چهارم ، شماره 1160 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 2 پنجشنبه 13
|
|
نداريم طلاق براي محكمهپسند دليلي وقتي
نداريم اخلاقي ميگوييمتوافق
شويد؟ جدا هم از ميخواهيد چرا:قاضي خانواده دادگاه راهروهاي در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كردن ، خريد نداريم ، توافق موردي هيچ در يعني نداريم ، تفاهم:مرد o
.ميگيرند ايراد ايشون هم بنده كار محل براي حتي رفتن ، مهموني
افزايش 5 و جاري سال نخست ماهه در 6 طلاق و ازدواج رشد نرخ اعلام با -
در يافته ، انجام ازدواجهاي شمار به شده واقع طلاقهاي درصدينسبت
اجتنابناپذير طلاق مختلف عوامل و علل در نظر دقت و تامل كه مييابيم
در عمدتا را معضل ريشه خانواده امور كارشناسان از برخي گرچه.است
... و مسكن و اشتغال مشكل و اقتصادي تنگناهاي و اوليه نيازهاي
مواردي در حتي اقتصادي عوامل از بيش ميرسد نظر به اما ميدانند ،
از مرد و زن كافي شناخت عدم مثل.است فرهنگي عوامل آنها از موثرتر
در طرفين نظرات و سليقهها از آگاهي براي كافي فرصت نبود و يكديگر
و تسامح عدم نيز زناشويي پيمان ايجاد از پس.زندگي روزمره امور باره
در تصميم اتخاذ يافتن اهميت يا و زوجين دندگي يك و لجبازي درواقع
ميثاق ديگران ، عيبجويي و نظرات به نسبت حساسيت و خاص موضوعات برخي
.ميكند مواجه تلاشي خطر با را خانواده كانون و ازدواج
عمومي دادگاه -
اخلاقي توافق نداشتن دليل به طلاق خواسته -
پزشك چشم - مرد:خواهان -
خانهدار - زن:خوانده -
داريد؟ بچه تا چند:(مرد به خطاب) قاضي
.تا سه:مرد
كرديد؟ ازدواج كه ساله چند
.سال سه و بيست
شويد؟ جدا هم از ميخواهيد چرا
.نداريم تفاهم
كرديد؟ زندگي چهطور حالا تا پس نميفهميد ، رو همديگر اگر
.زياد مشكلات و دردسر با
مشكلات هستيد كه سالي و سن در نميكنيد فكر ؟!داريد كه هم بچه تا سه
كنه؟ ايجاد براشون وعاطفي روحي
.دارند خوبي روحيه فعلا اونها اتفاقا.خير نه
براي مشخصي عنوان مردي و زن هرگاه كه آشنا عبارتي تكرار هم باز
تمسك آن به راحتي به نيابند خواستههايشان خودو اختلافات طرح
نمونههاي از بعضي ملاحظه البتهبا.اخلاقي تفاهم ميكنند ، نداشتن
روشن بيشتر مرد منظور خودشان زبان از مرد و زن تفاهم و عدمتوافق
.ميشود
.بديد توضيح بيشتر است ، موردي چه در ميگوئيد كه تفاهم عدم اين
توافق موردي هيچ دربوده چيزها جور اين و سرخودخواهي از همش
هم مشورت با ميخواهيم كه هركاري و رفتن مهموني خريدكردن ، نداريم ،
حتي يا منزل لوازم تهيه مثلا كردنها انتخاب در همچنين.بدهيم انجام
.ميگيرن ايراد مواقع برخي ايشون بنده كار محل براي
اين هم منزل مورد در گفتيد پسنيست مهمي چيز حالا كار محل مورد در
هست؟ مسئله
همچنين.كردم منتقل ايشون به رسما هم خونهاي من.بيشتر خيلي.بله
.خودرويسواري يك
كوچك تصميمگيريهاي و خانه به مربوط امور در متفاوت سليقههاي وجود
كاملا امري... و شغلي امور با ارتباط در يا و باره دراين بزرگ و
حتي ديگران رفتارهاي و نظرات از افراد برداشت نوع كه چرا است ، طبيعي
با را انساني رابطه نزديكترين اصل در و بوده مانوس شخصي با كه همسري
در و شخصي علايق و تجارب درآگاهيها ، تفاوت دليل به ميتواند دارد ، او
و زن ميان اختلاف بروز سبب ميشود ، ديگران با او تمايز موجب آنچه كل
روابط تمام در معمولا اينكه يادآوري با اين بر علاوه.شود مرد
ميشود ، تكرار و افتاده اتفاق بارها مواردي چنين زناشويي و خانوادگي
با اگر مسئله و موضوع با افراد مواجهه چگونگي و برخورد نحوه
با آن حل به است ممكن موارد اغلب در باشد توام تعقل و انعطافپذيري
.بيانجامد عاطفي و رفتاري عوارض كمترين
كني؟ زندگي ايشان با وجهي هيچ به نميخواهي شما حالا:(روبهرو)
زندگي ايشون از جدا ميخواهم طلاق بدون چه طلاق ، با چه من.خير نه
؟!كنم
كه شود ايجاد ذهن در پرسش اين و باشد تعجبآور كمي مرد حرف شايد
رضايت براي اين از پيش طولاني چندان نه مدتي كه همسري چنين چگونه
