چهارم ، شماره 1165 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 8 چهارشنبه 19
بنشان دوستي درخت سالم شهروند - سالم شهر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
هم با آرامي به بودند ، داده هم گوش به گوش خطي تاكسي در كه مردي دو
:ميكردند نجوا
ميكني؟ چه درختهايش با -
مشكلي بعدبخشكند تا ميريزم آنها گازوئيلپاي و صابون كف قدر آن -
شروع را شناژبندي شد تمام كه زمستان و نميماند آنها قطع براي
.ميكنم
ميسازي؟ طبقه چند -
...تراكمبدهند كه چند هر تا -
راپوشانده شهر فضاي غليظ ، دودمهي داشتو ادامه سوداگرانه نجواهاي
سخن هوا زيانبار آلودگي از سوداگر دو همان از يكي قضا بر دست.بود
.بود برده ياد از را خود پيش لحظه چند ملالآور حرفهاي گويي و ميگفت ،
سبز سرمايههاي و ميكنيم رفتار غيرمسئولانه چنين خود محيطزيست چرابا
ميدهيم؟ باد بر را شهرمان
خسرو