چهارم ، شماره 1167 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 10 شنبه 22
|
|
خريد؟ پول با ميتوان را شادي آيا
و چشم خاطر به تنها و هستيم چه دنبال نميدانيم ما از بسياري
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ميدهيم كاري هر به تن همچشمي
پرسروصدايي سوژه و روز داغ بحث همان بار اين گزارشم سوژه شانسم از
كاملا بله زديد؟ چيحدس شما.نه مگه جالبه ، فكرشبودم در كه بود
!نه هستي؟ راضي درآمدت از آيا:بگيدببينم حالا خوب...؟!درآمد:درسته
....ميكنه؟ راضيت چقدر...ميكني؟ تلاش چقدر...كافيه؟ چقدر !چرا؟
يازندگي ؟! بيشتر پول و زيادتر درآمد كردي انتخاب را كدومراه راستي
كه باشه يادت ولي باخودته انتخاب...!بيشتر؟ خاطر آرامش و آرامتر
مشكلات بر غلبه با بتواني كه ميشود حاصل زماني خاطر رضايت و شادي
....كني تبديل مطلوب و گوارا ليموناد به را ترش ليموي
راضيم درآمدم از.:نادري نادر. پول خدمت در من نه من ، خدمت در پول
سعي ولي نمياد ، بدش پول از هيچكس البته هستم قانعي آدم اصولا چون
تازه كه زماني يادمه.پول خدمت در من باشدنه من خدمت در پول ميكنم
نداشتيم تلويزيون وقت چند تا نگم دروغ بودم كرده شروع مشتركمو زندگي
عجب بخير يادشميگذاشتيم پارك و سينما برنامه مرتب خانم با و
لذت لحظه هر از و نميگرفتيم سخت را زندگي خلاصه...بود دوراني
را...فلان خونه ، فلان ماشين ، فلان چرا اينكه غصه هيچوقت.ميبرديم
زندگي كرديم كه تلاشي حد در شكر را خدا هم الان.نميخورديم نداريم
اشيا ، و زندگي ظواهر روي بر تكيه با من نظر به.داريم مناسبي نسبتا
...نيفته اتفاق اين كه كنيم كاري پسميشه خالي شادي از زندگي
ميدهد رخ پيشامدي و مشكل وقتي كنيم سعي چگونه؟اولا ميپرسم او از
و قديمي مشاجرههاي و دعواها از بسياري چون باشم خودممسلط احساسات بر
اين در چيز هيچ.ميچرخد پول محور عمدتاحول خانوادهها در تكراري
-ماشين -منزل لوازم درباره وقتي ندارد ، ما خود از بالاتر اهميتي دنيا
به كار بااين واقع در ميكنيم دعوا و مشاجره...و لباس -پول -خانه
.دادهايم خودمان از بيش اهميتي و ارج اشيا
از كه دارد اين به بستگي ما شاديندارد مرافه و دعوا ارزش چيز هيچ
و ميپذيرد هست كه آنطور را خود آزاده انسان.چهميخواهيم زندگي
درس زندگي تجارب از.است خرسند و راضي دارد آنچه به و هست آنچه از
.ميآيد كنار آن با زندگي با ستيز جاي به و ميآموزد
احمدي ، ليلا. !!ميكنه خرج هم كتاب و بيحساب مياره ، در كتاب و بيحساب
بهخاطر خونه آقاي.هستيم چي دنبال نميدونيم ما از خيلي:كارمند
.بشه ميلياردر و پولدار يهشبه ميخواد خونه خانم چشموهمچشمي و فشار
و بيحساب مياره ، در كتاب و بيحساب پول كه بعد ميده ، كاري هر به تن
وقتي هم آخرش نميشه ، ختم جا همين موضوعبه تازه ميكنه ، خرجش هم كتاب
پاي همش توسرش ، پولشبخوره بابا:ميگه ميشيني خونه خانم درددل پاي
و طرزفكرها اين از هميشه من زندگي شد اينم آخه وافورشه ، و منقل
آرامش و رضايت احساس و شادي بهدنبال زندگي در كه چرا بيزارم آدمها
كنم كار است وسالم آرام كه محيطي در ميدم ترجيح.بيشتر پول هستمنه
محيطي هر و كاري هر به تن بيشتر حقوق و خاطردرآمد به اينكه تا
.بدم
نداره تفاوتي چندان نه يا راضيم درآمدم از اينكه:ميدهد ادامه ليلا
نيازهاي بشه زياد درآمدم و حقوق چقدر هر مطمئنم و ميكنم فكر چون
همان در هميشه نتيجه در ميره ، بالاتر و بالا نسبت همان به هم ماليم
برطرف زود يا دير زياد يا كم حال هر به مادي نيازهاي.هستم اولم جاي
.نيست جبران قابل سادگي اين به كه معنويه نيازهاي ولي ميشه ،
درون از همه آرامش و موفقيت -شادي جمله از زندگي مواهب:نكته.
