چهارم ، شماره 1154 دسامبر 1996 ، سال دي 1375 ، 25 چهارشنبه 5
|
|
چرا؟ و كجا تا تجملات
بدي چيز اصلا خود زيبانماياندن و آن ، معقول البته خودنمايي ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ما كه دارد را آن لياقت ويا است شايسته وسايلي و ابزار چه اما.نيست
.دهيم نشان زيبا را خود آن تمسكبه با
:مثل روحي و دروني زيباييهاي احساس و نعمت از را ما دوستي زيور
:ميشود زيبايي وقت آنمحرومميكند كودك يك لبخند يا مادر بوسيدندست
.مدل فلان اتومبيل يا مچي درساعت رفته بكار طلاي عيار تعدادالنگوها ،
تعدادي است كافي آن بررسي براي كه است عيني آنقدر موضوعات از بعضي
خواه مخاطب ، صورت آن در.كرد رديف هم كنار را مثال تعدادي و آمار
به را موضوع ديگري هركس يا همسر يا دوست مدرسه ، شاگرد يا باشد فرزند
.مييابد در را آن منفي و مثبت عواقب و پيامدها و ميكند لمس راحتي
بيشتر بسيار ما مصرفي آب حجم كه دهيم نشان رقم و عدد با وقتي مثلا
دچار آب مصرف در كه ميبريم پي راحتي به است جهاني استانداردهاي از
كه ميدهيم نشان ارقام و آمار با وقتي ، يا.هستيم سهلانگاري نوعي
يا و است ، نفت بشكه يك قيمت برابر چند تا پرتقال آب بسته يك قيمت
حاصل درآمد از بيش تايپه چين اسباببازي صادرات از حاصل درآمد ميزان
صادرات و توليد سوي به حركت اهميت به ماست كشور در نفت صادرات از
.ميبريم پي غيرنفتي
حادثه و رقم چند ارائه با و راحتي به را مسائل از بعضي اهميت اما
شلوار پاچه اينكه ميگفتند ، بعضي پيش سال چند مثلا.داد نشان نميتوان
دو جوان پسرهاي از بعضي موي اينكه يا است كوتاه سانت سه دو جوان چند
مهم اينهمه بايد چرا واقعا است متعارفبلندتر اندازه از سانت سه
بود آنهااين به پاسخ.است شده معطوف بهآن فرهنگ اهل ذهن كه باشد
جواناصلا يك موي شدن بلند يا پايشلوار شدن كوتاه سانت دو:كه
خاصي ايراد واقعا كني فكر بهآن بخواهي فقط اگر و نيست مهم
كه است دليل اين به ميشود توجه آن به اگر اماگرفت آن به نميتوان
رفتار و تلقي طرز ايناست رفتار يك و فرهنگ يك مويد سانتها دو اين
آن مسير در كسي تا و دارد قرار فرهنگي فكري ، جريان يك از بستري در
.سانتهانميكند دو اين تغيير به اقدام جرياننيافتد
خودي از نكن ، فكر كه دارند پيامرا اين خود وراي در سانتها دو اين
با منطبق تلاش و ازكار تعريفي نيانديش ، آينده به الگونگير ،
باش بيگانه نهايت در...و باش نداشته جامعهات وآرمانهاي باورها
.جامعهات معنوي و فكري خواستگاههاي و فرهنگ خانواده ، خود ، با
ديگر تعبير به.باورهاست هجوماين شروع نشانه سانتها سه دو اين
و نيست تنظيم من موتوراتومبيل اگر.ميماند هوا كردن مانندآلوده
و مراكز و ميكنند جريمه مرا انتظامي نيروهاي دليل بهاين اگر
چند خاطر به فقط ميدهند ، هشدار محيطي زيست و شهري مختلف سازمانهاي
.نيست دود مكعب سانتيمتر
به كه معناست اين به ميشود منخارج اتومبيل اگزوز از كه دودي اين
اين مفيد عمر.هستم بيتوجه است ملي ثروت كلان معناي در كه خود مال
ميكنم تلف بيجهت را ملي سرمايه اين سوخت ، ميكنم ، كم را نقليه وسيله
بيماريها انواع بر ميكنم ، آلوده را هوا (سوخت بالاي مصرف با)
سرمايههاي و انسانها مرگ باعثميبرم بالا را درمان هزينه ميافزايم ،
...و ميشوم كشور ملي
ندارد حياتي و جدي اهميت موضوعفينفسه خود مواقع بسياري در پس
به موضوع آن كه پيامدهايي و موضوعشده آن بروز باعث كه بستري بلكه
به گرايش كه تربيتي عبارتي يابه دارد همراه به زمان طي و ترتيب
.است جدي و حياتي ميآورد بوجود موضوع آن
