروههايذينفوذ و است اجتماعي گروه و
را وسيعي امكان آنها سياسيبه نظام به گروهها اين وابستگي.ميآيند
-سياسي قدرت شدندر سهيم ديگر بيان به ميدهد ، هم اقتصاد بر سلطه جهت
به.ميشود اقتصاديهم قدرت در شدن سهيم باعث -آشكار شكل به نه البته
به غيروابسته اقتصادي گروههاي اقتدارگرا ، جوامع در كه است جهت همين
وابستهبه اقتصادي گروههاي آنها جاي و نابود سرعت به سياسي نظام
در روند ، اين خلاف بر.ميگيرند دست در را مالي قدرت حكومت
داشتن اختيار در با كه هستند اقتصادي قدرت صاحبان اين جوامعتكثرگرا
سياست بر..و تبليغي فرهنگي ، اقتصادي ، فراوان واهرمهاي امكانات
داشته اقتصادي قدرت از بيشتري سهم كه گروه يعنيهر.ميگذارند تاثير
.ميآورد دست به قدرتسياسي از افزونتري سهم باشد
گروههاي كه آنجا از.ميآورد پديد نيز ديگري تفاوت اختلافي ، چنين
هميشه لذا سياسياند ، نظام وابستگان از اقتدارگرا جوامع در ذينفوذ
در.ميباشند وقت حكومت به معتقدان از واقع در و موجود وضع حافظ
يا و مستقل ذينفوذ گروه نابودي حاكمدرصدد سياسي نظام صورت غيراين
ذينفوذ گروههاي گونه باعثميشوداين امر همين كه بود خواهد مخالف
سياسي نظام برنامههاي تصميماتو در حداقل كه شوند اپوزيسيون به تبديل
از اپوزيسيون درميان است ممكن گرچه داشت نخواهند چنداني تاثير حاكم
يكگروه كه زماني البته.باشند برخوردار ويژهاي جايگاه و منزلت
مخالف گروههاي قالب در و شود اپوزيسيون به تبديل ذينفوذ
بر.نمود اطلاق آن بر بتوان را ذينفوذ گروه نام كه است عملنمايدمشكل
و حفظ كه ميشوند يافت فراواني ذينفوذ گروههاي تكثرگرا درجوامع عكس ،
گروههاي.ميبينند حاكم جريان و گروه با مخالفت در را منافعخود تعميم
توانسته كه ميشوند دولت موافق صورتي در تنها اينكشورها در ذينفوذ
به بيشتر وگرنه باشند داشته قدرت راس در خودرا سياسي نيروهاي باشند
.كرد خواهند عمل مخالف شكل
و اقتدارگرا كشورهاي در ذينفوذ گروههاي مميزه وجوه از ديگر يكي
ملي منافع با گروهها اين منافع رابطه حدود و ميزان تكثرگرا جوامع
ميان همسويي فقدان آن و دارد وجود كلي اصل يك مورد اين در.است
تكثرگرا جوامع در آن حدود كه است ملي منافع با ذينفوذ گروههاي منافع
.است متفاوت اقتدارگرا و
يك هر كه هستند بسياري گروههاي از متشكل امروزين صنعتي جامعههاي
دارند ويژهاي منافع گروهها نوع اين تمام...دارد را خود ويژه منافع
در جامعه كل منافع با اغلب و ديگر گروههاي منافع با بيش و كم كه
(3).است تضاد
نيز اقتدارگرا كشورهاي شامل كلي اصل يك عنوان به موضوع اين
در.است منافع تقابل ميزان در تفاوت شد ذكر كه ميباشدوليهمچنان
خاص منافع دنبال به هريك ذينفوذ گروههاي كه ازآنجا تكثرگرا جوامع
گروهها از يك هر لذا وجوددارد آنها ميان سختي رقابت و ميباشند خود
سعي بيشتر اجتماعي سياسي ، جايگاه دستآوردن به و خود حيات ادامه جهت
تا باشند هم ملي منافع پي خاص ، در امتيازات كسب با همزمان دارند
به اقتدارگرا جوامع ذينفوذدر گروههاي.ندهند دست از را خود موقعيت
خود گروهي پيمنافع در غالبا كننده كنترل اهرمهاي و رقيب فقدان دليل
فدايمنافع نيز را ملي منافع موارد بيشتر ودر ملي منافع تا هستند