برون در و رفت آن جستجوي به بتوان كه نيست چيزي و نشاتميگيرد آدمي
قائل برايت بزرگ پروردگار كه حقي از پس.كرد پيدا را آن خويشتن ذات
بهترين براي خود تواناييهاي ازحداكثر و جو بهره بودن يعنيشاد شده
.كن استفاده شدن
برگزاري روز يادمه:ساله محصل 15 ارشادي ، حامد.باشيم قدرشناس
خدا به خيلي ميكردم حس.داشتم احساسعجيبي مدرسه در تكليف جشن
من نظر به بگم چهجوري نميدونم.ميداد آرامش من به همين و هستم نزديك
...همين يعني خوشبختي
از يك هر و است انسان بدن مانند ميكنيم زندگي آن در ما كه سيارهاي
آن كه بدن اين مقابل در ما.ميرويم شمار به آن ازسلولهاي يكي ما
و تابش كه شاداب و سالم سلولي داريم ، مسئوليت ميناميم ارض كره را
.باشيم ندارد ، مثبتانديشي و نيكي -ايمان جز پرتوي
راحتي كه پولدارهايي بچه داريم مدرسه در بله ، .:ميدهد ادامه حامد.
حالتهاي همين براي.بس و ميبينه پول تو فقط را وخوشبختي آرامش و
سطحي خيلي ندارند ، هم معيني هدف و دارن مرجطلبي و هرج و بيبندوباري
دست با بيچارگيشونو و بدبختي برگه راحت و ميكنند نگاه زندگي به
بخره موتور يك برام بابام دارم دوست خيلي منم.ميكنند امضا خودشون
اين براي و نميكنم اصرار ديگه نيست جور موقعيت و شرايط ديدم اگر ولي
رو دارم كه خوبي چيزهاي قدر ميكنم سعي درعوض.نميخورم حرص چيزها
تنها كه خوشبختي و نشاط و آرامش و شادي.ببرم لذت زندگي از و بدونم
بدوني ، داري كه نعمتهايي قدر و باشي قدرشناس وقتي.نيست پول تو
تقويت رو ايمانت نيروي و جلوبري موقعيت و شرايط با و باشي واقعبين
.خرسند و راضي زندگي از و خوشبختي كه ميفهمي تازه كني
به شروع و شدند وارد ضرب و تار با پسربچه تا دو كه بودم اتوبوس سوار
هم را اتوبوس تمام خود شادي با كه نگذشت ديري كردند وخوندن زدن
به منم شدند پياده ايستگاه آخربود جالب برام خيلي...كردند شاد
نوازندگي راه از متولد 1360 بود ميزبان هادي بزرگه اسم دنبالشون ،
سرپناهي خودش براي بتونه بلكه تا ميكرد تلاش و ميگذراند را زندگي
اين به علاقه و خوندن به عشق چون راضيم زندگي از:ميگفت.كنه درست
توانايي:گفتم خودم به لحظه آن در...ميده لذت و آرامش من به كار
...هنره جدا شرايطي هر در زندگيراداشتن از بردن لذت
تغيير و ابهام در كه فردايي مشكلات فكر با را امروز زيباييهاي بياييم
.نكنيم بدنما و زشت ندارد اطلاعي آن از كسي و است
به مناسب موقع تا را خواستههايش ميتواند و است صابر سالم انسان
حرف مامانم:ارتباطات رشته دانشجوي خرسند ، مريم..اندازد تعويق
دست از زودتر را پولت بره بالاتر درآمدت هرچقدر:ميگه ميزنه ، خوبي
فكر هميشه و ميشي نزديك زودتر آخرماه به چون ميكني خرج و ميدي
دست و ميكني خرج دوباره باز داري بيشتري درآمد ديگه ماه ميكنيچون
لازمه تلاش غلطه ، چيزي هر در افراط اصولانيستي راضي وقت هيچ آخرم
تلاش طرفي از ولي ميرسي ركود به و ميكني افت نكني تلاش اگر كه چرا
حد از بيشتر چون مياره ، خودش با جسمي مشكلات نيز توان حد از بيشتر
.كردي كار توانت
و لازم متعارف و معقول نيازهاي و هدف به رسيدن براي برنامهريزي
نيازهاي و خواستهها پي در و خواهي فزون و زيادهطلبي ولي ضروريست
.مياره خودش با رواني و روحي مشكلات نيز رفتن كاذب و نامعقول
