چهارم ، شماره 1165 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 8 چهارشنبه 19
|
|
بشري وجدان و تاگور رابيندرانات
تاگور تولد سالگرد پنجمين و صدوسي مناسبت به
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بشري زندگي انديشه اصلي محور منزله به آن از تاگور كه تجربهاي
است شهودي ادراكي بلكه نيست ، عقلاني و منطقي تجربهاي ميكند ، ياد
بدين و كند حس خود در را كهلايتناهي است حقيقي زماني انسان
وارد و آيد بيرون خود خويشتنفردي پوسته از ميبايد او منظور
نظر از حقيقت بنابراينوالاترين.شود بشريت جهاني و خويشتنكلي
است بشريت در لايتناهي تجليروح تاگور
فراسوي وي انديشههاي ونوشته ميگذرد تاگور مرگ از سال اشاره55
امروزه تاگور آثار گذاشتهاست ، تاثير جهان فرهنگ به مرزهايبنگال
كتاب شعر ، 30 كتاب نمايشنامه ، 40 قصه ، 40 و رمان از 15 درمجموعهاي
در ويميشود خلاصه ترانه و آهنگ هزار از 2 بيش و اجتماعي و فلسفي
تعالي جهان با يافتن وحدت براي را انسان شهودي انديشه خود آثار
و اسارت زنجيرهاي از شدن آزاد با نيز انسان بود معتقد و بخشيد
خود آزادي و شود بينهايت لايتناهي ، جهان چون ميتواند متفاوت زندانهاي
مقالات سرويس.بخشد تحقق لايتناهي ، اصل شدنبا هماهنگ طريق از را
جهانبگلو رامين
ادبيو چهرههاي مشهورترين و ازجذابترين يكي بيشك تاگور رابيندرانات
گاندياو مهاتما از بعد نظر ، شايد اين ازاست جديد هند فلسفي
قرن نيم آموزشي و ادبي وانديشه هند جديد فرهنگ بر را بيشترينتاثير
در تاگور مرگ از پس نامهاي نهرودر لعل جواهرباشد گذاشته اخيرجهان
نقاط در را بزرگي خودمردان نوبه به من:مينويسد 7اوت 1941
آنان ميان در كه ندارم وترديدي شك ولي كردهام ملاقات گوناگونجهان
فكر.بودند تاگور و گاندي راداشتم آشناييشان افتخار كه بزرگي دومرد
.باشند اخير سال در 25 بيهمتايجهان شخصيتهاي دو ، اين كه ميكنم
زمانيكه و شد خواهد زمانتصديق گذشت با موضوع اين كه اطميناندارم
صدا و سر پر وسياستمداران ديكتاتورها و مارشالها و تماميژنرالها
اين حقيقت به اما سپردهشدهاند فراموشي به كه است سالياندرازي
.رسيد امرخواهيم
براينسلهاي هنوز گاندي مهاتما تاگورميگذرد مرگ از سال امروز 55
وحوزههاي روشنفكري محافل در او وانديشه آشناست چهرهاي امروزي
قرار گفتگو و بحث مورد جهان اقتصاديسراسر و سياسي و اجتماعي
قرن نيم در كه است شخصيتي خود نوبه نيزبه تاگور رابيندرانات ميگيرد ،
از بسياري تفكر و تحقيق موضوع و آموزشي هنري ، ادبي ، الگوي گذشته
و هند از نامي كه جهان كجاي هر در.است بوده شرقي و غربي محققان
آن اصيل و بارز نماينده منزله به تاگور از ميآيد ، ديار آن فرهنگ
ادبيات و زبان گوته بهعنوان تاگور از بسياريميشود ذكر سرزمين
تاگور انديشههاي و نوشتهها كه نيست شكي ولي.ميكنند ياد بنگالي
.است گذاشته تاثير جهان فرهنگ و ادبيات هندبر و بنگال مرزهاي فراسوي
استثنايي چهرهاي او از تاگور عميق ادراك قوه و سرشار تخيل ساده ، سبك
