چهارم ، شماره 1162 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 5 يكشنبه 16
|
|
!...يا بخندم
پخش برنامهاي تهران راديو از ساعت نيم مدت به ونيم ده ساعت هرشب
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
هم خيلي).ميخوانند و ميكنند انتخاب را كتابيشب كتاب نام به ميشود
.(ميخوانند تاب و آب با
كتاب كه شدم مطلع همشهري روزنامه در خبري طريق از پيش ماه چند
ترجمه من را كتاب اين چون.ميخوانند را ماركز اثر (مرگ يك گزارش)
خوانده كتاب اين مترجم اجازه بدون چگونه كه كردم حيرت بودم ، كرده
خوانده كتاب عين.شنيدم را برنامه.بود بيخبر هم ناشر.ميشود
...شد
روزنامههمشهري ، در خبري طريق از وباز گذشته هفته در دوباره حال
اثر زمستانمسافري شبهاي از باركتابشبي اين كه شدم مطلع
همان باز و !بيچاره ترجمههايمن از باز !راميخوانند كالونيو
اينكتاب كه جاست اين جالب اينبار..اما.بياطلاع و بياجازه داستان
هم معمول روال طبق.!نگرفتهاست را ارشاد ازوزارت دوم چاپ اجازه
گفتهاند نگذار ، بلكه را كلمه اين يا رابردار جمله اين كه بمانگفتهاند
.ندارد دوم اجازهچاپ كتاب كه
.كرديم سكوت است ، شده عادتمان ديگر چون ماهم
هم بهدست دست برنامه اين تهيهكنندهمحترم و تهران راديو اما
بود قرار اگر يعني !خواندند هرشب هفته يك بهمدت را كتاب و دادند
حالاحدود بخوانند ، را كتاب اين سال يك كم دست عرض در نفر هزار سه كه
با كتاب محتوياتممنوعه از هفته يك درعرض نفر هزار بيست تا ده
...!!خبرشدند
... يا بخندم نميدانم حال
گلستان ليلي