چهارم ، شماره 1148 دسامبر 1996 ، سال آذر 1375 ، 18 چهارشنبه 28
|
|
ميشود؟ نهادينه چگونه مطبوعاتي اخلاق
و قواعد مشكل يعني اخلاق مسئله دسته دو هر از مطبوعاتي جامعه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سو يك از مطبوعاتي كار در ديگر عبارت به ميبرد ، رنج تعهد مشكل
و بوده برخوردار روشن تعاريف از كه بنيادين و كلي عام ، قواعدي
وجود باشند مطبوعاتي كار راهنماي مطلوب آرمان يك عنوان به بتوانند
نيز موجود اخلاقي قواعد به پايبندي و تعهد ميزان ديگر سوي از و ندارد
است پايين
دست و اجرا قابل قواعدي يا ذهنياند مفاهيمي اخلاقي اصول اشارهآيا
قرار مداقه مورد بايد مفاهيمي چه اخلاقي قواعد تبيين يافتني؟براي
نجات جهل ، و ترس سود ، سيطره از را اخلاقي تعهد ميتوان چگونه گيرد؟
تفسير در را ما اندازه چه تا اخلاقي مفاهيم از منظر اين تبيين داد؟
ديگر عبارت به كرد؟ خواهد ياري مسلمان روزنامهنگار مطبوعاتي اخلاق
بيهنجاري ، قيود از را مطبوعات خبرنگاران ميتواند اندازه چه تا اخلاق
مخاطب حقوق گرفتن نظر در به را آنان و برهاند فردي نفع خودسانسوري ،
به آسمان از را خود همچنين و بدهد؟ سوق مسايل از يافتن اطلاع جهت
پيشبينيپذير ، و قانونمند مشخص ، رفتارهاي درقالب بياوردو زمين
سمينار در كه -زير مقاله كه هستند سوالاتي اينها سازد؟ نهادينه
به دارد سعي -شده قرائت مسلمان روزنامهنگار مطبوعاتي همانديشياخلاق
.بدهد توجهي خور در پاسخ آنها
مقالات سرويس
انتظارات و حقوق رعايت جامعهشناسي ادبيات در بياتاخلاق فريبرز
اخلاق فوق تعريف بنابر.است شده تعريف اختيار و ميل روي از اجتماعي
و قواعد اخلاق ، نخست بعد ;است واساسي مهم بعد دو داراي اجتماعي
بعد.ميدهد تشكيل را نظرياخلاق جنبه واقع در كه است (Rule) مقررات
عمل صحنه مقرراتدر و قواعد آن رعايت يا(Commitment) تعهد دوم
و وضعف ابهام و اختلال.ميسازد را عملي اخلاق حقيقت در كه است اجتماعي
در و كرد خواهد اخلاقي مشكل توليد بعد دو اين از يك هر در كاستي
.داد خواهد نشان اخلاق به پايبندي عدم و بينظمي صورت رابه نهايتخود
را اخلاقي قواعد كه مسائلي مهمترين از اخلاقيبرخي قواعد مشكل
:است قرار بدين ميكند مختل
قواعدي به اخلاقي ارزشهاي و قواعد چنانچه -مقررات و تكاليف تورم -1
بالايي حجم با اجتماعي عمل در افراد نشود ، محدود بنيادين عامو كلي ،
ميبينند دشوار را آنها به پايبندي كه ميشوند مقرراتمواجه و قواعد از
.ميزنند سرباز قواعد به عمل از بنابراين و
اختيار و انتخاب قدرت اخلاقي درشت و ريز تكاليف بالاي حجم ديگر سوي از
با را اخلاقي ارزشهاي دروني و وجداني پذيرش و ميكند سلب افراد از را
.ميكند مواجه مشكل
به بايد اخلاقي ارزشهاي و قواعد -قواعد و ارزشها رويارويي و تضاد -2
زيرا.نگيرند قرار هم با رويارويي و تضاد در كه شوند نحويانتخاب
و شد خواهد تمام ديگري هزينه به ارزش و قاعده يك به عمل صورت اين در
خدشهدار نيز را ارزشها قداست عمل ، در بلاتكليفي ايجاد ضمن نهايت در
