چهارم ، شماره 1155 دسامبر 1996 ، سال دي 1375 ، 28 شنبه 8
|
|
سياسي فلسفه خلاء و احزاب
قم علميه حوزه مدرس بيات ، اسدالله والمسلمين حجتالاسلام با گفتوگو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اجتماعي -سياسي فلسفه شيعه و اسلام دنياي در تاسف كمال با بگوئيم اگر
در بحث اين كه ميكنند گمان بسياري...نيست ، اغراق نداريم ، مدون
تدوين و اقتراح قابل فقهي روش با و داشته قرار فقها مسئوليت حوزه
سياسي فلسفه يك و داريم فقه يك ما نيست ، اينطور كه صورتي در است ،
-سياسي فلسفه از است غني انصافا آنكه وجود با ما فقه داريم ، فقه
.نيست برخوردار مدوني اجتماعي
كشورمان تاريخ كنوني مقطع در آن وجودي ضرورت و احزاب اشارهبحث
است ، برخوردار ايران در اسلامي تمدن نوزايي عصر در اهميتويژهاي از
نظير سوالهايي به بايد اينباره در آگاهانه اتخاذموضعي براي اما
از ما آيا است؟ ارزش تكثرگرايي آيا چيست؟ حزبي حركت ضرورتهاي اينكه
در ما اسلاف دستاوردهاي برخورداريم؟ منظور اين براي لازم سياسي فلسفه
داد ، ارائه درخوري پاسخ دست اين از ديگر سوالاتي و چيست؟ اينباره
در بيات والمسلمين حجتالاسلام با طيگفتوگويي را فوق مسائل منظور بدين
عنوانسيري تحت كتابي در ايشان.نظرتانميگذرد از كه گذاشتهايم ميان
فوقالذكر مسائل به است انتشار حال در كه اسلام سياسي انديشه مباني در
.پرداختهاند مبسوطتري طور به
مقالات سرويس
پذيرش و توجه مورد مقدمه عنوان به بايد آنچه احزاب بحث در:همشهري
و هستند انتخاب و راي عقل ، صاحب افراد كه است اين قرارگيرد
ما عيني نظر از فرضي پيش چنين كنند ، تعيين را خود ميتوانندسرنوشت
طي در نيز تمايزها ميسازد ، مواجه بيشمار تمايزهاي و تفاوتها با را
طبقهبنديهاي و بنديها قشر مشترك ، علايق و گرايشها به توجه با زمان
آگاهي با متمايز گرايشهاي و علايق اگر ميكند ، ايجاد را خود ويژه
ميشود ، فراهم جوش خود طور به حزبي و گروهي حركتهاي موجبات درآميزد ،
ارزش ميتواند تكثرگرايي اندازه چه تا واقعيت اين به توجه با حال
شود؟ تلقي
از كداميك كه ميكنم طرح موضوع اين چارچوب در را شما سوال من..