از نمونه يك باشيد ، برخورده خيابان كنار ژندهپوشهاي به هم شما شايد
فرد اين كنيد ، ملاقات وليعصر چهارراه در ميتوانيد را افراد اينگونه
.بگيريد فاصله بايد او متري ده از استولي جامعهشناسي فوقليسانس
درآمد سطح بين متعادلي و رابطهمنطقي نتوانسته كه است همين تلخ حقيقت
خودشو حتي داده ازدست را چيز همه نتيجه در كنه ، ايجاد خواستههايش و
...كنه سير مطلق فراموشي در ميده ترجيح و
خواستههاي ميتواند يعني.است صابر سالم انسان:ميگويد مطهري استاد
مشكلات با برخورد در و بيندازد تعويق به مناسبش تاموقع خودرا
انسان دارد را موانع با برخورد قدرت استو ناپذير تزلزل و استوار
و گذشته از بيش ارزشي حال زمان براي و است خويشتن زمان فرزند سالم
روحي ناراحتيهاي عمده علت كه ميبينيم كوتاه بررسي با است قايل آينده
.است آينده از نگراني و اضطراب يا و گذشته شدن غرق از ناشي رواني و
زمان نفع به بهرهگيري براي ميرود آينده و گذشته به اگر سالم انسان
...بس و است حال
وقتي زندگي در اوقات از خيلي:كامپيوتر رشته دانشجوي نادري نگين
از و بايستيم لحظه يك نيست ، بهتر هستيم ، كوشش و حالتلاش در مدام
ديگران؟ براي يا ميكنم زندگي خودم براي بپرسيم ، آياواقعا خودمون
و رضايت احساس كوشش و تلاش همه اين از آيا برايخودمه؟ تلاشم آيا
و رضايت براي درس اين ميخونم درس اگر فرض به نه؟ يا دارم خوشبختي
يانه !ميشم؟ متحمل هزينه و وقت همه اين بخاطرش كه خودمه خوشنودي
...ظاهري لقب و عنوان يك يا نخور بدرد مدرك يك صرفا براي
يكي من نظر بهكردهايم گم را راه ما از خيلي كه است اين واقعيت بله
سايه در تنها موضوع اين و است فرهنگي فقر همين جاهليت آثارزشت از
.بس و حلاست قابل فرهنگي رشد
تحصيل و درس براي وقت همه اين از بعد كه باشم مطمئن وقتي دانشجو من
رضايت احساس ،!ميشم؟ كار بازار وارد بالاخره دوره اتمام از بعد
مهارت براي تازه و اولمم جاي هنوز ببينمبله آخر دست اينكه نه.ميكنم
.نو از روزي نو از دوبارهروز..و كلاس برم كار براي لازمه تخصص و
....سوالميرود زير جامعه در ارزشها از سري يك كه اينجاست كنم خلاصه
يا درمياد آب از كاسب آخر دست كه شيمي مهندس ديديد هم شما حتما
آورده پناه شغل اين به فوقليسانس مدرك گرفتن با كه تاكسي فلانراننده
!؟...شده رانده آنجا از و مانده ازاينجا آخر دست و
براي را لازم توانايي و مهارت درست برنامهريزي با ما دانشگاههاي اگر
تنها نه نمايند آماده و مهيا كار بازار به ورود دانشجويانجهت
و درست تقسيم با بلكه رفت سوالنخواهد زير به جامعه در ارزشها
و برنامهريزي ارزشها و معيارها براساس درآمد راههاي درآمد عادلانه
.ارزشها ضد براساس نه ميشود پايهگذاري
بروز علل از يكي هم ملي درآمد ناعادلانه تقسيم موارد اكثر در
جامعه در چشمي هم و چشم فرهنگ ايجاد وهمچنين رواني عقدههاي
فرد چون ميشود گم ارزشها و معيارها از خيلي كه جاست همين در.ميباشد
و ملاك زندگي از بردن لذت و بودن خوشبخت و كردن زندگي خوب براي
سري يك دچار ميرود ، درآمد كاذب راههاي بهدنبال.ندارد معياري
براي نه ولي ميكند كوشش و تلاش ميگردد ، رواني و روحي عقدههاي
ايدهآل حد چون چشمي هم و چشم براي بلكه خود ضروري و واقعي خواستههاي