دليل به كشورها اين در ذينفوذ گروههاي.ميكنند خود گروهي
هرگونه خشونت ، ابزار داشتن اختيار در و سياسي قدرت با ارتباطتنگاتنگ
تامين به قادر راحتي به بنابراين و ميكنند سركوب رانيز مخالفتي
به.ميباشند -باشد ملي منافع با تقابل در هرچند -خود خصوصي منافع
ذينفوذ گروههاي گروهي منافع و ملي ميانمنافع تضاد ميزان ترتيب اين
اين پيامد.تكثرگراست جوامع از مراتبگستردهتر به اقتدارگرا جوامع در
به ضربات اين.ميآيد وارد جامعه كهبر است جبرانناپذيري صدمات وضعيت
روند اين.ميشود مضاعف بهبيگانگان ذينفوذ گروههاي اغلب وابستگي دليل
جاي بر اقتدارگرا و تكثرگرا جوامع در متفاوتي نتايج مدت دراز در
با ذينفوذ گروههاي تضادمنافع تعميق دليل به و زمان گذشت با.ميگذارد
اقتصادي و اجتماعي ، فرهنگي -سياسي گروههاي منافع نيز و ملي منافع
در و افزودهشده اپوزيسيون عمل عمق و شدت بر سياسي ، نظام از خارج
در.اجتنابناپذيرميشود كشورها اين اكثر در خشونتبار برخوردهاي نهايت
كه آن اول.شود ظاهر است ممكن شرايط گونه دو تكثرگرا كشورهاي
قدرت صاحب انحصاري طور به ذينفوذ معدود گروه چند يا يك ممكناست
و تبليغات با خود كنندو بيرون صحنه از را گروهها بقيه شوندو اقتصادي
كنند خود منافع متوجه را جامعه اقتصادي سياسي ، متعدديفرهنگي ، ابزار
معدود گروه چند منافع با معني هم را خود جامعهمنافع كه گونهاي به
گروهها اين به وابسته سياسي صورتنيروهاي اين در كه بداند ذينفوذ
مطلق شكل به وضعيتي چنين.صاحبميشوند انحصاري طور به را سياسي قدرت
فضايي در سياسي فعاليت باشدزيرا داشته وجود نميتواند مدت دراز نيز و
كه صورتي در مردم برايتوده عيني شرايط مشاهده و ميگيرد انجام شفاف
حاكميت از كندمانع عمل آنها منافع خلاف بر سياسي اقتصادي ، شرايط
لطمه منافعملي اقتدارگرا كشورهاي در اگر.ميشود گروهها اين بلامنازع
عواملآشكار و ذينفوذ گروههاي برود ، بحران روبه جامعه وضعيت و ببيند
جوامع در اما ميپردازند مخالفان با رويارويي به خشونت با آنها
از سياسي ، و اقتصادي ناهنجار اوضاع ظهور صورت در اول نوع تكثرگرااز
و آمده وارد فشار ذينفوذ گروهها و حكومت بر جرياناتمختلف سوي
نبوده سركوب به قادر تمركزگرايي نبودن دليلنهادينه به حاكم نيروهاي
.مينمايند عمل ملي منافع راستاي در ويا ميروند كنار يا ناچار به و
نيز معمولا كه شود ظاهر تكثرگرا كشورهاي در است ممكن كه دومي شق اما
ميان رقابت وجود دليل به و مدت دراز در كه است آن است اينگونه
دنبال به بيشتر عمومي افكار جلب براي گروهها اين گروههايذينفوذ ،
دراز در اقتدارگرا ، كشورهاي در اگر ديگر عبارت به.ميروند ملي منافع
مخالفين با آنها سياسي نيروهاي و ذينفوذ گروههاي رويارويي شاهد مدت ،
گرفته خود به ديگري شكل فرايند اين تكثرگرا كشورهاي در هستيم مردم و
نزديكتر يكديگر به ذينفوذ گروههاي منافع و ملي منافع زمان گذشت با و
.شد خواهد آميز خشونت رويارويي براي بديلي بيشتر تفاهم ولذا شده
:پانوشتها
موريس.دوورژه (3)سياستص 358 علم بنيادهاي عبدالرحمن.عالم (1)
ص 186 سياست علم اصول
ناصر ترجمه بشري جوامع گرهاردسير.ولنسكي جين.لنسكي (4)
.ص 422.موفقيان