بگويم بايد مقدمه در است؟ ارزش كثرتگرايي و وحدتگرايي دومولفه
درباره دارد ، تام بستگي انسان از ما تلقي نحوه به سوال اين به پاسخ
به مكتبي هيچ ولي كردهاند نظر اظهار نوعي به مكاتب همه انسان
است ، نگفته سخن جامعنگر و محكم انسان درباره اسلام مكتب اندازه
ميفرمايد اينطور آيه 15 مومنون سوره كريم درقرآن متعال خداوند
تلقي قدرتنمايي و مباهات نوعي كه آيه اين الخالقين ، احسن فتباركالله
ما ، فلسفي تعبيرات بنابر است ، شده بيان انسان خلقت درباره فقط ميشود
ميشود ، ارايه خدا از كه باتعريفي و است هستي محور خدا آنكه عين در
تنها و است مطرح ديگر درمكتبهاي كه است تعاريفي از بالاتر بسيار
چرا اما.دارد زمين درروي را او جانشيني شايستگي كه است انسان
كه عنصري اينجا است؟در داده اهميت اندازه اين تا انسان به اسلام
جانشيني موضوع براي خوبي زمينه ميگيرد قرار وحدت و كثرت عنوان تحت
وحدت بر را اصل ما فلسفه است ، زمين روي بر وي اللهي خلافت و انسان
اما دارد ، واقعيت اگرچه كثرت ميداند ، مطلق امري را آن و داده قرار
آدمي يعني است ، العينين احوال نبيند را كثرت كسي اگر است ، نسبي امري
يك در دقيقا كثرت اين اما دارد ، وجود خطا بينشاش و ديد در كه است
عبارت به ميخورند ، پيوند يكديگر در و برگشته وحدت به عميقتر نگاه
وحدت عين و بوده يكي آنكه عين در وجود اصل حقيقت كه معتقديم ما ديگر
يكي است ، متكثر آنكه عين در و است مراتب داراي و متكثر امري است ،
وحدت به آن كثرت و كثرت به يگانگي و وحدت وجود حقيقت در.ميباشد
در ما است ، هستي مطلق و وجود اصل با ارتباط در مطلب اين برميگردد
تنها انسان معتقديم و داريم اعتقادي چنين نيز انسان با ارتباط
حقيقت وحدت مظهر هم گوناگون ابعاد در ميتواند كه است شدهاي آفريده
و تمايزها و تفاوتها گوناگون مظاهر و كثرات نشاندهنده هم و هستي
كثرت ، مظهريت عين در و كثرت مظهر وحدت عين در كلمه يك در و اختلافها
.باشد وحدت مظهر
جاري دروجود آن به مربوط وقانونمنديهاي كثرت و وحدت بحث:همشهري
در كردم عرض دربارهتكثرگرايي كه مقدماتي بحثبا اين اما است ،
ميشود محسوب ارزش آيا درصورتتجلي و است تجلي قابل جامعهچگونه
خير؟ يا
در كردم ، انسان عرض انسان با كهدرارتباط مقدماتي به باتوجه..
در انسانها كثرت بحث نيست ، در مستثني فلسفي اصلكلي آن از جامعه
مانندتمامي انسان ميكنند ، يكديگرفرق با و متفاوتند جامعه
مسئله همين است ، نشده خلق قالبي و استاندارد بهصورت آفريدهشدهها
و استعدادها شكوفايي جمع بدون زيرا ميكند تقويت را جمع به گرايش
در انساني جوهره نيست ، ممكن ظرفيتها و تمايلات و گرايشها مجموع رهبري
وتشكلهاي انديشه و افكار فعليتدرنميآيد ، به اساسا تنهايي
قرار يكديگر با وتضارب تعامل در بايد مخالف روشهايفكري با مختلف
حديث معني شايد شود ، استعدادهاايجاد شكوفايي تا بگيرند
اساسا كه باشد اين رحمه امتي اختلاف اينكه بر مبني(ص)رسولاكرم
و اختلافها نوع همين در بشري جامعه و اسلامي جامعه رشد و تكامل
بدون.است (درگيريها ونه) جمعها سايه در بالاخره و متنوع گرايشهاي
جامعه نميتوان خاص استانداردشده انديشه كليشهايو ديد يك با ترديد
.است ميسر مختلف انديشههاي و افكار با جامعه اداره كرد ، اداره را
يا مراتب اختلاف ، تفاوت ، اصل به نسبت فلسفي تحليل اين با اگر حال
