چهارم ، شماره 1169 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 13 دوشنبه 24
|
|
كارميآيند؟ چه به منتقدان
مخاطبان و هنرمند با منتقد رابطه و نقد كار جوانب به نگاهي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
معمول درچهارچوب امور پذيرش از منتقدانامتناع وظيفه اساسا
پيوند ايجاد ديگر ، چيز هر از بيش و هنرمندان آزمودنادعاهاي آنها ،
است جامعه و هنر ميان نيز و خواننده و هنرمند ميان
را بكت ساموئل اثر گودو ، نمايشنامهدرانتظار حرفهاي منتقدان
بودن مرموز خاطر به نه مساله اين.ميدانند بحثانگيز و دشوار اثري
و پوچي از آن مخوف و بيمارگون تصاوير دليل به حتي نه و نمايشنامه
در گوگو و دي دي ميان ناسزا مبادله زاييده بلكه است زندگي قساوت
آنانگل ، ادامه ميشود ، صفتكودنآغاز با اهانتها اين.است دوم پرده
.ميشود بهمنتقدمنتهي بالاخره و فاضلاباست وموش بدتركيب
.عملميكند اتم بمب چون كه است اينفحشي بكت نمايش كارگرداني در
گرچه اينحال ، با.بازميگردد و ميشود ميرود ، مغلوب حال ديدياز
موش جايگاه از پستتر اندكي هنرمندان نظر منتقداندر جايگاه هم هنوز
بلكه ندارد افول و وارفتگي از نشان تنها نه آنان حرفه است ، فاضلاب
.است نبوده حد اين به هيچگاه آن قدرت ميشود گفته
يافته افزايش هنري آثار خود منتقدانتوسط قدرت كه است شگفتي جاي
نمايش پيشين شيوه تئاتر ، سالنهاي مديريت اخير ساليان در مثلا.است
در منفرد نمايشهاي ارائه به و گذاشته كنار را مدت كوتاه ادوار در
منتقد قدرت بر بدانند خود كه بيآن و آوردهاند روي طولاني نوبتهاي
.افزودهاند
نمايش ميتواند فراوان دفعات به موفق ، نمايشي اجراي نخست ، شيوه طبق
طولاني دورههاي همان يا ديگر ، شيوه.كند مافات جبران را ناموفق
آثار معرفي اخير شيوه دردارد بيشتري مالي مخاطره منفرد ، نمايشهاي
.است يافته خطيري نقش منتقد توسط
منتقدان به تهيه ، دست در كتب فراواني صرف نشر ، كار در اينكه شگفت
رد واسطه به نه را قدرت اين منتقدان ;ميبخشد قدرت از جديدي نوع ادبي
معرفي براي خاص آثاري انتخاب در آزادي اثر در بلكه آثار ، قبول يا و
جهت بلكه اثر ارزشهاي درك براي تنها نه خوانندگان ، .ميكنند اعمال
تنوع چه هر.ميآورند روي منتقدان نوشتههاي به آن وجود از يافتن اطلاع
.است دشوارتر مردم براي تصميمگيري باشد بيشتر
انديشه به اعتقاد نسبي رفتن ميان بااز مقارن منتقدان قدرت افزايش
صراحت با نميدهند اجازه خود به منتقدان ديگر.است ادبي نظر اتفاق
واحدي نظر جامعه اخلاقي حتي و شناختي زيبايي ، فرهنگي ارزشهاي درباره
در بدي و خوبي درباره اتفاقنظر وجود دليل به نقد قدرت.دهند ارائه
كه فئودالي دوره در.است نظر اتفاق اين نبود از ناشي بلكه نيست ، هنر
حد اين تا تاكنون زيباشناختي داشت ، قضاوتهاي وجود سانسو مامور تنها
كل جنس ، و نژاد طبقه ، به معاصر دنياي توجه.بود نرفته سوال زير
از كلاسيك آثار آن در كه را هنري آثار مراتبي سلسله نظريههاي
.است كرده تضعيف تدريج به ناپايدارمينگرند ، آثار به رفيع بلنديهاي
هنر و باارزش هنر ميان تمايز وجه جمعي رسانههاي پيدايش حال عين در
نموده واژگون بود كرده ايجاد فراوان زحمت با مدرنيسم كه را بيارزش
خوب هنر ميان تفاوت به ميتوانيد چگونه ندانيد را هنر معني اگر.است
شويد؟ واقف بد هنر و
ميان آنان اينكه بر مبني -ازمنتقدان انتقاد رايجترين و نخستين
وقيحانه بهطوري -ميگيرند هنريقرار اثر و تماشاگر يا خواننده
از آثار ، پيش اغلب.است نادر بيواسطه و خالص هنر.هست نيز رياكارانه
:ميگذرند ديگري افراد زيردست از برسند خود خوانندگان به كه آن
استوديوها ، و سالنها صاحبان تهيهكنندگان ، ويراستاران ، ناشران ،
و طراحان مصاحبهگران ، زرنگ ، و زبر بازاريان نمايندگان ، ضبط ، شركتهاي
