چهارم ، شماره 1175 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 20 دوشنبه 1
|
|
زندگي و مرگ لبه بر
دهقان احمد نوشته درجه گراي 270 به رمانسفر به نگاهي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تلاش كننده منعكس خوبي به است برگزيده...نويسندهسفر كه موقعيتي
انتها در خواننده و زندگياست شور و مرگ از ماندن ، گريز زنده براي
حركت وزندگي مرگ لبه بر خود ميل با آدمهاييكه سرنوشت و زندگي جزبه
.ميكنند ، نميانديشد
زنده زندگيو شور نتواند جنگ اندازهميدان به موقعيتي هيچ شايد
تلاش انسان كه است نبرد ميدان دردهد نشان را فنا از فرار و ماندن
بر كه است تلاش اين و درآورد پاي از را دشمن زندگي ، ادامه براي ميكند
حوزه داستاني ، ادبيات حيطه در كه روست اين از.ميافزايد عشق عظمت
و ذوق بزرگي نويسندگان و دارد تعلق جنگ ادبيات به توجهي قابل
عظمت اين به تجربهاي البته.آزمودهاند زمينه اين در را خود استعداد
نويسنده اگر كه است پرشكوه چنان آن (زندگي و مرگ لبه در ايستادن)
خواهد روبهرو مشكل با اثر خلق در باشد ، نداشته تجربه مستقيما خود
مانند بزرگي رماننويسان احوال به مراجعه كه است سبب همين بهشد
آثار كه..اگزوپري ، رماك ، ماريا بل ، هانيريش همينگوي ، تولستوي ،
جنگ اهل خود كه ميبينيم افزودهاند ، جنگ ادبيات مجموعه به درخشاني
حوزه در.جنگيدهاند مقدم خط در سرباز يك كسوت در گاه و بودهاند
در آثار هنوز (دارد بلندي چندان نه قدمت كه) ما سرزمين جنگ ادبيات
دلايل به پرداختن قصد بياينكه.نميآيد چشم به چنداني شايسته و خور
ميرويم جواني نويسنده اثر تازهترين سراغ به باشيم ، داشته را امر اين
نويسنده حضور دهنده نشان كه) جنگ خاطرات قالب در اثر چند از پس كه
و علاقهمندان به جنگ موضوع با را خود رمان اولين ،(است جنگ ميدان در
.است كرده عرضه رمانهايايراني خوانندگان
از دل كه ناصر نام به است محصل جوان حال شرح درجه گراي 270 به سفر
(كربلاي 5 عمليات) بزرگ عمليات يك آغاز از قبل و ميكند خانواده و درس
است گذرانده جبهه در را مدتي نيز پيشتر كه او.ميشود جبهه عازم
منهدم را دشمن تانكهاي تا ميگيرد عهده بر را ويژهاي گروه مسئوليت
براي معبري كردن باز و تانكها انهدام از پس ويژهاش گروه و او.سازد
قرار دشمن محاصره در آنها.ميرسند درجه نقطه 270 به گردان ، عبور
همرزمانش و دوستان از بسياري شدن مجروح و كشته از پس ناصر و ميگيرند
شهر به روز چند از پس و ميكند عقبنشيني و شده مجروح نيز خود
.برميگردد
با خوانندهرا حال ، زمان و شخص نظرگاهاول با اثر اين در نويسنده
در را او داردكه اين بر سعي بالحظهپردازي و ميكند همراه خود
آدمهايي.ميبيند چشم به راوي كه دهد قرار حوادثي لحظه به لحظه جريان
.آمد خواهد سرشان بر چه نميداند خواننده كه ميكند ماجرا وارد را
براي آدمها سرنوشت است شده باعث (ولحظهپردازي حال زمان) شيوه همين
.رابيابد لازم جذابيت و كشش ورمان باشد پيگيري قابل و مهم خواننده
تمام امانويسنده ميشود نقل راوي ازنظرگاه جنگ واقعيتهاي گرچه