.بحث اين موضوع اما و
.دارد دوست را زيباييها و خداوندزيباست كه داريم ايمان و ميدانيم
كه شده ارائه گستردهاي ونظرهاي تعابير باور اين واقعي معناي از
توحيد ، نفس ، بر غلبه و ضمير پاكي همان زيبايي از منظور مثلاآيا
.نيست...و عدالتخواهي
وسايل يعني زينتها انواع زنانبه و مردان از توجهي قابل تعداد
نشان خود از زيباتر وتصويري تصور دارند قصد آن حمل با مكمليكه
دارند؟ دهندعلاقه
چيست؟ تزئينها اين كاركرد
و انواع در جواهر و طلا:چيزهاييهستند چه معمولا تزئيني وسايل اين
...و روسريها كيفها ، ساعتها ، كمربندها ، انواع مختلف ، شكلهاي
داريد ، جواهرعلاقه و طلا تزئيناتمثلا اين به چرا ميپرسيد وقتي
دوست است ، قشنگ زيباست ، چون:است اين ميشنويم كه نخستينپاسخهايي
.دارم
گران فلزات جزو طلا رنگش؟ آنزيباست ، چيز چه است؟ قشنگ طلا آيا اما
رواني تلقي سپس و ماده اين كاربردصنعتي آن واقعي دليل و است قيمت
از غير به مثلا يا و.است كسبآن و جذب به نسبت مردم عادت ويا
وسيلهاي يا و صنعتي تراشههايمهم از يكي عنوان به اينكهالماس
چيست؟ در آن دارد ، زيبايي دقيقه ، اهميت صنايع از دربسياري مناسب
زيباست؟...و وزمرد ياقوت رنگ و الماس و طلا شكل:ميشنويم پاسخ
و طلا از خاكي كره اين در كه افرادي از درصد چند:ديگر سوال يك اما
و النگو مثل تزئيني وسيله يك عنوان به..و ياقوت و زمرد و الماس
بين ميتوانند واقعا ميكنند استفاده...و انگشتر و دستبند و گردنبند
جواهر يك وارد اگر آنها درصد چند.بگذارند فرق آنها بدلي و اصلي
و شيشه يا رنگ زرد فلز الماس ، يا طلا عوض به جواهرفروش و شوند فروشي
ميشوند؟ متوجه بدهد آنها به بلور
كه آنها از درصد چند حالا شد؟خب نخواهند متوجه كدام هيچ تقريبا
به حاضرند ميآيد ، خوشمان تزئينات اين شكل و رنگ و جنس از ميگويند
و خودشان كه نوعي همان از آنها ، بدلي از اصلي طلاي و الماس جاي
كنند؟ نيستند ، استفاده آنها بودن بدل تشخيص به قادر ديگران
.است اقتصادي پشتوانه يك كهميخريم جواهري و طلا ميگويند بعضيها
انواع و جواهر و طلا ما از درصد چند.باشيم روراست هم با بيائيد
و.ميخريم آنها بودن مالي پشتوانه نيت به خريد لحظه در را تزئينات
فرصتي در داريم طلا النگوي حلقه پنج مثلا اگر كه است اين از غير آيا
زيادتر را آن تعداد يا و ميكنيم عوض جديدتر مدل با را آن مناسب
.نيست برخوردار استحكام از چندان هم استدلال اين نه.ميكنيم
يا نشانه عنوان به گاه و صنعتي مادهمهم يك بلكه.نيست بد اصلا طلا
مثل خراطي ، مثل است ، هنر هميك طلاسازي.است ملي اقتصاد پشتوانه
لوازم نجاري ، بقالي ، مثل شغلياست شغل يك هم طلافروشي...و منبتكاري
و گله هيچ و است احترام قابل بودن شغل واسطه به كه...و تحريرفروشي
تزئيني؟ وسيله يك عنوان به جواهر و طلا اما.نيست وارد آن بر خدشهاي
يك ساعت ، مثلااست مطرح سوال همين هم ديگر تزئيني وسايل مورد در
كار كه افرادي طبيعتا.است معاصر دنياي در زندگي براي لازم وسيله
ترجيح...و بخاريساز نجار ، مكانيك ، مثل ميدهند انجام دستي سخت
سروكار زياد آب با كه فردي يا.باشد ضدضربه ساعتشان شيشه ميدهند
ميدهيم ترجيح همه ديگر طرف از و.باشد ضدآب ساعتش است مايل دارد ،
با شيء رابطه) آرگونومي اصول آن ساخت در كه باشيم داشته ظريف ساعتي
.باشد شده رعايت هنري شناختي زيبائي و (انسان
ملاك واقعا آيا اما.است داشتني دوست و منطقي لازم ، ترجيها اين همه
نوع اين از دارند دوست يا و ميخرند گرانقيمت ساعتهاي كه آنهائي همه