و تاگور شعر معنوي بعد اين بر علاوهاست ساخته جديد ادبيات زمينه در
و تكاندهنده جاذبهاي بشري مسائل مورد در او حكيمانه و بينشفلسفي
.است كرده اعطا او آثار به پرقدرت
و رنسانسسياسي دوره اديب شاعرو كه عينحال در تاگور دليل همين به
او.ميباشد نيز جهاني پيامي پيامآور مبشرو است ، مدرن هند ادبي
غرب و شرق اتحاد سردمداران و ازطرفداران حياتش دوران در همواره
انگلستان ، فرانسه ، چون كشورهايي به متعددي سفرهاي منظور بدين و بود
.كرد....و ايران امريكا ، متحده ايالات
عنوان تحت خود مدرسه اولين گشايش از بعد سال همچنين 21 او
مه 1922 در صلح ، معنايمنزل به (Santiniketan)نيكتان شانتي
هند در (Vishva Bharati).باراتي نامويشوا با دانشگاهبينالمللي
تا كرد دعوت خارجي ودانشمندان روشنفكران پژوهشگران ، از و نهاد بنا
بيانگر خود دانشگاه اين نامكنند سفر آنجا به تدريس و تحقيق براي
ويشوا.است شدن وجهاني اصلكلگرايي به تاگور راسخ اعتقاد
تام ، بهمعناي (Vishva) ويشوا مفهوم دو مركباز است كلمهاي باراتي
الهه وتجلي معنايگفتمان به (Bharati)باراتي و جهاني ، و كل
مورد در تاگور.است خرد ونشانه مظهر كه است(Saraswati)ساراسواتي
تمامي براي منزلي محل اين در كه ميخواهم:مينويسد دانشگاه اين اهداف
ملاقات مكان و چهارراه بشريت براي كه منزلي.كنم بنا جهانيان
.باشد انديشه گوناگون جريانهاي
گرفت قرار ملاقات اين اصلي محور زندگيش طول در همواره خود تاگور
او.بود ويتس پاوند رولان ، رومن اينشتين ، چون بزرگاني مخاطب و ودوست
به را خود خانه درهاي ما كه رسيده فرا آن كهزمان بود معتقد عميقا
نور از كاذبي ، غرور هرگونه گذاشتن كنار با و....بگشاييم جهان روي
به زيرا شويم ، شادمان ميشود روشن جهان از گوشهاي در كه چراغي هر
.ميتابد نيز ما خانه بر كه است مشتركي نور اين كه ميدانيم خوبي
خلاصه بشري تاگوريوحدت مفهوم غربدر و شرق ملاقات به تاگور اعتقاد
شكل مفهومحقيقت در وحدت اين اصلي جوهر او ديدگاه از.ميشود
همين به.زيبايي حقيقت و است حقيقت تاگورزيبايي ديدگاه از.ميگيرد
دست حقيقت به ميتوان خلاقيت طريق از تنها تاگور گفته به نيز دليل
Finite يافتگيلايتناهي تحقق تجلي خود تاگور نظر از خلاقيت يافتولي
لايتناهي كه است حقيقي زماني انسان:مينويسد تاگور.است انسان در In
فردي خويشتن پوسته از ميبايستي او منظور بدين و كند حس خود در را
بنابراين.شود بشريت جهاني و كلي خويشتن وارد و آيد بيرون خود
آنچهكه.است بشريت در لايتناهي روح تجلي تاگور نظر از حقيقت والاترين
جداپذير عناصر از مجموعهاي ميدهد تشكيل را جهان حقيقت تاگور نظر از
اجزاء اين ميان در كه است كلي ارتباط بلكه نيست ، تفكيك قابل و
نفس به يافتن دست تاگور براي زندگي هدف عبارت ، ديگر به.است برقرار
از عبور و گذاشتن سر پشت يعني.است جهان ادارهكننده كه است كلياي
وحدت به رسيدن براي (مينامد هندويسممايا آيين كه را آنچه) ظواهر
.زندگي
عنواناشعار تحت مقالهاي در (A.Coomaraswamy)كوماراسوامي آناندا
