چهارم ، شماره 1157 دسامبر 1996 ، سال دي 1375 ، 30 دوشنبه 10
|
|
كاغذ بر وشفاف روشن و ساده كه شعري
مينشيند
شعري تا نمينشيند هرگز واقعي شاعر شاعر اوجي ، منصور با گفتگو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نميكند فرقي كسي چنين و است ناظم كند چنين بنويسد ، اگر و بسرايد
مدرن سبك به يا و بگويد شعر سنتي سبك ميخواهدبه
درست ;كرد وپيش پس رانشود آن كلمه يك حتي كه است شعري كامل شعر
چكش يك حتي كه طوري باشد ، رسيده خود نهايي مرحله به كه تنديسي مثل
كند خرابش آن ، بر اضافه
سال 1316 ، شيرازبه مدرس ، متولد و مترجم مشاور ، شاعر ، اوجي ، منصور
و ليسانسمشاوره فوق شيراز ، دانشگاه از انگليسي ادبيات و ليسانسزبان
در مدرسي تربيت دوره طي تهران ، و معلم تربيت دانشگاه از راهنمايي
مقيم فعلا اوجي.است تهران معلم دانشگاهتربيت از روانشناسي رشته
وترجمه شاعري و شعر به دانشگاه ، دو يكي در تدريس غيراز و است شيراز
:است شده ويمنتشر از كتابها اين تاكنون شعر زمينه در.است مشغول
اشعار ، زمين ، برگزيده تنهايي درخت ، و خسته ، خواب شب ، شهر باغ
مرا ، عمرحاليست كوتاهي به سحر ، صدايهميشه ، شعرهايي مرغ
.نكرديم باغ صبحوهواي روشنايي آه ، در كوتاه ، مثل
مجموعهرا اين آه مثل كتابكوتاه ، آغاز در شما اوجي آقاي
نظر بهخواندهايد شاعرانه بازيهاي ازرسن بازآمده شاعري كارنامه
است ممكن.است شاعر يك گذاشته سر پشت تجربههاي حاوي حرف اين ميرسد
دهيد؟ توضيح را تجربهها اين
در شيراز در كه بگويم بايد شما بهپرسش پاسخ از پيش اما بله ،
و علاقه بزرگترين حافظخواني و ميگفت شعر پدر كه دوست شعر خانوادهاي
سالهاي در.كردم رشد و آمدم دنيا به بود مادر و خانه اعضاء سرگرمي
همان در را خيام رباعيات كتاب و كردم گفتن شعر به شروع دبستان آخر
و شاملو سالهايدبيرستان در و كردم پدركشف كتابهاي داخل سالها
و شدم فلسفه رشته آمدمودانشجوي تهران به سرانجام را ، تا اخوان
اولين بنابراين مطلب ، و است محتوامهم فلسفه در كه آنجايي از
را خود عجيب محتواي آنها در شد چاپ زمان آن درمجلات كه من شعرهاي
.ميآيد حساب به من شعرهاي اول خوان و تجربه اولين اين و ميكشد رخ به
فلسفه رشته.ديد ميتوان شب منباغ اول كتاب رادر شعرها اين نمونه
با وهمزمان كردم شروع را وتدريس برگشتم شيراز به تمامكردم كه را
از شيراز ، دانشگاه رادر انگليسي ادبيات و رشتهزبان در تحصيل آن
واين كردم شعر ترجمه به وشروع شدم آشنا جهان شعر با طريقزبان
و شوم آشنا شعر فرم به تا شد سبب و منگشود بر تازهاي دريچه كار
بار اين و دارد هم ديگري سويه و نيست محتوا تنها شعر كه شدم متوجه
با بازي حتي و حروف همنوايي به و شعر ظاهر به و شدم فرم دلبسته
باد داماد مثلا ميكنند شاعران اواخر اين كه كاري كردم ، توجه كلمات
بود ، باد ، :كلماترا با بازي ميبينيد.بيد ، بيدار حجله در بوديم
و را كلمات با بازي اينگونه نمونه.باد داماد ، بيد ، بيدار ، .بيد
و خستهميتوانديد دوممنشهر رادركتاب شعر ظاهري فرم روي كار
اين پابهپاي اما و دوم خوان و من دركارهاي بود دوممن تجربه اين
كلام روال به يا نثر به را شعر و اوزان تركيب روي فرم ، روي تجربه
