چهارم ، شماره 1162 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 5 يكشنبه 16
|
|
جان به را شريف معلمان آفرين و ثنا كاش
ميخريدند
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كليه پرداخت بر مبني پرورش و آموزش وزير جناب دستورالعمل از ماه چند
و ممتع نوشته از مدتي باز راستا همين در و ميگذرد فرهنگيان مطالبات
الحقوالانصاف كه همشهري روزنامه در محمدخاني آقاي وموجز مفيد
گيلان خطه معلمان مطالبات پرداخت از امااست شده سپري بود خيرالكلام
دريافت از آن كاركنان كه است استاني تنها گويا و نيست كه نيست خبري
.ماندهاند بينصيب خود حق
اين هواي و آب لطافت و دلخوشند آن سرسبزي به گيلان سرزمين ساكنان آري
هرگز كه بارآورده ظريف و لطيف را طينتشان و طبيعت آنچنان منطقه
خداوندگار و فارس فرزانه آن قول و برنميآيند خود حقوق استيفاي درصدد
اينجا در..خورد خويش عمل از نان كه فرمودههر كه شيراز شيخ و سخن
خود عمل از كه آنست ما تقلاي و تلاش تمام چونكه ندارد معنايي و مصداق
.نشد و اهتمام صد نمودم بخويش من وليكنكه نبريم منت و خوريم نان
نمونه مديركلهاي از يكي كه گيلان پرورش و محترمآموزش كل مدير ايكاش
و محبت و عنايت بذل با و ميبرد پي موضوع اهميت و ضرورت به !است كشور
و شرافت در همگان كه را دولت كاركنان از قشر اين حقه حقوق مرحمت
مشوش را شريفشان خاطر و ميكرد پرداخت دارند اذعان آنها نجابت
از كه محمدخاني آقاي دل از برآمده حرف مديركل جناب ايكاش.نميديد
ديار اين معلمان حال ترجمان و بود گرفته مايه دردمند و سوخته جاني
معلمانشريف اين آفرين و ثنا ايكاش مينمود ، تاملي و ميخواند را است
همان زيرا.تساهلنميكرد و تسامح دين اداي ودر ميخريد جان به را
ايكاش !كاربيش كند خوشدل كهمزدور ميفرمايد باز سعديشيراز
ونفسبر طاقتفرسا گرماي در اينطبقه كه ميديدند تمهيداتيتدارك
محصولات و صيفي ماكولات از تا.ميآمدند نائل خود حقوق به تابستان
وعده ديگر بهتابستاني تانوباوگانشان ميكردند تناول تابستاني نوبرانه
و دوچرخه و ابتياعخانه حقوقي چنين با باورندكه اين بر چون نميديدند ،
را طمعآن دندان صدالبته كه غيرممكناست و محال ديگر لوكسي وسيله
.فراقنهادهاند برف در را وآرزويش كندهاند سالهاست
هاديپور.ف سرا صومعه از