توافقهايي ميشود ، ارائه قضاوتهايي و فرضها مرحله هر در.خردهفروشان
.ميرود بالا انتظارات و ميشود غالب اثر بر تفسيرهايي ميآيد ، حاصل
اضافه پياز به ديگري ضخيم پوستي لايه صرفا بد نقد حالت ، بدترين در
نفوذ مغز سوي به اشك ، ريختن با توام چند هر حالت ، بهترين در و ميكند
ميانجيگري ، زنجيره اين در.ميدهد شدن نمايان اجازه اثر به و كرده
.ميدهند انجام همگان ديد معرض در را خود كار ديگران خلاف بر منتقدين
منتقدين انتخاب مثال بهعنوان -باشد بيشبهه كاملا نقد كه نيست چنين
مقام در اما.است پيشداوري از درجهاي متضمن خود ادبي سردبيران توسط
همگان ديد در منتقد زنجيره ، اين ناشناخته حلقههاي ديگر با مقايسه
.ميگيرد قرار مخالفت معرض در و است
البته.هستند صلاحيت فاقد كهمنتقدان است اين معمول انتقاد دومين
ازمنتقد كه بجاست كاملا و وجودندارد صرف اطلاعي براي عذري هيچ
اين ليكن.بداند را بحث مورد هنري اصولنوع و تاريخ داشت انتظار
است هنرمند اين) بداند را هنرمند كهمقاصد نيست منتقد وظيفه قطعا
(.كند آشكار را مقاصد آن بايد كه
آنهافردي عقايد نپندارند ، رامتخصص خود منتقدان است ضروري همچنين
آكادميك ، محافل در.نشود رايج و عمومي خرد به تبديل و بماند باقي
مطالعه براي ناپذيري نفوذ جايگزين فزاينده طور به انتقادي نظريه
كتاب ويراستاران از ميتوان نمونه براي.است شده هنري آثار واقعي
كاه توان ازدياد كه برد نام هاپكينز جانز نقد و ادبي نظريه راهنماي
.ميكنند تصديق را معاصر آموزشي محافل در ادبي نظريههاي
اگرنگوييم تركيب ، يك عرضه به حتيتظاهر آنها كه است توجه خور در
متناقض ازنظريات عريض و طويل فهرستي درعوض ، .نميكنند واحد ، نظري
.شدهاند رديف آدورنو تا زولا از كه مقاله ميدهند226 ارائه
در است ، منتقديسرشناس و خوب خودداستاننويسي كه اوزيك سينتيا
كهاساتيد ميكند اشاره بد شخصيتي هنرمندبهعنوان تصوير
و مرده شاعران حال و شور از را حدخود تااين حال به تا دانشگاهها
هزار مينامد ادبيات قديم ويجامعه آنچه در.داشتهاند نگه دور زنده
پر خندقهاي با كه حرفههايي و دژها همچون ادبي انواع متخاصم ، اردوگاه
جمع ، غيرقابل و تخصصي زبانهاي.يافت ميتوان ميشوند جدا تمساح از
رايج و معمول عرصه اين در امروز شده دروني احساسات و حرفهاي زبانهاي
بههم از است عبارت منتقدان اساسي وظايف از يكي حال اين در.هستند
ايناعتقاد داشتن نگه زنده حال عين در و رايج ، و معمول رسم اين زدن
.هستند عموم آن از هنر درباره نظريات كه
اموردر پذيرش از امتناع آنها كار.است همين منتقدان وظيفه اساسا
كه است ادعاهايي آزمودن كارآنها.است آنها معمول چهارچوب
آن رواج به ومتصديانتبليغاتي دارند خود آثار براي هنرمندان
نه است ، پيوندها ايجاد ديگر ، چيز هر از بيش آنها ، كار.ميزنند دامن
پيوندهاي همچنين بلكه خواننده ، و هنرمند ميان آشكار پيوند فقط
.جامعه و هنر ميان بحثتر قابل و ابهامآميز
درباره من اثر كه اين -ميشود شنيده هنرمندان جانب از گاهي كه شكايتي
هنر است ممكن.نيست مقصود به وافي -نيست اخلاقيات يا سياست يا جامعه
نقد كار.دارد خصوصيتي چنين نقد ليكن نباشد اينها از يك هيچ درباره
و گسيخته افزون روز طور به كه را چندباره فرهنگي قطعات كه است آن
نقد ، عمل محدوديتهاي داشتن نظر در با و متواضعانه ميشوند گسيختهتر
نيست آن واقعي تنش وظيفه ، اين در.دهد قرار هم كنار مجاورت نوعي در
و ميانصداقت واقعي تنش.ميخورد چشم به منتقد و هنرمند ميان كه
.است تبليغ و تحليل ميان و تعارفات ، و هوشمندانه كار ميان اغراق ،
.است سودمند منتقدان كار باشد داشته حضور تنش اين كه مادامي
اتول فينتين:نويسنده
موسوينيا رحيم سيد:تلخيص و ترجمه
اكونوميست منبع