انسان آن بهتبع و هستي كلي نظام درجاتدر فلسفي فني بهتعبير
تعبير خود اين كه نيست واحد نوع انسان ميگويد ملاصدرا كه تاجايي)
تعبير به را انسان بايد شويم ، جامعه وارد (است انسان از جديدي
با نبايد ديگر بهعبارت ببينيم ، وسيع گستره و عريض عرض با فلسفي ،
مثل كه طوري كرد نگاه انسان به تنگنظرانه و مضيق ديد و خاص عينك
آن از نتواند هيچكس و بوده شمشير از برندهتر و مو از باريكتر صراط
و اصل يك بهعنوان ديدگاه اين.بنشينيم انسان بررسي به كند عبور
مديريت ، تربيت ، و تعليم در و جامعه كلان هدايت در اساسي موضوع
تفاوتها ، اين در قهرا.است صادق قانونگذاري در حتي..و سازماندهي
ميان گرايشها و انديشه در دوري و نزديكي از نوعي گروهها و افراد
احزاب آمدن بهوجود عامل مسئله همين و ميكنند احساس ديگران و خودشان
و مرامها اهداف ، اصل تبيين در زيرا ميگردد ، كوچكتر زيرمجموعههاي و
روش در است ممكن اماميشود احساس هماهنگي نوعي آرمانها و ايدهها
و تفاوتها هرچه شود ، نمايان گرايشها و تمايزها و تفاوتها اجرا
گروهها و احزاب باشد ، بيشتر ايدهها و انديشهها و افكار در اختلافها
شكل مواضعشفافتري با ديگر بهعبارت و محكمتر و بهتر بهنحو نيز
.خواهندبود برخوردار بيشتري دوام از و ميگيرند
و ميگذارد صحه آن ضرورتشناخت و اينتفاوتها بر هم قرآن:همشهري
قبائل شعوباو جعلناكم و وانثي منذكر خلقناكم انا ميفرمايد
رشد و شده گذاشته تفاوت بنابر انسان وجود كه اين با اما لتعارفوا ،
و گرايشات در همكاري و اشتراك و تعارض -تمايز -تفاوت نيزبر آنان
است ، همگراييها و تفاوتها از مشحون نيز جامعهاي هر و است انديشهها
نيستيم؟ مستمر عمر با احزاب شاهد ايران در تاريخي ، منظر از چرا پس
از يكسري با بشري جوامع در آنان موازي و مستمر تلاش و احزاب شكلگيري
سوم جهان كشورهاي در عليالخصوص آنها مجموعه كه است امكانپذير عوامل
كرد دقت مطلب اين روي بايد.شود واقع توجه مورد بايد ايران بهويژه و
تماميفلسفههاي در اساسي مسايل از يكي بهعنوان حزبي تشكلهاي كه
.است برخوردار خاص تعريف از سياسي
از كه است اين اصلي مشكل شيعي جوامع در بهويژه و اسلامي ايران در
ديگري جاي در بايد را آن علل كه نيستيم برخوردار مدوني سياسي فلسفه
اگر ديگر بهعبارت نپسندند ، را ما سخن اين خيليها است ممكن كرد ، مطرح
اجتماعي -سياسي فلسفه شيعه ، و اسلام دنياي در تاسف كمال با بگويم من
در كه است موجودي كتابهاي قضيه اين شاهد.نيست اغراق نداريم ، مدون
و مهم منظور اين تامين براي آنها از هيچكدام و ميباشد ما اختيار
فلسفههاي در احزاب نظير مسايلي كه درصورتي نميباشد محوريكافي
نگرفته قرار توجه مورد اسلام دنياي در اما شده ، بحث اروپا سياسي
.است
و داشته فقهاقرار مسئوليت حوزه در اينبحث كه ميكنند گمان بسياري
زيرا نيست اينطور كه درصورتي است ، تدوين و اقتراح فقهيقابل روش با
آنكه وجود با ما فقه.داريم فقه سياسي فلسفه يك و داريم فقه يك ما
اگر نيست ، برخوردار مدوني اجتماعي -سياسي فلسفه از است غني انصافا
زاويه با شده ، مقولات اين در سوالاتي زمان به آگاه و روشن يكفقيه از
صورت فقهي ديد با سوالات بلكه نشده ، مطرح اجتماعي فلسفه و سياسي ديد
شرعي نظر از شما بهنظر تجمع فلان آيا كه كردهاند سوال است ، گرفته
