چهارم ، شماره 1154 دسامبر 1996 ، سال دي 1375 ، 25 چهارشنبه 5
ندبه نيايش از جستارهايي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
افزون هجران درد يار غيبت در
بيرون زدلها نميرود عشق چون
وصلش اندر دائم زار كه كاش اي
خون دل نباشد آنقدر كه ميبود
و مومن من يتمني شائق امنيه انت بنفسي عنا نزح ما نازح من انت بنفسي
مومنهذكرافحنا
هستي ما كنار در ولي دوري نظرما از كه آقا اي تو فداي جانم
محبوبيكه اي تو فداي به جانم (نزديكهستي ما با واقع در يعني)
شوق هرآن و) دارند را تو تمناي پيوسته كه هستي مشتاقاني آرزوي كمال
به هميشه كه ايمان با زن و مرد از (ميپرورانند سر در را تو ديدار
.دارند را تو هجران بيتابي و داده سر شوق ناله تو ياد
!ديدار آرزوي در وصال اميد
و فراق به اشاره داعي باز كه است قبل فقرات تاييد در دعا از بند اين
.ميداند حاضر خود نزد را او حاليكه در كرده خود محبوب از دوري
در و كرده جاننثاري اظهار بااشتياقوافري فقرات اين در همچنين و
اي قربانت به من جان باد ، تو منفداي جان:ميفرمايد مكرر مورد هفت
!!آقا
راداعي آن رمز و مرموز بسيار كلماتاست اين تكرار در كه اسراري
كلمهايناين در هم قبلا ميداند ، همچنانكه بهتر خود عليهالسلام
مرتبه به خود محبوب پيداكردن براي را اشتياقداعي است شده اشاره
.ميرساند نهائي
چقدراظهار آن تكرار در داعي باز عليكه ديگرعزيز كلام در همچنين
و خودمينمايد ، دلبند عزيز فقدان از وتاسف ناگواري و گرانباري
همين اينجاازقبيل در هم كلمهبنفسي در موردشرح بند همين در نيز
فدا دوست راه در كه نيست هركس جان از گرانبهاتر چيزي چون است ، اسرار
!كند
كهداعي بنفسي كلمه در مرتبه تكرارهفت سر:گفتهاند عرفا از بعضي
تاهفت كه باشد براين شايد جاننثاريميكند ، اظهار تمام شوق با
ديدار معرض در محبوب جمال و شود برداشته ميان از حجاب مرتبه
!!درآيد
و عشق داعي كه شده نهفته عزيز غيبتآن سر در مراتب اين تمام و
وهمچنين نمايد ، ابراز خود ديدارمحبوب به نسبت را خود علاقه
چون مينمايد ، اظهار هجران دوران پايان و راهايصال در را خود آرزوي
.است دوستداران همه شده داشته دوست عليهالسلام او
و محبان همه آرزوي و اميد آنآقا كه خوانديد دعا همين در قبلا
المومل اين است عزيزمومل آن ازاسماء يكي و ميباشد ، جاننثاران
خدا كتاب بيايد كه شده داشته آرزو آن كجاست حدوده ، و الكتاب لاحياء
.كند زنده را آن احكام و
فدايت:ميگويد كه ميرساند ، را اشتياقداعي ذكر بيانات اين اظهار و
تو ياد به هميشهمرا اميد واين است تو شوقديدار متوجه آرزويم شوم
.است داشته نگاه
جانان عزيز اي فدايت به جانم
پنهان داري حضور جا همه در كه
باشد سري چه اين كه عجبم در من
مكان و هرجا به حاضري و غائب هم
چند ديدارت به آرزو بود را من
بند در فتاده تو لقاي مشتاق
حضور به رسانم خود كه دسترسي نه
كمند ز رهانم خود آنكه طاقت نه
كند روز و شب تو ياد به كه آنكس
كند جانسوز نالههاي همه دل بر
فرياد بر رسد محبتش شوق گر
كند پرافروز خود عشق آتش او
برجاست تحمل بلا هر تو عشق در رواست جانسوز نالههاي تو هجر در
هجرانت غم از كهزار اينست
برپاست فغانش خود زار ناله در
لايسامي عز عقيد من انت بنفسي
تو مقام و عزت و شان كسي كه مقامي و عزت صاحب اي باد ، تو فداي جانم
.راندارد
و عزت به وابسته كه آقا اي تو قربان به جانم:ديگر اعتبار به يا
در كسي تو از بالاتر و برتر و نداري ، همشاني و كههمطراز هستي مقامي
!نيست امروز جهان
نيست بقيهالله حضرت با همطراز ارجمندي و عزت مقام در كسي
فرد عزيزترين به خود جاننثاري به اشاره داعي كه دعا از بند اين در
و كيست عزيز آن شود دانسته كه است توجه قابل بسيار.مينمايد را عالم
.است يافته عزت چگونه او
او كه خوانديد دعا اين خلال در را بزرگوار آن خصوصيات از بعضي
ارجمندي و دارد مقامي چه نسب و اصل نظر از و فرزندكيست عليهالسلام
