چهارم ، شماره 1165 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 8 چهارشنبه 19
|
|
شده فراموش نمايش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پترزبورگ سال 1899درسنت آوريل ماه بيستوسوم در ناباكف ولاديمير
او.فروبست جهان از ديده مونترو در سال 1977 جولاي دوم در شدو متولد
سپس و پاريس برلين ، كمبريجبه دانشگاه در اتمامتحصيلاتش از پس
در تدريسادبيات به تا 1959 سال1948 از آنجا در و رفت بهامريكا
با رماني او موفق و اثركلاسيكي بهترين.داشت دانشگاهكرنلاشتغال
جواني دختر به مردي عشق باره در آن داستان كه است عنوانلوليتا ،
سال 1923 در ناباكف ، .شد منتشر سال 1955 در كتابلوليتا ، .است
و نگاشت ميبرد ، سر به تبعيد در كه زماني در هم آن را داستانقطب
را شما توجهبرود صحنه برروي برلين در بهزودي نمايش اين است قرار
جلب است آمده بدينخاطر ،"Focous"مجله در كه مطلبي ترجمه به
.ميكنيم
در كه است قطبجنوب عازم تحقيقاتي يكگروه مورد در قطب ، نمايش
يخ وجود با كه مرداني داستان.شدهاند گرفتار قطب وسرماي يخ ميان
خواب به خوابخود كيسههاي در چادراقامتشان ، از خارج در شديد
دفترچههاي از پر كيفي بجايمتكا ، اسكات.اف.فقطرابرت و رفتهاند
دوازدهم درتاريخ ترتيب بدين.است قرارداده سرش زير را خاطراتش
جنوب قطب به اكتشافيانگلستان گروه باقيمانده سال1912 نوامبر
آنها از زودتر هفته چهار كه نروژي ازآموندسن غير به پيداشدند ،
.بود رسيده قطب به
دفترچه اسكاتتوسط شد ، فراموش بهسرعت كهآموندسن زماني اما
.درآمد جهاني بصورتقهرماني و شد شناسانده بهمردم خاطراتش
نمايش.است بخشيده جان شخصيت اين به دوباره اكنونبرونوگانز ،
در استكه اسكات زندگي آخرينساعتهاي درباره پردهاي نمايشييك قطب ،
خاطراتش دفترچه صفحهآخر سيزده.است سربرده به سرما و يخ ميان
.نيستند هم خواندن ديگرقابل كه شدهاند ترد و آنقدرنازك
توسط است ، نگاشته تبعيد زمان در كهناباكف اينداستان
نيزكلاوس را نمايشنامه كارگرداني و شده بازسازي بوتواشتراوسن ،
برلينمستعمره در كه زماني ناباكف ، .است گرفته عهده بر گروبر ، مايكل
دهه ودر نوشت پوشكين براي شعر بصورت ميبرد ، آنرا سر به روسيه
.شد منتشر و چاپ كامل وبطور انگليسي زبان به نمايش هفتاداين
قهرمان بااسكات ، نمايش صحنه ظهر ، بعداز از ساعت يك گذراندن با
به چادر آن ميان در نفس تاآخرين كه كسي ميخورد ، افسانهايپيوند
.علمي تحقيقات ادامه براي خاطراتي بود ، مشغول خاطراتش نوشتن
جان نجات مانعاز شدهاي ، طرحريزي بابرنامه معتقدند ، اسكات عدهاي
پيروزي به را شكست كه راببيند فرصت اين بوده ومايل گرديده خودش
براي لحظهاي همان اين و.درآورد افسانهاي بصورت آنرا تا كرده تبديل
.نمايشاست يك ايجاد
ميراندامعاوني:از ترجمه