چهارم ، شماره 1156 دسامبر 1996 ، سال دي 1375 ، 29 يكشنبه 9
|
|
جوان نسل براي خطري زنگ خرافات ترويج
است
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
است فرهنگي توطئه يك آن توسعه و خرافات دادن رواج
ودر ميشود ثبت و كشف جديدي لحظهپديده هر كه دانش انفجار عصر در
و است حركت در آباداني بهسوي بلند باگامهاي ما نوين جامعه حاليكه
فرهنگي ساختار اصلاح صدد در نوين انديشههاي طرح با ما اسلامي ميهن
مردم ميان در خرافهپرستي ترويج و شيوع است ، بيستم قرن جهاني جامعه
فراموش كوچههاي پس كوچه از كه خرافاتيباشد خطرناك بسيار ميتواند
و خرافات بازگشت آيا.ميكند خودنمايي و كرده باز راه گذشته ، شده
!نيست؟ فرهنگي توطئه نوعي آن توسعه و پخش و جامعه به خرافهپرستي
گرفتن كار به و كارآمد و جوان قشر كردن سرگرم براي كه توطئهاي
براي كوشش از را آنان تا است گذاشته وجود عرصه به قدم خلاق ذهنهاي
اسلام و قرآن احكام بر مبتني متعالي و نوين جامعهاي پايهگذاري و ترقي
علم پيشرفت همه اين از بعد متاسفانه !دارد باز ايراني اصيل فرهنگ و
يا جادو و فالگيري و فال به اعتقاد از مواردي شاهد هم باز دانش و
ذهن كه كوشيديم متمادي سالهاي.هستيم ديگر افتاده پا خرافههايپيش
كهدستتان نپاشيد گربه به آب:ازقبيل خرافاتي از را خود كودكان خودو
به ودست.بداست كلاغ ، قارقار.است شوم ، گربهسياه.ميآورد در زگيل
از اعتقادات اين گويي كنيم ، اما پاك ميشود ، بينمك كهدستت قورباغهنزن
دست تا كوشيدهايم سالها.شوند وارد پنجره از تا رفتهاند دربيرون
خود ذهن و فرهنگ -زندگي از رمالهارا و فالگيران مانند فرصتطلب عناصر
ديوار و در بر دوباره تازگيها متاسفانه اما.كنيم كوتاه آينده نسل و
ميخورد چشم به فالگيران از بعضي محسنات يا و آدرس بر مبني تبليغاتي
وجود عرصه به پا تازه لعابي و رنگ با خرافهها از بعضي يا و
جامعه به جديدي لعاب و چنينرنگ با خرافهها بازگشت آيا.گذاشتهاند
!بدخواهاننيست؟ طرف از سازنده ، توطئهاي و جديد نسل ميان ودر
را زنجيرخرافهپرستي بوم و مرز اين نميخواهندمردم كه بدخواهاني
را جوانان وانديشه ذهن كه بدخواهاني كنند ، خودباز پاي و دست از
.ميخواهند اسارت در
واقعيت.نگيريم را فكري اينزالوهاي جلوي موقع به اگر مصيبتا وا
مرفهجامعه قشر ميان در بيشتر راامروزه خرافهپرستي كه است اين
چشمگير بهطور و گسترده شتابي با تازگي روندبه اين و.ديد ميتوان
انجام براي كه پيش هفته.ميگيرد انجام جامعه افكار كردن مسموم براي
را كذايي نامههاي اين از يكي بودم رفته آفريقا خيابان به كاري
كرده دريافت نيز شهر ديگر نقاط در قبلا كه نامهاي.كردم مشاهده
اصلينامه نسخه..است نامهخوشبختي اين:بود چنين متن خلاصه.بودم
دريافتاين از پس روز چهار ظرفمدت حتما.ميباشد نيوانگلند در
رابراي آن از نسخه بيست آنكه شرط به.ميرسد شما به خوشي خبر نامه
.والخ ميافتد بدي خيلي اتفاق شما وگرنهبراي بفرستيد ديگري افراد
مشغول گزافههايي چه به مارا جوانان ذهن چگونه كه ميبينيد
باورهاي تمام درازمدت ، در مردم ميان در خرافاتي چنين شيوع ميكنند؟
در كردهايم ايجاد زحمت با خود جوانان براي ما كه را درستي
خوشبختي به رسيدن براي اينكه به باور ميدهد ، قرار فروپاشي معرض
وزحمت كرد تجربه و آموخت بايد پشتكارداشت ، و كرد تلاش بايد وسعادت
مرزهاي و دوستداشت بايد خوشبختي به برايرسيدن كه باور اين كشيد ،
خرافاتي چنين رسوخ با باورهايمنطقي اين همه.داد راگسترش انسانيت
.ميروند هوا به و دودميشوند
و هستند سعادت و خوشبختي سختخواهان انسانها همه كه آنجا از
پيدا آن به رسيدن براي را كوتاهترينراه و سريعترين ميخواهند
و ببندند دل آن به چنيننامههايي ، با برخورد در بسا چه كنند ،
براي را خود وقت و بخوانند شعف و شور با آنرا بارها و بارها شايد
ما جوانان بينش و ديد وسعت چه اگر !كنند تلف آن كردن پخش و نوشتن
نيست بيتاثير سوء تبليغات اين كه شد يادآور بايد اما است اين از بيش
بار اينكه براي.سرگرمميكند را گروهي لااقل نباشد فراگير اگر و
جوان نسل بخصوص و نشويم اساسگرفتار و بيپايه خرافات دردام ديگر
جديبراي تصميمي و اساسي فكري لازماست دهيم نجات ورطه اين از را
وسيلهطرح موثرترين و بهترين و اتخاذكنيم مسائل اين با برخورد
و باورها چنين مستدل رد و گروهي رسانههاي در دست اين از مسائلي
جامعه ميان در خرافات قبيل اين شيوع نويسنده نظر به.است اعتقادات
ايران و اسلام خورده قسم دشمنان فرهنگي شبيخون از شده حساب بخشي ما
.نيست صلاح به مقرون هيچوجه به آن به بيتوجهي كه.است
نبي حاجي ايران