زندگي معيارهايدرست نتيجه در.مييابد كاذب خواستههاي همان در را
.ميبرد ياد از كم كم را زنگي از بردن لذت وتوانايي كردن
از خود دست با را خود زندگي مريم نام به دختري:خوندم روزنامه در
حاضر زياد پول و ثروت بهخاطر مريم كه بود قرار اين از قضيه.داد دست
مريم كه روز يك همسايهها گفته به بود شده الكلي مردي با ازدواج به
مشروب ليوان و ميرسه سر بوده مست كاملا كه حالي در آقا بوده نماز سر
بلند صداي با ميشه روبهرو او اعتراض با هم وقتي ميريزه مريم روسر را
بايد ميخواي چي هر منم تو خداي زن؟ خداكدومه چيه؟ نماز كه ميزنه داد
كه ميرسند سر زماني همسايهها و ميگيرد بالا دعوا خلاصه.بخواي خودم از
از بود خورده توسرش كه گلدوني با مريم و بود گذشته كار از كار ديگه
...مياد در پا
چه زيادي پول و نرفته باد بر كه زندگيها چه ثروت و پول خاطر به بله
متاسفانه كه ما جامعه در مشكلات از يكي.نداشته كه وعاقبتهايي آخر
فاقد كه كسي به !!همينه ميزنند دامن آن به خانوادههانيز از خيلي
دختر راحتي به است ورفتاري اجتماعي -اخلاقي اصول ابتداييترين
خانه ، داشتنپول ، و مادياست صرفا آنان انتخاب ملاك چون ميدهند
دختر طرفي از ميآيد حساب به برايازدواج برنده برگ بالاترين..ماشين
گرفتن قرار تحتتاثير و مادر و پدر از كوركورانه تقليدهاي بهخاطر هم
.ميدهد ازدواج اين به تن راحتي به فاميلي چشميهاي هم و چشم
آگاه ، بيدار ، مستقل ، انسان كه باورند اين بر رفتاري علوم پژوهشگران
و شكوه زندگي از و گذاشتن دست روي دست جاي به وآزادانديش كامل
از آن و اين نزد هرگز و است فعاليت و تحرك حال در دايما كردن شكايت
پيش چه آينده در كه باشد اين نگران آنكه جاي به و نمينالد بد بخت
جلوگيري مشكلات بروز از چگونه كه است آن فكر در پيوسته آمد خواهد
از چگونه ميداند چون ندارد گذشته به نسبت افسوس -اندوه احساس.كند
ماموريتي و هدف اجراي براي.بگيرد پند گذشته تلخكاميهاي و تجارب
هدفش و است جدي و سختكوش دارد كه آرماني به رسيدن براي ميكند زندگي
مقصود به رسيدن در را او صرفا موانع ميكند انتخاب درستي به را
كس همه تاييد مورد نميتواند كه ميداند.ميكند استوارتر و مصممتر
با نميكند سعي و نميگيرد قرار ديگران زندگي تاثير تحت و شود واقع
و.دهد قرار سايرين از بالاتر مرتبهاي در را خود ثروت و مال جمعآوري
چشمي هم و چشم و ناسالم رقابت و ديگران تاييد براساس را هدفهايش
اجتماع در ظاهر حفظ و مد از تقليد پي در.نميكند انتخاب ديگران
و هستند زندگي ستايشگر نهايت در و نميكنند هدفيابي و برنامهريزي
مصنوعي مواد به توسل به نيازي شادي و رضايت اوج به رسيدن براي
را همگان نظر كه ندارند را اين نگراني و وسواس پيوسته آنها.ندارند
درگير نتيجه در و دهند شكست را سايرين شده نحو هر به يا كنند جلب
دست در خود را خويش زندگي مهار بهطوركلي و نميشوند آنان مشكلات
از موقعيتي هر در كه دارند را آن ظرفيت و توانايي نهايت در و دارند ،
و نگراني خود براي پيوسته كه ديگر كسان برخلاف ببرند ، لذت زندگي
آرامش خدمت در بايد پول كه دارند عقيده آنان ميكنند درست...و دلهره
دروني نگرش يك خوشبختي و باشد ما خدمت در ما ، خاطر رضايت و شادي و
....كارهاست انجام در ما توانايي به نسبت
رحيمي شيرين:تنظيم و تهيه