كار -ميزنند دم آن از گفتار شعر شاعران اواخر اين كه -كردن نزديك
روال به بايد شعر كه بود نيما سفارش به حقيقت در اين و كردم
و است ، آمده خسته كتابشهر در باز كارها اين نمونه.شود كلامنزديك
شاعري ابتداي در چهارم ، تجربه اما و سوم خوان و بود سوم تجربه اين
كوشش با ولي.آزاد حتي و فروغ بعد بودم اخوان و شاملو تاثير تحت
خيلي من براي اين و كردم رها آنها تاثير از زود خيلي را خودم پيگير
تجربه اين و بودم ، رسيده خودم شعري زبان به سال چند عرض در بود مهم
ميكردم سعي ابتدا در پنجم خوان اما و چهارم خوان و بود ديگري مهم
كه باشد داشته بيشتري تاثير خواننده بر تا بنويسم پلكاني را شعرهايم
تنهايي و درخت و وخواب خسته كتابهايشهر در را شعرها اين نمونه
هيچ باشد شعر اگر شعر كه رسيدم اينجا به بعد ولي.ميبينيد زمين
كه است چيزي همان اين و نيست آن نوشتن پلكاني و سطور شكستن به نيازي
و شاملو به و رسيده آن به كه است كسي اولين ميكند خيال صالحي سيدعلي
طريق بدين و مينويسند پلكاني را شعرشان چرا كه ميگيرد ايراد حقوقي
و كردم رها را شعر نوشتن پلكاني بعد ، به هميشه ششمامصداي كتاب از
محتوا همخواني به سرانجام و رسيدم آن به كه بود ديگري تجربه هم اين
كامل شعر كه ، اينجا به و رسيدم شعر در ايجاز و نهايي تشكل و فرم و
تنديسي مثل درست ;كرد پيش و پس نشود را آن كلمه يك حتي كه است شعري
آن ، بر اضافه چكش يك حتي كه طوري باشد ، رسيده خود نهايي مرحله به كه
در ميتوان را شعرها اين نمونه كه بود ديگري تجربه اين و كند خرابش
مثل وكوتاه ، عمر كوتاهي به هميشه ، شعرهايي منصداي بعدي كتابهاي
اينجا به اينها از بعد ;هفتم خوان اما و ششم ، خوان اين و ديد آه
كه كاري بنويسم ، ساده و بزنم آسان و ساده را حرفم شعر در كه رسيدم
نوشتن آسان.موحد ضياء و ميكنند جلالي بيژن و سپهري و كرد فروغ
كنم چنين ميكنم تلاش كه است سال سالهاي و آسان مشكل است ، مشكل واقعا
در انديشهاي و حرفي با ولي اول ، نظر در شفاف و روشن بنويسم شعري و
و عمر كوتاهي به دركتابهايشعرهايي را شعرها اين نمونه.آن پشت پس
.ديد ميتوان آن از بعد شعرهاي و!بشنويد ومرا آه مثل كوتاه ،
هم آه مثل مجموعهكوتاه ، در خصوص به شما شعرهاي از بسياري
هايكوهايژاپني به شباهتي طبيعت ، توصيف جهت به وهم كوتاهي بهجهت
نظر...و باران ، جيرجيرك ، غروب در شعرهايحياط مثل ميكند پيدا
چيست؟ قرابتي چنين شمادرباره
من.برسد خودش سبكشعري و بيان و زبان به بايد سرانجام شاعري هر
كه هستند كتاب دو من غزلهايكردم همشروع با را رباعي و غزل سرودن
در شده چاپ كتاب دو من اما نرسيدهاند ، چاپ به آنها از پارهاي جز
چهار قالب در رباعي...مرا است وحالي سحر دارم ، مرغ رباعي قالب
از زيادي شعرهاي خودم طرفي از هستند من كوتاه شعرهاي مقدمه مصراعيش
و شاملو درخوشه كه كردم ترجمه چهل دهه در را چيني و ژاپني شعرهاي
ژاپني شعرهاي تاثير تحت كه آن از بيش من اما شد ، چاپ صالحپور بازار
و رباعي قالب ، نظر از ماهستم خودمان كوتاه شعرهاي تاثير تحت باشم
مصراعي دو كه داريم را بيت و هستند مصراعي چهار كه داريم را ترانه