كه چنان آن نه بود ، كه واقعيتچنان تا است ساخته رامصروف خود همت
با درجه گراي 270 به جهتسفر ازاين.يابد انعكاس باشد ، بايد
تفاوتهاي خواندهايم ، جنگ نويسندگان از اين از پيش كه آثاري اغلب
.دارد اساسي
نپرداخته(بد يا خوبند كه اين) بهآدمها قبلي فرض پيش با نويسنده
شخصيتشان از وجوهمختلفي حوادث ، خلال در آنها كداماز هر بلكه.است
است ، نمانده پنهان (نويسنده جزئينگري به توجه با) راوي ديد از كه را
بوده اين معمول جنگ ، ادبي آثار از برخي در اين از پيش.ميشوند آشكار
در را آنها اينكه از قبل آدمها برخي به توسل با نويسنده كه است
حقانيت يا و خودگذشتگي از و ايثار درباره بپروراند ، داستان جريان
در اما.است ميكرده قلمفرسايي دشمن ، نيروهاي بطلان و ايراني نيروهاي
موضوعات اين به مستقيمي اشاره كوچكترين اينكه بدون...گراي به سفر
واقعي چنان هستند جنگيدن حال در نبرد ميدان در كه شخصيتهايي بشود ،
اشارهاي هيچ بدون ناخودآگاه خواننده ذهن كه شدهاند پرداخته و ساخته
كردهاند پيدا حضور جنگ خوددر ميل به آدمها كه ميبرد پي خود رمان ، در
خوبي استبه برگزيده..كهنويسندهسفر موقعيتي.زور و جبر به نه و
و است زندگي شور مرگو از گريز ماندن ، زنده تلاشبراي كننده منعكس
بر خود ميل با كه سرنوشتآدمهايي و زندگي به جز درانتها خواننده
.ميكنند ، نميانديشد حركت زندگي و لبهمرگ
بسزايي نقش عاميانه ، زبان از بهرهگرفتن با راوي بيتكلف زبان و لحن
نيز گفتوگوها.ميكند ايفا اثر با خواننده كردن برقرار ارتباط در
آنها پروراندن و شخصيتها معرفي در باشند ساختگي و تصنعي اينكه بدون
آن گوينده نياورد ، ميان به هم را اسمي راوي اگر كه گفتههايي.موثرند
گرفته كار به فراوان كه تعابيري و الفاظ و شوخيها.بود خواهد معلوم
اين در.ميكند القاء خوبي به را آدمها حال و حس و جنگ فضاي شدهاند ،
آن وجنگ ندارد عراقيها بر ايرانيها برتري بر اصراري نويسنده اثر
طي متاسفانه.كردهاست لانه رمان تاروپود است ، در بوده كه چنان
شاهد جنگ طي در كه آنچه برخلاف ادبي -هنري آثار در سالهاياخير
باورداشتهاند غيرقابل پروريهاي برقهرمان سعي هنرمندان بودهايم ،
صورت اين در.دادهاند نشان گسيخته هم از و شدتضعيف به را دشمن و
بود احمق و ذليل و ضعيف چنين دشمن اگر كه چيست پاسخ را مهم سوال اين
همچنان اما ايستاد؟ ما مقابل در فرسايشي جنگ يك در سال هشت چرا پس
نبود ضعيف تنها نه دشمن تحميلي جنگ در شاهديم ، هم...درسفر كه
آمده ما با نبرد به هم پيشرفته تجهيزات با و بود قوي شدت به بلكه
عظمت و ابهت بسيجي بچههاي دليرانه نبرد كه است صورتي چنين دربود
و ايستادند دشمن جنگي عظيم ماشين مقابل در كه ميآورد دست به را خود
دست به ادبي و هنري آثار در متاسفانه مهم اين.كردند پايمردي
...گراي به رمانسفر با اميدي سوي كور ولي است ، شده سپرده فراموشي
ميگيرد قوت وقتي اميد اين و.است شده ايجاد جنگ ادبيات علاقهمندان در
حيطه در پاي جنگ ، تجربه هم و دارند نوشتن تجربه هم كه كساني كه
جنگ واقعيت از دور كه بيافرينند خوري در آثار و گذاشته جنگ ادبيات
.نباشد
جوانبخت محمود