او نام به ميگويد كه آنطور را ، اتومبيل و خانه زن ، راحتي و خاطر
يك در او با نميخواهد و جداشود او از ميخواهد حالا است كرده منتقل
مرد كه استنباطكرد چنين ميتوان باشد چه هر آن دليل كند؟ سر جا
ايجاد همسرش و او ميان كه كدورتي و ناخوشيها تمام وجود با هم هنوز
.دارد فرزندانشان كنار در مشترك زندگي ادامه براي تمايل شدهاست ،
از مقطعي گذشته رويدادهاي يادآوري با كه نامطلوب احساس يك فقط
شديدي ترديد ميزند ، را ناخوشايند وضعيت اين از رهايي نهيب زندگياش ،
جدايي از ناشي پشيماني آن بر يافتن غلبه صورت در كه ميشود موجب را
.كرد نخواهد تجربه را
هستيد؟ طلاق به حاضر شما:(زن به رو)
.قاضي جناب خير نه
داريد؟ گفتن براي چيزي شوهرتان ، حرفهاي درباره
همشون براي منطقي دليل كردم كاري يا سرزده من از اگرچيزي.بله
ايشون نميدونم من اصلا.بچههامه مال دارم چي منهر ضمنا.داشتم
.نميپرداخت هم رو ما خرجي و داره درآمد چقدر
.ميپردازم شمارو خرجي كه حالا:(ميآيد زن حرف ميان مرد)
بدست چگونگي حتي و درآمد ميزان گفتن به تكليفي مرد قانوني نظر از
آن جز به باشد ، شاغل اگر هم زن كه همانطور.ندارد بهزنش آن ، آوردن
توجه با او نكردن كار يا كردن كار مورد در دارد ، حق مرد كه مقداري
از را خود زن ميتواند شوهر:ميگويد كه مدني قانون ماده 1117 به
باشد زن يا خود حيثيت يا خانوادگي مصالح با منافي كه صنعتي و حرفه
توافق مگرندارد مورد اين در ديگري حق كند ، اقدام.كند منع
آن در تعهدي هر صورت اين در كه باشد معتبر و شده پيش از لازمالاجرايي
مسكن ، شامل كه نفقه يا خرجي مورد در.شود ايفا بايد باشد شده قيد
زن وضعيت به توجه با و متعارف حد در زندگي لوازم و پوشاك خوراك ،
زن كند ، خودداري آن آوردن فراهم و تامين از مرد چنانكه ميباشد ،
.بستاند را فرزندانش و خود حق دادگاه طريق از ميتواند
هستيد؟ ساكن كجا حالا
كارشون دفتر تو ميگن هم (مرد) ايشون.هستم خونه همون در من:(زن)
.دارن سكونت
!هستم مادرم خونه يا:(ميگويد بلافاصله و مجددا) مرد
هستن؟ كجا بچهها
.من پيش دوتاشون و هستن آقا پيش اونها از يكي:(زن)
ميبينن؟ رو پدرشون تا دو اون
.ميبينندش ميرن بخوان وقت هر بله ،
ميبينه؟ شمارو چي؟ دونه يه اون
.خودمه پيش معمولا بله ،
بر مبتني است ، كرده منتقل همسرش به كه خانهاي باره در مرد حرف اگر
جا همان آن ادامه در و آغاز از او خانواده زندگي محل و واقعيتباشد
كه مادري يا پدري وقتي نيز و ندارد نظرمسئوليتي اين از باشد ، بوده
سكونت آن در خانواده اعضاي ساير با و داراست را ملك قانوني مالكيت
عرف در ميكند ، منتقل همسرش يا فرزندان به را خود مالكيت حق دارد ،
عمل اين از منتي معمولا اينكه بدون اخلاقي نظر از همچنين و جامعه
خانواده در او جايگاه و احترام حفظ با باشد ، ديگران سر بر پسنديده
در متاسفانه گرچه.گزيند سكني آنجا در ميتواند كند اراده كه زمان هر
استفاده سوء پرارزش بسيار لطف اين از ديگران كمي بسيار موارد
زنش نام به كه خانهاي با مرد سكونت محل خانه چنانچه اما.ميكنند
مادر و پدر احتمالا و فرزندان و همسر و كند تفاوت است ، كرده منتقل
خانه در سكونت از (است ايشان انفاق به ملزم شرايطي تحت كه) را خود
همسرش به شرط و قيد بدون را دوم خانه و كند ممنوع و محروم اولي
.است متعهد و مسئول باشد ، كرده منتقل
به كه رو اتومبيلي و خونه و ميكردم كار قبلا من قاضي آقاي:(زن)
.كردم پرداخت خودم رو پولش كرده ، منتقل نامم
حلي قابل اختلافات چنين پيشآمدن از تاسف اظهار با دادگاه رياست
و طلاق به راجع خانوادگي پروندههاي و دعاوي تمام زوجين ، همانند ميان
به خود داور عنوان به را شخصي يك هر كه ميخواهد نفر دو از نكاح ،
و بينانه واقع بيطرفانه ، پادرمياني با بلكه تا كنند معرفي دادگاه
و دوستي جوانههاي مرد و زن همياري آن مهمتراز و آنها مسالمتآميز
به يكدلي و گذشت ، گرمي ، با و كند غنچه ايشان كاشانه در هم باز محبت
.نشيند گل