است؟ همين كنند استفاده ساعتها
همين دارند ، هم تزئيني كاربرد وسايليكه...و كمربند و كيف مورد در
خانه در كه وسايلي يا و خودمان تزئيني وسايل به كمي.است مطرح سوال
چيست؟ آنها كاركرد و كاربرد واقعا.كنيم دقت داريم
چند مدت به بود قرار خود اعضايخانواده با فقط يا و تنها اگر آيا
اين همه به كنيم ، زندگي انسانهايديگر از خالي محيط يك در سال
كه نيست اينطور آيا ميداشتيم؟ دوست را آنها و ميبستيم دل وسايل
و ذات نه و ديگران توجه واسطه به را تزئيني وسايل اين از بسياري
.ميكنيم انتخاب وسيله آن زيباي پيام و معنا و ماهيت
.نيست بدي چيز اصلا خود نماياندن زيبا و آن ، معقول البته خودنمايي ،
با ما كه دارد را آن لياقت يا و است شايسته وسايلي و ابزار چه اما
.دهيم نشان زيبا را خود آن به تمسك
مسلما.قائليم منزلت و شان احترامو و ارزش خودمان براي چقدر ما
مرتبه و ارج اين با چونشما كسي شما نظر به حالا.داريم هم حق.زياد
استفاده بايد وپاكيهايش فريباييها جلوه براي عناصري ازچه ارزش از
ده كه علامت فلان چيني سوسمار ، ظرف پوست كيف طلا ، .باشد او درشان كه كند
.ميشود خارج ويترين داخل از يكبار سال
هنر با را آن گروهي ميشود وزيور تجمل از صحبت وقتي اوقات گاهي
به بخرم قاليچهاي خانهام منبراي است قرار اگر.ميكنند اشتباه
رنگهاي ايراني ، اصيل باطرحهاي ريزبافت قاليچه آن دارم يقيندوست
خانه در داريد دوست شما.باشد هنرمندانه عبارتي به باشد...متنوعو
خاص عكس يك يا و باشيد موضوعيداشته يا منظره از نقاشي تابلو خوديك
.بزنيد ديوار به كرده بزرگ است ، موقعيتي يا رخدادي از كه را
آبي شيارهاي با سفيد رنگ به غذاميخورم آن در كه ظرفي دارم دوست من
خانهتان در سر بر كه يكادي تابلويوان داريد دوست شما و باشد
.است هنردوستي نيست ، تجمل اينها.باشد نستعليق يا ثلث خط به ميزنيد
سرفصل ديگر عبارت به.پيشكشيديم را بحث اين اصلا چرا اما
چيست؟ زيورخواهي پيامد و تجملدوستي
در كه است عواملي و عناصر به بدونتمسك برتريجويي سرفصل تجملدوستي
.است انساني والاي مقام و شان
و دروني آرامش يك در كه شرايطخاصي در وقتي:زيورخواهي پيامد و.
چه چيست زيبا بپرسد ، -مثلافرزندمان -عزيزي فرد داريم ، روحيقرار
تعبير يعني زيبا ميگفتم بوديم سپهري سهراب اگر ميدهيم؟ پاسخي
چيزي يعني زيبا !زيبا:ميگوئيم نيستيم سهراب چون و.اشكال عاشقانه
.خداوند مثل ميگوئيد و چي؟ مثل ميپرسد فرزندمان بعد.باشد قشنگ كه
لبخند مثل رنگينكمان ، مثل آب ، حركت مثل قناري ، صداي مثل آسمان ، مثل
بله شنيدن منتظر كه هنگامي در تازهداماد يك قلب ضربان مثل كودك ، يك
كشيدن آغوش به هنگام در مادر تجربه اولين مثل.است عروس زبان از
دست بوسيدن مثل.همسر به شوهر گفتن نباشيد خسته لحظه مثلفرزند
فرزند ;تو به پرشعف نگاه مثل و گندم به احترام احساس مثل.مادر
.ميبينيم چشمانت در را خود آينده كه عزيزم
بهمرور زيباييها اين احساس و نعمتتماشا از را ما دوستي زيور اما
بكار طلاي عيار النگوها ، تعداد:ميشود زيبايي وقت آن.ميكند محروم
فلان اتومبيل لوستر ، شكلهاي تعداد كيف ، پوست جنس مچي ، ساعت در رفته
:آنوقت و مارك
از روزي.بود آشنا آن بوي با ميكردو كار بازاردباغي در سالها مردي
را عطرها بوي استنشاق تاب.افتاد عطرفروشها راسته به گذرش سرحادثه
را او كه است آن علاجش:گفت كسي.شد بيهوش و داد كف از اختيار.نداشت
به عادت او چه.آيد حال به محل آن بوي با تا ببريد دباغها راسته به
.نداشت گلاب و عطر بوي
؟.نميسوزد مرد آن براي شمادلتان