چهارم ، شماره 1172 ژانويه 1997 ، سال دي 1375 ، 16 پنجشنبه 27
|
|
غنا و فقر نزاع از حلقهاي روز يادداشت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پر سينه سوي به آتشين گلوله خشاب چند شليك بابت از شايد را نواب
يادش و سازند جاري زبان بر را نامش بگذارند ، ارج الكفر حيلهائمه
وجه اساسيترين وشايد ارزشمندترين اينها همه از اماغير كنند ، تازه را
با بيربط قضا از ميگرددكه باز نكتهاي به صفوي شخصيتنواب برتري
و نام ذكر كه روست ازهمين دقيقا.نيست هم ما جهانامروز روزگار
بياناين.ماست توجه شايان ازنيازهاي خود ، اندازههاي در يادنواب
جلودارفقيد و اسلامي جمهوري نظام ديدگاههايباني در بايد را ضرورت
تمام دين و حق رابا باطل و كفر جنگ كه ديدگاهيكرد جستجو اسلامي نهضت
جهاني حكومت وتحقق انتظار همچون بلندي ومفاهيم ميداند نشدني
بيامان مبارزه يك درقالب را است قرآن حق به كهوعده مستضعفان
.تفسيرميكند
شنيدن از روزها اين گروهي استكه آن ارتباط اين در مهم نكته
و چندششانميگيرد گويي باشد ، مبارزهمرتبط با نوعي به كه مفاهيمي
در جذاب تفسيرهاي شيفته و ميزنند جهاني وصفاي صلح از دم عاقلانه
است مدتي كه خسته گروه اين اما هستند ، آرامش و صلح حفظ ضرورت
هميشه كه بردهاند ياد از دستكم يا نميدانند است ، گرفته خوابشان
قدرتهايبزرگ را جهاني صفاي و صلح تفسيرهاي شيرينترين و زيباترين
قبيل ازاين واژههايي و خشونت و جنگ هرچه آنانكه همان كردهاند ، منتشر
كثيفترين طلبي ، صلح بلورين سيماي اين زير و آفريدهاند خود را
قدرتها ، اين.ميكنند طراحي جهان پيكر كردن خونآلود براي را دسيسهها
هستههاي برون و درون از كه دارند قصد ممكن نحو هر به كه است مدتي
تلقي اين جهان حقطلبان به و آورند در سر نابرابري و كفر با مبارزه
را جهانمان بگذاريد آمده ، سر به درگيري دوران كه كنند ديكته را
را نتيجه جهاناين حقطلبان مبارزات تاريخ در كوتاه مرور يك !بخوريم
كشيدهاند فريادعدالتخواهي كه كساني بيشتر ازقضا كه ميكند آشكار
همواره بردهاند ، اسلحهنيز به دست مبارزه راه احيانادر و
دكتر شخصي روحيه يادبياوريم به.داشتهاند را لطيفترينروحيات
لحظهاي اما ميزد رقم را چريكي مبارزات خشنترين كه را مصطفيچمران
ريز سرگرمگلهاي و ميبرد پناه لطيفتريننيايشها به مييافت اگر فراغت
.سنگرشميشد گوشه نقش
آن از نه ميكنيم ياد نواب از اگر كه ميگوييم ضرورتا كه است اين
باشيم زده رسانههادامني شايع رسم به و باشيم كرده يادي كه است بابت
مستضعفان ناتمام نزاع سلسلهبلند از حلقهاي نواب كه آنروست از بلكه
نيازمند نوابها ياد به امروز بابت همين از دقيقا و است بازورگويان
.شدهايم
آسياببيفتد از آبها رفته رفته كه احساسكرد را خطر اين بايد هميشه
.سپردهشود مهآلود و مبهم خاطرههاي يادهاو به غنا و فقر جنگ و
زبان از را قدس غاصب بارژيم صلح زمزمههاي بياوريم ياد به
و نابوديشميانديشيدهاند و رژيم باآن جنگ به سالها كه مبارزاني
امروز جهان دوست قدرتهايصلح قوي القائات از تنهانمونهاي اين
.ماست
.است سوزان جهنم ته نوكران و مفسدين تمام جاي-
رادر يارانش و صفوي نواب وصريح عريان مبارزه روح كلام اين
مشي خط در گروه اين.ميكند آشكار بهروشني سكوت سالهاي سختترين
و صريح بسيار لحني با و بودند پايبند و معتقد غايت به خود ، مبارزه
اعلاميههاي از يكي عنوان).ميكردند ونهي امر را حاكم رژيم روشن
فدائيان مبارزات مشخصات جمله از (بود پهلوي پسر اي:اسلام فدائيان
گرفته قرار مورخان توجه مورد كمتر كه بود آنها ديني عميق بينش اسلام
.است
تا و اسلاميماست نهضت از موكدي غنامسير و فقر نزاع آنكه كلام حاصل
از كه كس هر و مبارزههست هست ، جهان در گونهمستضعفي بر رنج اشك
طهماسبيها و واحديها نوابها ، طايفه از بماند غافل مسيرمبارزه اين
اين حلقههاي.است خارج مستضعفان حكومت تحقق منتظر مبارزان سلسله و
خواهد تباهي و كفر از فارغ و آباد جهاني برقراري تا ناتمام نزاع
.ماجراست اين از فارغ نيست حلقه اين در كه هر و غريد