زيادي ميزان به اخلاقي ارزشهاي و مقررات شدن خرد و جزئي.كرد خواهد
تاكيد فوق دلايل به.ميكند فراهم را آنها رويارويي و تضاد احتمال
تشكيل را هماهنگ و منسجم عام نظامي بايد اخلاقي قواعد و ارزشها ميشود
.دهند
تعبير موجب مقررات و قواعد تعريف در ابهام -قواعد تعريف در ابهام -3
از گرايان خاص و سليقهاي تعريف نوعي نتيجه ودر متعدد وتفسيرهاي
آن از را اخلاقي ارزشهاي خاصگرايي چنين.ميشود اخلاقي ارزشهاي و قواعد
از و ميكند دور است اكثريت دلپذير و خواست مورد كه مطلوبيتي و كليت
خودخواهي مرز تا فردي تفسيرهاي و توجيهات با اخلاقي ارزشهاي ديگر سوي
قواعد ابهام براينها علاوه.ميكنند پيدا نوسان غيراخلاقي رفتارهاي و
كه ميآورد بوجود را بلاتكليفي نوعي و سردرگمي موجبات ديگر گروهي براي
.ميكند مختل را اخلاقي نظم نتيجه در و رفتار پذيري پيشبيني
شوند انتخاب چنان بايد اخلاقي مقررات و قواعد -قواعد مطلوبيت عدم -4
كه نوعي به.باشند مردم اكثريت يا همه خواست مورد و مطلوب كه
خود راه در تلاش و انگيزش به را افراد آرماني يك عنوان به بتوانند
به باشد داشته گونه تقدس حالتي بايد اخلاقي قواعد مطلوبيتوادارند
معرض در و نباشد مصطلح معني به فايده و نتيجه به معطوف كه طوري
.نگيرد قرار سودگرايانه محاسبات
بيشترين اخلاقي ، مقررات و قواعد اهميت اخلاقيعليرغم تعهد مشكل
و مقررات رعايت به افراد تعهد ميزان يا عملي بعد به جامعه مشكل
اخلاقي تعهد زمينه در مسائل مهمترين از برخي.برميگردد اخلاقي قواعد
:است چنين
اخلاقي با ما حالتي چنين در -نفع خاطر به اخلاقيات رعايت -1
دليل به نه را اخلاقي ارزشهاي و قواعد مردم.هستيم مواجه سوداگرانه
رعايت ميكند فرد نصيب كه نفعي و سود دليل به بلكه آنها ماهيت ارزش
اقتضايي حالت اخلاقيات اينجا افراد ، منافع تضاد به توجه با.ميكنند
سودمند و مفيد است ممكن خاصي فرد براي و شرايطي در يعني ميكند ، پيدا
ديگري فرد براي و ديگر شرايط در اما شود ، رعايت بنابراين و باشد
دليل همين به.شود زده سرباز آنها به عمل از و نباشد چنين است ممكن
حدس نميتوانيم ما يعني ميشود ، پيشبيني غيرقابل ما براي افراد رفتار
حالي در اين.ميزند سر افراد از رفتاري چه مختلف موقعيتهاي در بزنيم
ميكند دنبال را هدف اين رفتار ، كلي قواعد عنوان به اخلاقيات كه است
موقعيتهاي در را مردم رفتار و مشخص يكديگر از را افراد انتظارات كه
و نظم نوع اخلاق گفت ميتوان كلي طور به.كند پذير پيشبيني مختلف
تضاد دليل به سوداگرانه برخورد كه ميكند دنبال را هنجاري انسجام
.ميكند شكننده و ناپايدار بسيار را نظم اين منافع
خاطردستوري به صرفا اخلاقيات چنانچه -ترس بخاطر اخلاقيات رعايت -2
شود ، رعايت پاداش از محروميت يا تنبيه از ترس روي از و شده داده كه
عبارت به.ميكند پيدا كاهش حداقل به تبعيت براي فرد دروني انگيزش
صورت به كه نميداند دلپذير و مطلوب را اخلاقيات فرد حالت اين در ديگر
به صرفا بلكه بپردازد آنها رعايت به اختيار و ميل روي از و دروني
.ميكند تبعيت اخلاقيات از پاداش از محروميت يا تنبيه از ترس دليل
