چهارم ، شماره 1152 دسامبر 1996 ، سال دي 1375 ، 23 دوشنبه3
|
|
تاريكي در سفر
بورخس از جديدي زندگينامه انتشار
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
جيمز و ميكرد عجز اظهار راززندگي شناخت و هستي برابر در بورخس
او وشناساندن شناختن در نوشته ، او از كه درزندگينامهاي وودال
است مانده عاجز
خورخه و داشت ، سر در رويايبهشت زبان انگليسي نابيناي شاعر ميلتون
هنگام در رازآلود ، باغهايي خيابانهاي خود نابينايي بورخسدر لوئيس
فهرستهايبيپايان و مطايبتها ، طيفي ، معماهايماوراء بينالطلوعين ،
رفته ياد از كتابخانههاي قفسههاي در گرفته خاك و گرد كتابهاي
جنگ از و كشيد را پرون ديكتاتوري عذاب زندگيش در اوراميپرورد
ياد به تعبير شانه سر بر كچل مرد دو دعواي.بود اندوهگين فالكلند
عصر آدمهاي سان به زندگي در بورخس.است جنگ اين از او ماندني
و رسوم و آداب و ميبرد سر به مادرش با سالي پير تا.بود ويكتوريا
.ميداشت پاس بود شده زاده آن در كه را عصري شكوه
يكسره هم راستي به و جريانداشت تخيلاتش و افكار در بورخس زندگي
ملي كتابخانه مسئوليت تخيلات ، و افكار از بيرون.تصويربود و خيال
ترك را قيلوله خواب بود ، علاقهمند استيك و سوپ به داشت ، برعهده را
و ميكرد صرف دوستانش با را شام ميكرد ، كار باز آن از بعد نميكرد ،
.ميرساند صبح به بيخوابي با را شبها
و شد كامل وي اجدادي و نابيناييآباد طرف اين به عمرش دهه پنجمين از
عاشق.ميشد برگزار تاريكي در مختلف بهكشورهاي سفرهايش
خود ديرپاي تاريكي در و بود نوشتههايقديمي و نقشهها دايرهالمعارفها ،
از -زمان نيرنگهاي توهماتو به و تكرار به.ميكرد لمس دست رابا آنها
.بيزاربود خود تكرار از اما بود دلبسته -زماناسلامي تا برگسوني زمان
اين.ميكرد مراعات را واندازهها ميجست دوري افراط از همچنانكه
داستانهاي رياضيگونه وحساب نظم.پيداست نوشتههايش در مراعاتمخصوصا
.بازميداشت رماننويسي وادي به نهادن پا رااز او كوتاهش
آن در كه است ياالف و ويهزارتوها آثار نمونه و نوعي داستان
علمي تحقيق حتي و هيئتواقعيت به بورخس فتان و گسيخته افسار تخيل
.ميآيد در ازرنديگري لعابي با
اخيرا.است دشوار و آسان او خود همچون بورخس براي زندگينامه نوشتن
را كتاب يك آينه در عنوانمردي كه شده منتشر انگلستان در كتابي
انگليسي هفتهنامه نوشته به.است بورخس از زندگينامهاي و دارد برخود
به چندان كارش در وودال جيمز زندگينامه اين نويسنده اكونوميست
باشد مثمرثمر ميتوانست كه راههايي به رفتن از كه رفته مختلف واديهاي
بورخس خود آثار از استفاده راهها اين بهترين جمله از.است بازمانده
بود نابينا كه آنگاه حتي بورخس.است مانده غافل آن از وودال كه بود
به را خيابانها گوشههاي و خيابانها احوال و جزئيات دقيقترين گويي
داستانهاي در كه هست زيادي خيابانهاي آيرس بوئنوس در.ميديد عينه
.است شده وصف بورخس
عجز اظهار زندگي راز وشناخت هستي برابر در بورخس لوئيس خورخه
و شناختن در نوشته بورخس از كه زندگينامهاي در وودال جيمز و ميكرد
دشت:است كافي نمونه يك به اشارهاي تنها است مانده عاجز او شناساندن
در شهر اين حومه و گسترده آيرس بوئنوس غرب در پامپا سرسبز و بيكران
اين با هموطنانش همه مثل هم بورخس است گرفته شكل پامپا در نقاط برخي
داستانهاي نوشتن از او.ميديد را آن خواب و داشت موانست دشتها
بزرگ گاچوي حماسه و ميآمد طرب به (پامپا دشت اسبسواران) گاچويي
نزاعي كه ميداشت اظهار وي.ساخت جاودانه آثارش در را فييرو مارتين
دنيا سلاطين و سلطنتها تمامي از بيش مرا پامپا در شهركي در مسلحانه
.ميسازد متاثر
اشاره پامپا به هم حتييكبار بورخس جديدالانتشار زندگينامه در اما
به نسبت رانيز نابينا مرد زندگينامه خواننده اينغفلتها و نشده
تخيل از حتي ديگر نابينايي اين در كه دريغا و ميكند ، نابينا موضوع
.باشد خواننده دستگير تا نيست خبري هم بورخس
بيرجندي فاضلي محمود ترجمه