اينها همه.است شعري قالب و واحد كوتاهترين كه داريم را مصراع و است
ايتاليايي بزرگ شاعر شعرهايكوزايمودو و ژاپني هايكوهاي اضافه به
همه برآيند باطن و ظاهر لحاظ از من شعر و گذاشتهاند تاثير كارم بر
.من خود شخص بيان و زبان در منتها اينهاست ،
آن كردن ساده بيشتردر زبان به توجه شما شعرهاي در ميرسد نظر به
اين خصوص به كه است شعرهايي از برخلافبسياري اين و كرده پيدا نمود
براساس تنها را نوآوريشان و شدهاند سپرده چاپ به و روزهاسروده
درباره كلي طور به و باره ، اين در نظرتاندادهاند انجام زبان
اگر چيست؟ درگرفته ، شعر در زبان اهميت خصوص در روزها اين كه بحثهايي
پيش كه خودمان مولوي از غير كنيم نگاه جهان شعر به تاريخي لحاظ از
شعر در بيشتر را كلامي بازي و كلمات با بازي كرده ، شروع همه از
در بيشتر هم روز امروزه و طرف اين به مالارمه از و ميبينيم فرانسه
آن و فرانسه شعر همهاش جهان شعر ولي.دارد ادامه جريان اين فرانسه
را كارها اين ما كشور در كه آنهايي.نيست فرانسه شعر از پارهاي هم
و هستند فرانسه شعر از بخش اين تاثير تحت ندانسته و دانسته ميكنند ،
كه است شده شروع وقتي از نميدانند ، زبان كه كساني درباره خصوص به
بايد ولي.كرد منتشر را خود متن تاويل و كتابساختار احمدي بابك
كه كساني شعر به كنيد نگاه.دارد هم ديگري سويه جهان شعر كه بدانيم
را زباني بازي كه شدهاند ادبي نوبل برنده اخير سال چند در
شاعر بيكس اواخرشيركو اين.عميق و است ساده شعرشان و برنميتابند
حوصله ديگر مردم:ميگويد مصاحبهاي در او بود ، ايران در كرد بزرگ
ويروس نوعي ندارند ، را لفظي بازيهاي اين و كلمه و شعر اسطرلاب و رمل
اين.است گرفته را كلام دامان است غربي نحلههاي از تقليد كه فرهنگي
عين شعر كه باشد يادمان گرفت ، جدي را آن بايد كه است خطرناكي آفت
كه كساني كنم اضافه من و.نيست سادهاي كار حقيقت بيان و است حقيقت
به ميشوند ، بليههايي چنين گرفتار بسازند شعر ميخواهند و مينشينند
و ضمير و اسم از و نشستن است ، ناخودآگاه بيشتر كه سرودن شعر جاي
چنين ديگري كسان هم اينان از پيشنيست تازهاي كار ساختن ، مصدر قيد ،
محصول هم اينان و است نگرفته كارشان ولي كردهاند شعر در كارهايي
نكرده ، گز كه ديگري كسان و ماند خواهد و ميماند دستشان روي كارشان
بيش ميگويند ، سخن ذكر و فكر شعر از و ميبرند خود ، اندك خواندههاي با
برهوت وادي به را رسيدهها نو و نكنند خراب را مملكت اين شعر اين ، از
اينان را شعر بحران ميگويند ، چه هستند متوجه اينان خود.نكشانند
.نكنند خرابتر را خراب است بهترميزنند دامن
ميكنم فكر راستش:مينويسد او.بگويم نكتهاي گلشيري قول از بگذاريد
دست روي آدم وقتي است ، ناپختگي دوره مال گفتن پلا و پرت و رفتن هرز
گنده حرف و بيفزايد تصوير كه ميزند زور هي و ميكند نگاه آن و اين
كه حالشان به خوشا.نميرسد بلوغ اين پيري تا هم بعضيها براي.بزند
بلور همان خوب اثر اينكه از غافل.ميميرند جاهل و جوان و ناپخته
نگاهش بايد باز اما ديدش ، بايد نظر يك به بينهايت ، اما ساده:است
و نظيرگويي شعرهاي سر از (اوجي منصور) تو خوب.بياوري يادش به كني ،
.است لازم گاهي راهها آن پريدهاي ، ديگرسرايي
دارد ادامه