است مواجه افراد مسئلهمشاركتپذيري با شد گفته همچنانكه اخلاقي چنين
اين.برانگيزد را افراد ميل روي از و آزادانه مشاركت نيست قادر يعني
رعايت زماني تا فقط يعني باشد ناپايدار اخلاقيات كه ميشود موجب مشكل
دليلي كسي صورت اين غير در باشد فعال بيروني كنترل اهرمهاي كه شود
راهنمايي پليس كه بكنيد را چهارراهي تصورندارد آنها رعايت براي
راننده چند ميكنيد فكر نيست ، خبري نيز جريمه برگه از و ندارد وجود
!ميايستد قرمز چراغ پشت
بسياراخلاقي خصوصي عرصه در ما بسياري جهات از -اخلاقي خاصگرايي -3
در راميكنيم ، آشنايان و دوستان انتظارات و حقوق رعايت يعني هستيم
بسيار را نظافتخانهمان هستيم ، آداب مبادي بسيار ميهمان با برخورد
از و هستيم ووقتشناس دقيق بسيار شخصي كارهاي برايميكنيم رعايت
عرصه به پا همينكه اما مواظبتميكنيم تمام دقت با اماني شخصي اموال
ميبازند رنگ اخلاقي ارزشهاي تماماين ميگذاريم خصوصي محيط از بيرون
وآشنايان نزديكان با برخورد در و خصوصي عرصه در ما ديگر عبارت به
كه كساني با برخورد در و اجتماعي عرصه در اما ;هستيم اخلاقي بسيار
به.ميگذاريم پا زير را اخلاقيات راحتي به ميناميم راغريبه آنها
اوليه گروههاي در ما روابط و مناسبات بالاي حجم جامعهشناسان عقيده
دايره به ما احساساتي و عاطفي تعهدات عمق نيز و آشنايان و فاميل چون
روابط حجم نيز و اجتماع عرصه به ما اخلاقي تعهدات گسترش با نزديكان
اعتماد و عاطفه تعهد ، عمق ديگر عبارت به.دارد معكوس رابطه ثانويه
غريبهها يا ديگران به آنها گسترش و سرايت مانع خصوصي عرصه در ما
كه است نزديكان به بالا تعهدات اين گفت بتوان شايد اصولا و ميشود ،
ترجيح و بالا تعهد از پارتيبازي مثلا.ميشود ديگران حقوق رعايت مانع
نزديكان كار ما و ميگيرد ريشه مردم ساير به آشنايان و نزديكان كار
يا ديگران حقوق گذاشتن پا زير قيمت به راهمياندازيم زودتر را
وظيفه اجراي مانع موارد بسياري در عاطفي عميق بسيار روابط.دوستيها
نزديكان و فاميل كوچك گروه به زياد اعتماد همچنين ميشود قانون و
.ميشود مردم ساير به نسبت بدبيني و سوءظن و اعتماد كاهش موجب
ازخودخواهي معتقدند كه چرا ميدانند ضداخلاق بسياري را خاصگرا اخلاق
درحاليكه.ميگيرد ريشه عمومي نفع به گروهي و شخصي نفع ترجيح و
و دگرخواهي ايثار ، اجتماعي انتظارات و حقوق رعايت معني به اخلاق هسته
.است خودخواهي هرگونه با مغاير اين و است عشق
حدنظري از بيش اخلاقي ارزشهاي و قواعد اگر -اخلاقيات بودن تجريدي -4
نداشتهباشند را تجربي و عملي تعريف قابليت و باشند تجريدي و
افراد از مرتب اينكه مثل.نيستند عمل در آنها رعايت به قادر فاعلين
عبارت به.باشيد چطور يعني نشود گفته اما باشيد شودخوب خواسته
با يا بودن ، درستكار يا بودن خوب رفتاري و عملي معرفهاي چنانچه ديگر
.باشند چنان نيستند قادر نشود مشخص مردم براي...و بودن تقوا
فشارهاي و نيازها چنانچه -عيني نيازهاي و ذهني ارزشهاي مقابله -5
و ذهني ارزشهاي مقابل در مادي تمناهاي و خواهشها و زندگي عيني