از زندگي وحدت معناي برايتاگور:مينويسد تاگور رابيندرانات
.نيست جدا احساسبرانگيز زيبايي هرگونه طريق از مفهومشادي
از انسان.است اصلوحدت هنر ، حقيقي اصل تاگور ازنظر بدينگونه
زيبايي خلق با و ميسازد آشكار برخود را خويش نفس هنري خلاقيت طريق
ديدگاه از پس.ميزند پيوند خداوند والاي شخصيت با را خود بشري شخصيت
دادن نشان هنر وظيفه رو اين از.است يكي زيبايي و حقيقت شاعر ، تاگور
نظر از جهان حقيقت لذا است ، زيبايي خلق طريق از انسان به جهان حقيقت
Person) عالي راشخص آن او كه ميشود خلاصه الهي شخصيتي در تاگور
انسان همچون و است لايتناهي شخصيتي داراي عالي شخص.مينامد (Supreme
و زيبايي حقيقت ، ارزش سه تجلي او.نيست متناهي محدوديتهاي زنداني
پس.است بشري شخصيت كمال و بشري وحدت مظهر بنابراين و است نيكي
به.برسد كمال به عالي باشخص شدن يكي طريق از كه است قادر انسان
لايتناهي و متناهي موجودي عصرمان انسان كه است معتقد تاگور دليل همين
و كلي قابليت از دارد ، فردي كاملا جنبهاي كه حال عين در يعني است ،
.است برخوردار نيز شدن جهاني
كه مييابد دست خود كامل بهغايت زماني فردي بشر:مينويسد تاگور
تحقق لايتناهي اصل با شدن وموزون هماهنگ طريق از را خود آزادي
در نه و است عمل در آزادي ميگويد ، سخن آن از تاگور كه آزادياي.بخشد
(گاندي مثال براي) خود هندي همعصران از بسياري همانند تاگورسكون
.ميكند رابطه قطع جهان از كنارهگيري و گزيدن عزلت ديرينه سنت با
است معتقد او.است شاعر يك اخلاق ميكند پيروي آن از تاگور كه اخلاقي
و مسرتآميز خلاقيتي به دست بايد خويش نفس بر يافتن تسلط براي كه
اصلي محور منزله به آن از تاگور كه تجربهاي بنابراين.زد شاديبخش
بلكه نيست ، عقلاني و منطقي تجربهاي ميكند ، ياد بشري زندگي انديشه
و جست در كه است شاعري نفس حكايت تاگور تجربه.است شهودي و ادراكي
نام شاعر كهمذهب خود مقالات از يكي در تاگور.است حقيقت نداي جوي
خلاقيت ميداندواقعيت كه است انسان در شاعر وجود اين:مينويسد دارد
.است
طريقهاي او براي گفتن شعر ولي شاعربود هرچيز از قبل تاگور بيشك
كليه از او منظور همين به.وحقيقت زيبايي به رسيدن براي بود
و ميكرد نقاشيميكرد خوداستفاده هدف به يافتن دست براي هنرها
را آنها و مينوشت نمايشنامه و قصه.مينوشت موسيقي خود براياشعار
.ميآورد صحنه روي به
نمايشنامه ، قصه ، 40 و رمان از 15 مجموعهاي در تاگور آثار امروزه
ترانه و آهنگ از 2000 بيش و اجتماعي و فلسفي كتاب شعر ، 30 كتاب 40
وامروزي مدرن بعد به آثار اين خواندن كهبا است كسي كمتر.ميشود خلاصه
و نويسنده ، هنرمند تاگور اگر و باشد پينبرده تاگور رابيندرانات
خود كه نوشتههايشنيست شكل و سبك دليل تنهابه مدرن ، است انديشمندي
پيام چون اوهمواره انديشه كه است دليل اين بلكهبه نبوده ، كمتاثير
در فرهنگي سرلوحهروابط امروزه كه پيامي امروز برايجهان.است زنده
با ميبايستي تاريخبشريت:ميشود خلاصه تاگور جمله دراين و ماست جهان
.شود نوشته جهان اقوام و نژادها همه همبستگي و همكاري