حياتي در و بخشيده عمر طول را عزيز آن خدايتعالي كه است حد چه تا او
و تكويني ولايت مقام در اختياراتي و است ، نگاهداشته زنده نيكو و طيب
از كه داده قرار طوري دنيا در را او زيست و فرموده عطا او به تشريعي
.رساند بهم حضور ميتواند فرمايد اراده كجا هر در ولي پنهان ديدهها
تمام نتيجه خود موقع به كه است كرده برگزار او به ماموريتي همچنين و
بر را الهيه حقه دين و رساند ثمر به را اوصيا و انبيا ماموريتهاي
را داد و عدل و دهد ، تشكيل كريمهاي دولت و سازد اديانغالب تمام
چنين به كسي زمان آن تا آدم خلقت اول همچنانكهاز نمايد ، برقرار
و عزت مقام در كه ديگر صدهامراتب و باشد ، نيافته دست حكومتي
همشان و همطراز درعالم كسي و بخشيده عزت را او خدايتعالي ارجمندي
.بود نخواهد او
معنيعزت كه شود گفته بايد اول در دعا از فقره اين شرح در اما
چيست؟
عزيز معني به وعزت است ، ارجمندي و شدن ارجمند معني به واژهعز
.است شدن وگرامي شدن
و چيرگي و استيلا و غلبه معني ، به عزت:كه برآنند كلام علم علماي ولي
يا وجود معنيندرت به هم گاهي و است بزرگواري و ارجمندي
.است آمده عزيزالوجود و نادرالوجود
تمام فوق او عزت مقام و است باريتعالي ذات مخصوص عزت تمام البته
:ميفرمايد خود همچنانكه ماسوي ، جميع بر است وغالب مقامات
پروردگار است منزه:اينكه بر اشاره.يصفون عما العزه رب ربك سبحان
آيه صافات).را او ميكنند وصف آنچه از قدرت و عزت تو ، پروردگار
(18
همه او از غير چون و ميكند عزيز خود عزت به بخواهد را كس هر پس
طرف از آنها به ارجمندي و عزت افاضه تنها ذليلند ذات حسب به موجودات
.اوست
دنيا در را خود دائمي و حقيقي عزتهاي خدايتعالي:است مسلم آنچه ولي
دل در را چيزي او از غير كه است گردانيده مخصوص بهآنهائي آخرت و
كه همانطور نپذيرفتهاند ، ستايش و سپاس به كسيرا او جز و نداده راه
آنكه اي للحامدين عز حمده من يا:است آمده شانه جل او صفات اسماء در
.ستايشكنندگان براي است عزت ستايشت
هدايت توفيق كه باشد معنا همين بر مشعر..تشاء من تعز كريمه شايد
كس هر ميسازد ارجمند و عزتمند معرفت نور و ايمان بانور و ميبخشد
عزت تمام و عزت اصل بلكه است ، عزت صاحب او تنها چون بخواهد ، كه را
العزه فلله العزه يريد كان من:فرمود همچنانكه است عزت حضرت از
.جميعا
ارجمندي و شرف طالب كه آنكس و خواهد عزت كه كس هر اينكه بر اشاره
تمام او عزت به چون كند ، طلب عزت صاحب و مالك از كه بايد باشد
همچنانكه شدند ، ارجمند و عزيز او اولياء و انبياء تمام و برگزيدگان
العزه ولله:ميفرمايد و داده خود عزت به عطف را آنها عزت خود كلام در
ايمان اهل و رسولش و خدا براي از عزت كه للمومنين و لرسوله و
سبحانه او عزت از عالم در چيز هر و فرد هر عزت حقيقت در پس ميباشد ،
.است تعالي و
متعزز بايد است عزت طالب هركس كه باشد آن بر آيه اين اشاره شايد و
اين از كه كس هر چون گرداند ، عزيز را او خدا تا خدا ، بهطاعت شود
قاهره قدرت و عزت به را او ميسازد مقهور خدايتعالي روبرگرداند ، راه
آزمايش نظر از دنيا اين در ظاهر در كه آنها و عزيزان تمام بلكه خود ،
به واحد آن در فرمايد اراده بسا چه شدند ، ارجمند و شريف خلق نزد در
فرمود ، خواهد بيمقدار و ذليل و خوار را آنها خود غلبه و عزت
در است حقيقي عزت صاحب كه زمان امام آقا خود بيانات از همچنانكه
:ميكند عرض افتتاح دعاي
كتاببيان در نگارنده و العظماء ، لعظمته تواضع و الاعزاء بعزته قهر
تعالي خداي كه:است كرده تشريح گستردهاي بهطور را معنا حقيقتاين
ارجمندش مقام و عزت مقابل در يعني را ، عزيزان خود عزت به كند مقهور
.خاضعند و همهفروتن عظمتش پيشگاه در بزرگان و مغلوبند و مقهور همه
كسي اكنون و است ايمان اهل و حق اولياء و رسول و خدا براي از عزت پس
در او براي كه نداريم بالاتر فيارضه بقيهالله حضرت از مقام اين در
.نيست همطرازي و همتا جهان
نشاط و ندبه
زمرديان احمد