اجتماعي و دروني كنترل اهرمهاي ديگر سوي از و گيرند قرار اخلاقي
سرباز اخلاقيات به عمل از مردم.باشد شده ضعيف نيز افراد كردن
اوج فردي تمناهاي و خواهشها دروني كنترل نظام شدن ضعيف با.ميزنند
تمناها و خواهشها اين خود فشارهاي با نيز اجتماعي عيني محيط ميگيرد ،
ارزشها و افكار بر اعمال زمان مرور به كه نحوي به ميكند تقويت را
تغيير عيني رفتار و اعمال نفع به ذهني ارزشهاي نهايت در و كرده غلبه
.ميكند
يعني اخلاق مسئله دسته دو هر از مطبوعات مطبوعاتيجامعه اخلاق
مطبوعاتي كار در ديگر عبارت به.ميبرد رنج مشكلتعهد و قواعد مشكل
برخوردار روشني تعاريف از كه بنيادين و كلي عام ، سوقواعدي يك از
باشند مطبوعاتي كار راهنماي مطلوب آرمان يك عنوان به بتوانند و بوده
اخلاقي قواعد به پايبندي و تعهد ميزان ديگر سوي از و ندارد ، وجود
رفتار در زير شكل به را خود مسائل اين.است پايين نيز موجود
:ميدهند نشان مطبوعاتي فعاليت و روزنامهنگاران
و بايدحوادث اينكه در روزنامهنگار-بيهنجاري يا بلاتكليفي -1
را واقعيت از تنهابخشي يا كند گزارش هست همانگونهكه را وقايع
در روزنامهنگار شده موجب برخورد شيوه اين.است بلاتكليف منعكسكند
.برد بسر آنومي جامعهشناسان بهقول يا بيهنجاري حالت يك
در وفراگير عام معياري كه آنجا روزنامهنگاراز -خودسانسوري -2
مواجه سليقهاي و قضاوتهايفردي با كارش وپيوسته ندارد اختيار
كند سانسور را خود و بماند اطلاعات حداقل مرز در ميدهد ميشود ، ترجيح
برخوردي چه او با اخبار و وقايع همه گزارش صورت در نيست مطمئن چون
.ميشود
از دليلبرخورداري به گاهي خبريروزنامهنگار منابع -منبع سلطه -3
را خود تفكرات راحتي به كه برخوردارند اقتداري چنان سياسياز وجاهت
و نقادانه منصفانه ، برخورد اجازه كمتر و ميكنند تحميل خبرنگار به
دانش ضعف به مشكل اين از ديگري بخش البته.ميدهند او به را تحليلي
بررسي مورد بايد خود جاي در كه برميگردد روزنامهنگار تخصصي و علمي
.گيرد قرار
به اخلاقيروزنامهنگاران مشكلات از بخشديگري -كل توهمداناي -4
ودر داناتر را خود است آنانممكن از برخي كه توهمبرميگردد اين
چنين در.مردمبدانند صلاح و خير و تشخيصنيازها در صالحتر نتيجه
آموزش و هدايت مسئول را خود اخلاقي ، برتري توهم با روزنامهنگار حالتي
مشكلات مسائل ، نيازها ، به است حاضر كمتر و ميداند يكطرفه بصورت مردم
تودهاي اينحالت در مردم.بدهد اهميت مخاطبان ديدگاههاي و علائق و
درستي به را خويش مصالح نيستند قادر كه ميشوند تلقي صغير و عوام
.ميباشند هوشيار و دانا سرپرستاني نيازمند و دهند تشخيص
حق عنوانمقدمداشتن به مشكلي ازچنين ارتباطات نظريههاي در
يعني.بردهميشود نام اطلاعات گيرنده بهحق اطلاعات فرستنده
قرار مخاطب از بالاتر و برتر را خود اغلب جرايد ارباب و خبرنگاران
منتقل ميپسندند خود را آنچه هميشه ميدهند ترجيح اين بنابر و ميدهند
را ارتباط نهايت در مشكلي چنين.ميخواهد مخاطب آنچه نه كنند
به نيستند حاضر اطلاعات و اخبار فرستندگان كه چرا كرد يكسويهخواهد
.دهند اهميت مخاطب بازخوردهاي و ما واكنش
دارد ادامه