تلاش محدوده فلان در اگر گروه يا هيات فلان نيست ، ممنوع يا است ممنوع
يعني است ، احكامالله بيان وظيفهاش فقيه نيست ، يا است صحيح نمايد
ماهو به فقيه است ، باطل يا صحيح يا و حرام يا حلال قضيه اين ميگويد
اتفاق كه هم آنمقدار بشود ، قضيه سياسي فلسفه وارد نميتواند فقيه
افراد از است ، بوده آن امثال و ارسطو تحتتاثير شديدا است افتاده
مشاء فلسفه بزرگ شارحان از و اسلامي بزرگ فيلسوف كه بوعلي چون حكيمي
رايج علوم نوع در كه بزرگ همچنينخواجهنصير و است منطقي فردي و
بهدست سياسي فلسفه عنوان تحت چيزي است بوده تخصص و نظر داراي زمان
سياسي -اجرايي جنبه آنكه بيشاز احزاب مسئله لذا.است نرسيده ما
دارد ، بينشي و ايدئولوژيكي جنبهفكري ، كه بدانيم بايد باشد ، داشته
يا داريم طبيعي حقوق آيا حالا بوديم ، كرده كار جنبه اين روي اگر
كه آنجا از و نه؟ يا است پذيرفته را طبيعي حقوق آيااسلام نداريم؟
به اينباره در سياسي -اجتماعي -علمي گفتوگوهاي روند از اسلام دنياي
در و است نداشته مقوله اين در نيز قابلملاحظهاي دستاورد بوده ، دور
روشنفكران ، و علماء مباحث ، اين تدوين براي كه شوم متذكر بايد اينجا
.دارند بهعهده را نقشاول جامعه سياسي -اجرايي رهبران و مديران
تفكر شماتاكنون بهقول كه اسلام اجتماعي-سياسي فلسفه:همشهري
است؟بهطور محورهايياستوار چه بر نداريم آنسراغ از منسجمي
اصل -است1 استوار اساسي محور دو بر اسلام اجتماعي -سياسي فلسفه كلي
اجتماعي -سياسي فلسفه در.آزادي اصل -كلمه 2 عام معناي به عدالت
انسان جوهره را آزادي بلكه نميدانيم ، حقوق جزء را آزادي ما اسلام ،
و شود مطرح معنا اين به آزادي اگراست حقوق مافوق كه ميدانيم
مرحله به آن با متناسب و گردد تبيين بشر افراد براي تئوريك بهصورت
داده نشان بندهاش با خداوند برخورد از نوعي تجلي اجرادرآيد ،
حقه حق كلذي اعطاء عام و درست مفهوم به اگر نيز عدالت.ميشود
ميتوانيم آنوقت (برسد حقش به درجامعه حقي صاحب هر يعني) گرفتهشود ،
هرچند.كردهايم استوار را خود سياسي فلسفه پايههاي كه كنيم اذعان
موضوع اين اگر اما است ، كليگويي نوعي و خام شكل اين با بحث اين طرح
در و ميگرفت خود به اجرايي حالت و شده تبيين دقيق و نظري بهصورت
ما اكنون بود ، شده مطرح..و مسئوليتها واگذاري و قانونگذاري قالب
برخوردار اسلامي سياسي فلسفه درباره همهجانبهاي نسبتا تبيين از
كه است اين ما اساسي گرفتاري كردم عرض كه همانگونه متاسفانه بوديم ،
-سياسي فلسفه از دانشگاهيها و حوزويها اعماز جامعه مغزهاي و مدبران
برخي پراكنده بهطور هم اگر و ندارند را لازم تبيين اسلام اجتماعي
دل از آنان تئوري ميشود مشاهده كتابها خلال ودر ميخورد بهچشم مسايل
در است ، مواجه مشكل با اجرايي نظر از لذا نيامده ، بيرون ما تاريخ
من آيا اما است ، سليقهاي و شخصي بسيار تعابير نيز موارد بسياري
را خودم دلبخواه تعريف هرچيزي درباره آزادم حوزه طلبه يك بهعنوان
دانشگاهي نفر يك آيا است؟ همين اسلام نظر بگويم سپس و بدهم ارائه
اين در معياري و ملاك هيچ ديگرآيا بهعبارت كند ، اينگونهعمل ميتواند
افكارمان در عمومي بازنگري يك به ما اساس براين ندارد؟ وجود مسايل
به مرور به تا داريم نياز دانشگاهها سپس و اول درجه در حوزهها در
.يابيم دست مدوني اجتماعي -سياسي فلسفه
دارد ادامه